یک بام و دو هوای حفاظت از محیط زیست

باسمه تعالی

یک بام و دو هوای حفاظت از محیط زیست

بدون شک حیات انسان در گرو وجود محیط زیستی سالم و عاری از ناپاکی هاست و ادامه زندگی بر روی کره خاکی منهای محیط زیست امکان پذیر نیست. به همین دلیل حفاظت محیط زیست در قرن بیست و یکم به عنوان یکی از ابعاد اصلی توسعه پایدار شناخته می‌شود. هر چند کسانی که دلشان واقعاً به حال محیط زیست این مملکت می سوزد کم نیستند ولی علی الاظاهر محیط زیست در کشور ما حامیان و دلسوزان فراوان دیگری نیز دارد که به سبب وجود آزادی بیان، محیط زیست را از زاویه دید خودشان تعبیر می کنند. در واقع جایی که منافع عده ای نهفته باشد از دید این جماعت، زمین خواری، جنگل خواری، کوه خواری، دریا خواری، مرتع خواری، ساخت و ساز و برج و ویلا سازی در حریم رودخانه و ارتفاعات بیش از 1800 متر، افزایش شکار انواع حیوانات و پرندگان به اشکال مختلف، قطع درختان و ... تعرض به محیط زیست محسوب نمی شوند ولی همین جماعت بر خراب شدن لانه پرنده ای یا به قول سهراب بر لرزیدن زانوی آهوی بی جفت چه مرثیه سرایی ها که نمی کنند. از دید این جماعت هجوم میلیونی گردشگران به نواحی ساحلی دریای شمال و انباشتن چندین تن زباله در ایام نوروز و تابستان و یا رها سازی فاضلاب شهری و پسماند صنعتی بسیاری از منازل مسکونی و کارخانجات شهر های ساحلی به داخل دریا از مصادیق آسیب های زیست محیطی به شمار نمی آیند ولی نشت چند قطره از بنزین قایق موتوری هایی که قرار است در آینده گردشگران را به جزیره آشوراده منتقل کنند، خواب را بر حامیان محیط زیست آشفته کرده است و از همین حالا نوحه خوانی بر طبیعت شکننده جزیره آشوراده را آغاز کرده اند! هر چند نگارنده نیز با هر گونه ساخت و ساز غیر مجاز و آسیب رساندن به طبیعت بکر این منطقه مخالف است، ولی قفل کردن درب این جزیره و گذاشتن کلید آن در جیب گروه های مخالف توسعه گردشگری در این استان نیز کاری منطقی نیست چرا که در همه جای دنیا نگاه به محیط زیست معقول و منطقی است و چاره کار پاک کردن صورت مسئله نیست.

البته در این بین درخت نیز تعریف خاصی دارد و به نظر برخی دوستان طرفدار محیط زیست «درخت گیاه چوبی تک تنه ای است که دارای برگ، ساقه و ریشه می باشد و فقط در محدوده جاده ابر می روید!» چرا که سال گذشته در چنین موسمی بود که خبر قطع 18میلیون اصله درخت بلوط در جنگل‌های زاگرس، در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفت و با گذشت حدود یک سال، در روز دوازدهم آذرماه امسال خبر دیگری مبنی بر حمله ماشین‌آلات راهسازی و حفاری برای ایجاد شبکه‌ انتقال فرآورده‌های نفتی، به باقیمانده جنگل‌های این ناحیه در استان ایلام شنیده شد ولی صدایی از کسی در نیامد. اما برای جلوگیری از ساخت یک راه روستایی در جنگلی موسوم به جنگل ابر چه مقاله ها، یاداشت ها نوشته و چه برنامه های تلویزیونی که ساخته نشد. جالب اینکه اگر در رابطه با ساخت جاده ابر در اینترنت جستجو کنید صدها مقاله و یاداشت و گزارش در مخالفت با ساخت این جاده می یابید ولی اگر در بخش جستجوی تصاویر، عبارت «قطع درختان به منظور ساخت جاده» را جستجو کنید، تنها تصویری که یافت نمی شود، مربوط به جاده ابر است! چرا که اساساً تعداد درختان این مسیر در مقایسه با درختانی که در طول این سالها به منظور ساخت جاده و بزرگراه و سد و برج و ویلا و ... قلع و قمع شده اند، بسیار ناچیز است و به قولی برگ کاهند پیش تو ای تند باد... 

ژست های روشنفکری در حفاظت از محیط زیست

اقدامات پراکنده و جزیره ای صورت گرفته در خصوص حفاظت از محیط زیست در طول سال های اخیر موید این مطلب است که تفکر حاکم بر فضای حفاظت از محیط زیست در کشور بر اساس مصالح زیست محیطی نیست و بیشتر تحت تاثیر دو مولفه سیاست و تفکر شبه روشنفکری قرار دارد. نفوذ برخی افراد دارای تمکن مالی، زد و بند، کوتاهی در انجام وظیفه برخی نهاد ها به دلایل مختلف، دست داشتن برخی مدیران در پرونده های تخلفات زیست محیطی از یک سو و ژست های شبه روشنفکری عده ای تحت عنوان گروه های حامی محیط زیست باعث شده تا محیط زیست با چالش های اساسی مواجه شود.

بروز سیل در برخی استان های شمالی به دلیل قطع بی رویه درختان، آتش سوزی های پی در پی در جنگل های مختلف، شکار حیوانات بی دفاع، قلع و قمع درختان به بهانه های واهی، افزایش خارج از تصور آلودگی هوا، رشد قارچ گونه کارخانجات در برخی شهر ها و عدم توزیع متوازن صنایع در سطح کشور و بسیاری از فجایع زیست محیطی در کشور ما حصل همین نگاه ها و مصلحت اندیشی های سیاسی و ژست های روشنفکرانه در قبال محیط زیست است. بی شک حمایت از مخالفان ساخت جاده ابر و سنگ اندازی در ساخت این جاده و یا مطرح ساختن موارد جزئی مشابه و در بوق و کرنا کردن آنها نظیر طرح ابتر شکار ممنوع و ... نیز، نوعی سرپوش گذاشتن بر تخلفات و فجایع زیست محیطی بی شماری است که در سال های اخیر در کشور رخ داده است. تا جایی که نمایندگان مجلس همچنان پیگیر پرونده تحقیق و تفحص از سازمان محیط زیست هستند و پاسخ 48 صفحه ای این سازمان به کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس را قانع نکرده است. جا دارد مسئولان محترم محیط زیست کشور وحدت رویه در حفاظت از محیط زیست را سرلوحه امور در این سازمان قرار دهند و در این مسیر تنها به حفاظت از این امانت الهی و تحویل شایسته آن به نسل های بعدی بکوشند.

وحید حاج سعیدی 


مثلث دارو، والدین و کودکان بیمار!

باسمه تعالی 

لزوم داشتن صبر و حوصله و یادگیری مهارت های خلاقانه در دارو دادن به کودک

مثلث دارو، والدین و کودکان بیمار!

به سختی صحبت می کند. چشمانش کاسه خون است. دائم سرفه می کند و تب دارد. اما لب به دارو نمی زند. وعده و وعید، توپ و تشر و حتی تهدیدات مادر هم تاثیری ندارند و پایش را در یک کفش کرده که دارو تلخ است و من نمی خورم. سر آخر مادر مجبور می شود دارو را با مقدار زیادی آبمیوه مخلوط کند و بدون اینکه حرفی از دارو به میان بیاورد، کودک را مجبور به خوردن دارو کند. هر چند مطمئن نیست که آیا معجون دست ساخته اش کار آیی لازم را در درمان فرزندش خواهد داشت یا خیر؟  این ماجرا و ماجراهایی از این دست قصه پر غصه مادرانی است علاوه بر تحمل رنج بیماری کودک دلبندشان، باید با مشکل دارو دادن به فرزندشان نیز دست و پنجه نرم کنند.

بیماری یکی از سخت ترین و ناخوشایند ترین فصول در کتاب زندگی افراد محسوب می شود. اما وقتی این فصل در زندگی کودکان آغاز می شود مشکل چند برابر می شود؛ چرا که از سویی والدین تاب دیدن صورت برافروخته یا تن تب دار جگر گوشه شان را ندارند و به همان اندازه رنج می کشند از سوی دیگر خوراندن دارو به کودک نیز خود یک معضل بزرگ به شمار می رود. در واقع بسیاری از بچه ها علی الخصوص در سنین 3 تا 5 سال مفهوم درستی از بیماری یا درمان ندارند و در مقابل تلخی دارو سرسختانه مقاومت می کنند و از خوردن دارو سر باز می زنند. هر چند مصرف دارو ]حتی برای بزرگسالان هم [  خوشایند نیست و کسی از خوردن دارو لذت نمی برد، ولی با توجه به این که کودک چیزی از مفهوم درمان یا ضرورت استعمال و مصرف دارو درک نمی کند، کار به مراتب سخت تر می شود. البته این داستان تنها مربوط به کودکان زیر 5 سال نیست و اکثر کودکان حتی در سنین بالاتر هم در هنگام خوردن دارو سرسختی و مقاومت می کنند و همکاری از خود نشان نمی دهند و این معضلی است که اکثر خانواده ها در هنگام بیماری فرزندان شان، با آن مواجه هستند. پیدا شدن قرص در پشت یخچال یا زیر مبل و کاناپه هنگام جارو کردن منزل دلیل این مدعی است که کودکان بزرگتر هم تمایل چندانی برای خوردن دارو ندارند! در حقیقت متقاعد ساختن یک کودک در خوردن دارو کاری بسیار دشوار است و نیاز به صبر و حوصله فراوان و یادگیری برخی مهارت های خلاقانه دارد. 

مثلث دارو، والدین و کودکان بیمار 

قرص، شربت، آمپول، سرم و سایر داروهایی که برای سلامت کودکان تجویز می شوند دارای ساختار و ترکیبات مختلفی دارند که نگهداری، حمل و نقل، طریقه و میزان مصرف و ... هر کدام از آنها به شرایط خاصی بستگی دارد و با هم تفاوت های اساسی دارند. آگاهی از خصوصیات، عوارض و طریقه مصرف و میزان هر وعده و شیوه نگهداری از دارو از ضروری ترین نکاتی است که والدین هنگام بیماری فرزند شان باید از پزشک معالج سوال کرده و در رعایت این موارد کوتاهی نکنند. ترکیب دارو با مواد غذایی از دیگر نکات مهمی است که حتماً باید راجع به آن با پزشک معالج مشورت شود. به عنوان مثال هنگام مصرف آهن باید از خوردن شیر اجتناب نمود چون کلسیم موجود در شیر جذب آهن را کم می‌‌کند، در مورد شیرخواران این نکته حائز اهمیت است که آهن در فواصل بین دو شیردهی به بچه داده شود. جذب برخی داروها اگر با مواد غذایی خاصی مصرف شوند سریعتر رخ می دهد مانند آهن که اگر با مرکبات، آبمیوه یا سبزیجات مصرف شود جذب آن بهتر صورت می‌‌گیرد. لزوم آگاهی از مصرف دارو با معده یا خالی و یا نوشیدن آب و مایعات بعد از دارو و توجه به پاسخ سوالات مشابه، در تسریع روند بهبودی بیمار موثر هستند. 

از سوی دیگر والدین باید در جریان باشند که این حق کودک است از شرایط بیماری و علت خوردن دارو مطلع شود. بنابراین والدین جهت جلب همکاری فرزند خود، باید در حد توان و درک و فهم کودک راجع به این موضوع با او صحبت کنند و از گول زدن و فریب دادن کودک خود داری کنند. کودکانی که به آنها شخصیت داده می شود و در تصمیم گیری ها از آنها نظرخواهی می شود در خوردن دارو همکاری بیشتری از خود نشان می دهند. این بدان معناست که همواره باید نوعی ارتباط بین والدین، فرزندان و پزشک وجود داشته باشد. گاهی اوقات وقتی پزشک نکته ای را به کودک گوشزد می کند، اثر آن بیشتر از توصیه های والدین است. به خاطر داشته باشید که دارو خوراندن به زور به کودکان شبیه یک جنگ است که معمولاً پایان خوشی نخواهد داشت. نکته دیگری که والدین باید به آن توجه ویژه ای داشته باشند، بحث خود درمانی یا تجویز دارو می باشد. والدین به هیچ عنوان نباید به دلیل شباهت بیماری با بیماری قبلی از دارو های قبلی استفاده کنند. چرا که اولاً امکان تاریخ گذشته بودن دارو یا اتمام بهترین زمان مصرف دارو وجود دارد، در ثانی تجویز دارو باید حتماً توسط پزشک بعد از معاینه بیمار صورت پذیرد. به علاوه مصرف خودسرانه برخی دارو باعث بروز عوارض خطرناکی مانند خواب آلودگی، ناراحتی های پوستی، کهیر و تغییر در پوست صورت و سایر اندام های بدن، تشنج، تپش قلب و حتی در موارد حاد تر منجر به مرگ می شود. بنابراین توصیه می شود خانواده ها در هنگام مواجهه با بیماری فرزندشان از تجویز دارو برای فرزندشان به شدت پرهیز کنند و در اولین فرصت فرزند خود را نزد پزشک ببرند یا به مراکز درمانی مراجعه کنند.

دارو گریزی در کودکان 

همانوطر که اشاره شد هیچکس از خوردن دارو لذت نمی برد و کودکان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اما دلایل دیگری نیز وجود دارند که باعث می شوند کودکان از خوردن دارو گریزان شوند. عمده دلایلی که معمولاً باعث می شوند تا کودکان در زمان بیماری به راحتی دارو نخورند عبارتند از:

الف) تردید در مزایای دارو

کودکان معمولاً نمی دانند چرا باید دارو بخورند، به ویژه زمانی که یک کودک در خانه مریض است و سایر برادران و خواهران و یا اطرافیان مریض نباشند.

ب) فشار های بیرونی

بیشتر بچه ها تحت فشار خانواده و یا ترس از پزشک تن به خوردن دارو می دهند. این نوع دارو دادن به بچه تحت فشار، باعث می شود که او همیشه خود را تحت کنترل احساس کند و استقلال خود را از دست رفته ببیند.

پ) ترس از قضاوت دیگران

ترس از قضاوت دیگران در مورد بیماری از دلایل عدم تمایل به مصرف دارو در کودکان می باشد. این مورد مختص کودکان بزرگتر می باشد به ویژه اگر مجبور باشند دارویی را در مدرسه مصرف کنند.

ت) فراموشی

برخی از کودکان خوردن دارو را فراموش می کنند و باید حتماً به آنها تذکر داد. این معضل بیشتر در مورد داروهایی که باید مدرسه خورده شود، دیده می شود.

ث) بیزاری از شکل یا مزه دارو

این موضوع روی تمایل کودک جهت مصرف دارو تاثیر منفی می گذارد. هر چند در سال های اخیر سعی دارو سازان بر این بوده که شکل و مزه داروهای مخصوص کودکان را تا حد ممکن تغییر دهند و در تولید آنها از مواد طعم دهنده استفاده کنند، ولی در هر صورت، دارو دارو است!

ج) تجارب ناخوشایند

گاهی اوقات کودکان از بروز یا تکرار مجدد حوادث ناخوشایند در هنگام خوردن دارو نظیر سر و صدای والدین یا استفراغ بعد از مصرف دارو و ... وحشت دارند و این باعث می شود در خوردن دارو همکاری نکنند.

چ) عوارض دارو

عوارض برخی داروها نظیر خواب آلودگی، بیخوابی، تهوع، اسهال و ... تمایل کودک را به مصرف دارو کاهش می دهند. 

ح) سختی یا دشواری در مصرف دارو 

مصرف برخی دارو نیز برای کودکان کارس سخت است. به عنوان مثال بلعیدن قرص از جمله کارهایی است که گاهی اوقات بزرگتر ها نیز در اجرای درست آن با مشکل مواجه می شوند. چرا که برخی از قرص ها باید حتماً بلعیده شوند و ترکیب آنها با آب یا آبمیوه یا جویدن آنها امکان پذیر نیست.

چگونه بچه ها را در مصرف دارو متقاعد کنیم؟

بدون شک نقش والدین در هنگام بیماری کودک نقشی کلیدی و اساسی محسوب می شود. این خانواده است که می تواند با تصمیمات منطقی و راهکار های دوستانه کودک را در خوردن دارو یاری کنند. بنابراین بهتر است والدین در ابتدا با زبان کودکی با کودک خود صحبت کنند و شرایط به وجود آمده را برای او تشریح کنند. او نیز بالتبع مشکلات و نگرانی های خود را بیان می کند و با همفکری یکدیگر می توان تصمیم واحدی گرفت. این رویکرد علی الخصوص در کودکان بزرگتر نتیجه می دهد. 

در واقع کودک باید فلسفه خوردن دارو و نیاز به آن را درک کند. می توان برای قانع کردن کودک از عبارات تشویقی و حمایتی استفاده کرد. والدین به خاطر داشته باشند تنها مقوله ای که در این مورد کارساز نیست فشار، اجبار و تهدید کودک در مورد خوردن دارو می باشد. 

داروی های تلخ، راهکار های شیرین

بسیاری از دارو عموماً تلخ هستند و خوردن آنها برای کودکان بسیار سخت است و در اکثر موارد، آن را از دهان خود خارج می کنند. یک شیوه برای جلوگیری از از این کار قرار دادن استفاده از قاشق چایخوری یا سرنگ و ریختن دارو در انتهای حلق است. با این شیوه علاوه بر اینکه کودک تلخی کمتری احساس می کند، فرصت پس زدن دارو را نیز ندارد.

ترکیب کردن داروهای تلخ با کمی آبمیوه یا مربا نیز از راهکار های خوراندن دارو های تلخ به کودکان می باشد. ( البته با مشورت پزشک) گاهی اوقات افزودن یک یا دو قطره رنگ خوراکی مجاز باعث خوشرنگ شدن دارو می شود و کودک به خوردن دارو تمایل پیدا می کند. خوراندن برخی از داروها با سرنگ نیز از راهکار های مناسب می باشد چرا که علاوه بر امکان اندازه گیری حجم دارو، می توان با کنترل و سرعت بیشتری به کودک دارو داد. 

مصرف قرص

همانگونه اشاره شد یکی از مشکلات اصلی کودکان بلعیدن قرص است. البته این امکان وجود دارد که برخی از قرص ها را با آب ترکیب کرد ولی بسیاری از قرص ها باید بدون جویده شدن یا حل شدن در آب بلعیده شوند و این کار برای کودک دشوار است. آموزش این عمل علاوه بر تمرین، نیاز به حوصله فراوان نیز دارد. برای آموزش بلعیدن قرص می توان در ابتدا از تکه های کوچک و گرد خمیر نان یا شکلات های خرد شده کوچک استفاده کرد. استفاده از آبمیوه برای علاقه مند کردن کودک نیز از روش های خلاقانه است. برخی کودکان نیز معتقدند بلعیدن قرص با مایعات تقریباً سفت نظیر دوغ یا شیر موز آسان تر است. 

نکات خلاقانه در مورد دادن دارو به کودکان

سعی نکنید هنگام خستگی یا عصبانی بودن خود و فرزندتان به او دارو بدهید. در مورد ساعت مصرف دارو با پزشک مشورت کنید. تا با آرامش خیال به کودک دارو دهید.

در مورد نوزادان توصیه می شود دارو را در سرنگ یا قطره‌چکان بریزید و در حالی که او را بغل کرده‌اید و یا روی یک سطح مطمئن قرار داده‌اید آرام دهان او را باز کرده و دارو را در قسمت عقب دهان خالی کنید.

سعی کنید روند دادن دارو را به شیر‌خواران سریع انجام دهید تا شیرخوار اذیت نشود و خوردن دارو به تجربه‌ا‌ی آزاردهنده برای او تبدیل نشود. البته از عجله زیاد هم باید در این امر پرهیز کرد.

هنگام خوردن دارو با کودک صحبت کنید و سعی کنید فضایی شاد برایش فراهم کنید و از توپ و تشر و تهدید خودداری کنید.

از برچسب یا ستاره یا سایر روش هایی که جهت تشویق کودکان در مورد کارهای مثبت اعمال می شود، استفاده کنید. این روش ها می توانند در افزایش همکاری کودک در هنگام خوردن دارو موثر باشند.

 قبل از اینکه کودکتان بیمار شود با خرید اسباب‌بازی‌هایی به شکل و شمایل پزشکی و درمانی همچون سرنگ پلاستیکی و... به «بازی دکتر و بیمار» روی بیاورید تا ذهن کودک آماده شود.

مربیان مهد، پدر بزرگ و مادر بزرگ و یا سایر اقوام فامیل که با کودک یک رابطه صمیمی دارند، می توانند در متقاعد ساختن کودک برای خوردن دارو، گزینه های مناسبی باشند.

 به هیچ‌وجه کودک را گول نزنید و دارو را به عنوان شکلات به کودک ندهید و مناسب با سن کودک برای او از نحوه درمان بیماری ها ضرورت استعمال دارو توضیح دهید.

 اگر کودک شما نتوانست دارو را در معده نگه دارد و آن را استفراغ کرد حتماً با پزشک تماس بگیرید. شاید راهکار مناسب دیگری مانند تزریق سرم، آمپول یا شیاف و... را تجویز کند.

 برای اینکه کودک راحت‌تر دارو را بخورد، می‌‌توان با یک نمایش ساختگی مقداری از دارو را به عروسک محبوب کودک داد تا دریابد خوردن دارو کار عجیبی نیست.

 در صورتی که کودک شما به اندازه‌ای بزرگ است که می‌تواند خودش دارو را بخورد اجازه دهید با نظارت شما این کار را انجام دهد.

 بلافاصله بعد از خوردن دارو سراغ جمع کردن بساط دارو ها نروید و از کودک خود تشکر کنید و ابراز خوشحالی نمایید.

موضوع همکاری کودک تان را در مورد دارو خوردن به مربی مهد یا پدر بزرگ و مادر بزرگ بگوئید تا آنها هم او را تشویق کنند.

سخن پایانی 

ذکر این نکته ضروری است که قطع خودسرانه یا تغییر میزان دارو( دوز) به هیچ عنوان منطقی نیست. اگر به مدت طولانی به کودک‌تان دارو داده‌اید، ولی اثری از بهبودی مشاهده نمی کنید، حتما با پزشک مشورت کنید. در ضمن بسته دارو اسباب بازی نیست. دارو را حتماً در بسته‌بندی خودش نگهداری کنید و از کندن برچسب یا مخدوش کردن دستور پزشک خودداری کنید. چرا که در صورت اشتباه در دادن دارو یا میزان آن ممکن است فرزند شما با مشکل جدی مواجه شود. خانواده ها باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشند که تجویز خودسرانه دارو ]علی الخصوص برای کودکان[ به هیچ عنوان توصیه نمی شود و همواره مراجعه به پزشک باید مواجهه با بیماری اولین گینه روی میز باشد. در ضمن هیچگاه نباید از دارو به عنوان اسلحه یا حربه ای یا برای تهدید استفاده کرد و یا نقطه مقابل هیچگاه نباید دارو را به عنوان شکلات به خورد کودک داد. دارو ها همواره باید دور از دست کودکان در جعبه یا کشوی مخصوصی نگه داری شوند. در پایان ذکر این نکته ضروری است که خود مراقبتی و پیشگیری و توجه به اصول سلامت بهترین شیوه در مقابله با انواع بیماری ها محسوب می شوند. رعایت نکات ایمنی علی الخصوص در فصول سرد سال در پیشگیری از بروز بیماری ها نقش بسزایی دارد. 




مصائب شیرین فرهنگ سازی در مصرف انرژی!


لزوم حذف تعارضات موجود در جامعه در خصوص مصرف انرژی و منابع تجدید ناپذیر


مصائب شیرین فرهنگ سازی در مصرف انرژی!

«بیش از نیمی از گاز خاورمیانه در ایران مصرف می‌شود. » «۱۰ سال دیگر واردکننده انرژی می‌شویم.»« مصرف گاز خانگی در ایران ۵ برابر اروپا است.»« ایران 13 برابر ژاپن و 8 برابر اروپا انرژی مصرف می کند.»«ایرانیان به اندازه همه شهروندان اتحادیه اروپا گاز مصرف می‌کنند.»« ایرانی ها چند برابر دنیا برق مصرف می کنند؟ »«مصرف برق ایران 3 برابر میانگین جهانی است.»« شدت مصرف انرژی در ایران ۱.۵ برابر میانگین جهانی است.»« میزان مصرف آب هر ایرانی دو برابر مصرف جهانی است.»« سرانه مصرف آب در ایران تقریبا دو برابر کشورهای اروپایی هست.»

بدون شک همه ما این عبارات و جملاتی از این دست را بار ها و بارها شنیده و یا در مطبوعات و رسانه ها خوانده ایم. 

جملاتی که اکثراَ به منظور تهییج افکار عمومی در خصوص مصرف بهینه یا صرفه جویی در مصرف منابع انرژی یا آب و ... به کار می روند ولی در عمل تاثیرچندانی در میزان مصرف منابع مختلف نداشته اند و هر سال خلق رکورد های جدید در این خصوص هستیم. البته این همه ماجرا نیست و وقتی کار خیلی بیخ پیدا می کند، دولت ها دست به دامان افرادی مثل بهرام عظیمی و طراحان شخصیت های کارتونی نظیر سیاساکتی، بابا برقی و آقای ایمنی می شوند تا یک شبه ساختار الگوی مصرف مردم را تغییر دهند و مانع از پیشروی روند رو به رشد مصرف انرژی و یا سایر منابع تجدید ناپذیر شوند! اما جالب اینجاست که اکثر حامیان انرژی و مدعیان جملات بالا، که از شهروندان انتظار رعایت الگوی صحیح مصرف را دارند، خودشان را هیچگاه ملزم به رعایت چنین الگویی نمی بینند و برای شستشوی حیاط منزل و یا پر کردن استخر، کماکان از آب شرب استفاده می کنند، برای پیمودن مسیر های کوتاه اصلاً حاضر به استفاده از دوچرخه یا  طی مسیر به صورت پیاده نیستند؛ در مسیر های طولانی استفاده از وسلیه نقلیه تک سرنشین را به استفاده از وسایط نقلیه عمومی ترجیح می دهند؛ هنگام پذیرایی از مهمان حاضر به کم کردن تعداد لامپ های روشن منازل خود نیستند؛ هیچگاه خود را ملزم به پوشیدن لباس بیشتر در فصل سرما نمی بینند و ترجیح می دهند شعله بخاری یا درجه وسلیه گرمازا را افزایش دهند و موارد مشابه دیگر... اما همین دوستان در رسانه ملی و جراید و سایر وسایل ارتباط جمعی از مردم انتظار استفاده بهینه از انرژی و رعایت الگوی مصرف را دارند. چرا که اساساً  شعار دادن، مقاله و یادداشت نوشتن و همایش و سمینار برگزار کردن، هزینه و دردسر چندانی ندارد ولی رعایت الگوی مصرف بالتبع درد سرهایی دارد که هیچکس حاضر نیست خود پیشقدم شود؛ فلذا اکثریت قریب به اتفاق افراد انتظار صرفه جویی یا تغییر رفتار از دیگران دارند!


الگوی مصرف چیست؟

کارشناسان اقتصادی در دنیا الگوی مصرف یا Consumption Pattern را  مجموعه ای از انواع ، مقدار و تمایلات و فعالیت های بشر در استفاده از منابع به منظور حفظ حیات، آرامش و لذت بیان کرده اند. در واقع الگوی مصرف را می توان میزان استفاده از منابع یا خدمات دانست که به طور حتم این میزان در کشور های مختلف با توجه به ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع، متفاوت است. به عنوان مثال هیچگاه نمی توان الگوی مصرف یا سرانه گاز مصرفی کشوری را که بهینه سازی مصرف را  از سال ها قبل شروع کرده و بخاری های حرارتی را به موزه ها فرستاده است با کشوری مقایسه کرد که هنوز 70 درصد از وسایل گرما زا در منازل، ادارات و مدارس وسایل حرارتی هستند که با سوزاندن مستقیم سوخت حرارت تولید می کنند. این موضوع در سایر منابع تجدید پذیر و تجدید ناپذیر هم صدق می کند. در حقیقت می توان چنین نتیجه گیری کرد که الگوی صحیح مصرف مولفه ای است متغیر که شکل گیری ساختار آن به عوامل و فاکتور های محیطی فراوانی بستگی دارد و با تغییر زیر ساخت ها و فرهنگ عمومی مصرف، ارتباط مستقیم دارد. 


بهینه سازی چیست؟

با توجه به افزایش مصرف انرژی، محدود بودن منابع طبیعی، حرکت در راستای طرح توسعه پایدار و حفظ محیط زیست بایستی تا حد امکان از هدر رفتن و تلف شدن انرژی و سایر منایع موجود جلوگیری شود. واژه بهینه‌سازی ترجمه کلمه optimization است که در ریاضیات مفهوم خاص خود را دارد، در کشور ما نیز در زمینه های مختلف از جمله استفاده از انرژی و منابع طبیعی مورد استفاده قرار گرفته ‌است. بهینه‌سازی مصرف انرژی برای یک فرایند می‌تواند به صورت موضعی (Local) و یا بصورت جامع (Global) برای یک سیستم که متشکل از چندین فرایند است، انجام شود. در واقع بهینه سازی لزوماً به معنای کم مصرف کردن نیست. گاهی اوقات ضرورت ایجاب می کند کشت یک محصول یا تولید یک قطعه در کشور متوقف و از خارج وارد شود و این به معنای بهینه سازی در مصرف انرژی یا منابع موجود در کشور است. 

استفاده از تکنولوژیهای جدید و مواد اولیه بهتر و سازگار با محیط زیست، استفاده بهینه از مواد و بازیابی آنها در صنایع مختلف، بالا نگهداشتن قیمت انرژی، یافتن کاربردهای جدید برای موادی که به وفور یافت می‌شوند و فعلاً کم مصرف هستند،  استفاده از انرژیهای نو و تجدیدپذیر، آموزش مصرف انرژی به افراد از طریق رسانه‌های ارتباط جمعی و توسعه فرهنگ عامه مردم در جهت مصرف کمتر و بهینه از انرژی از راهکار های عملی در توسعه بهینه سازی مصرف در کشور محسوب می شوند. 

رعایت الگوی مصرف خوب است اما برای همسایه!

استفاده بهینه و منطقی از انرژی امری طبیعی است و در همه جای دنیا مردم به اندازه نیاز از انرژی استفاده می کنند. اما در کشور ما به علت فراوانی و ارزانی منابع مختلف، به نوعی بریز و بپاش انرژی و منابع مرسوم شده است و از آنجا که سهمیه ای نیز در این خصوص برای کسی در نظر گرفته نشده است، هر کس به میل و دلخواه خود عمل می کند. به جرات و به ضرس قاطع می توان گفت با وجود جدی بودن بحران انرژی در کشور هنوز درجه اظطرار برای بسیاری از مردم و مسئولین آنقدر ملموس نیست که کسی زنگ خطری را به صورت جدی در این خصوص به صدا درآورد. در تائید این مدعا می توان به مصرف بی حساب و کتاب انرژی در منازل و ادارات اشاره کرد. در بسیاری از ادارات دولتی علی الخصوص بانکها در فصول مختلف سال شاهد پدیده اینورژن یا وارونگی در پوشاک هستیم! بدین ترتیب که کارمندان ادارات مورد نظر در محل کار خود، در فصل تابستان از کت و شلوار و در فصول سرد سال از پیراهن نخی یا تی شرت استفاده می کنند! باز گذاشتن پنجره ها نیز در تمام فصول سال به منطور تعدیل دمای اطاق نیز امری عادی تلقی شده و کسی خود را ملزم به کم کردن درجه کولر یا بخاری نمی بیند.  بعد از هدفمندی یارانه ها و بالا رفتن نسبی قبوض آب و برق و گاز ، روزی برای انجام یک کار بانکی به یکی از بانک های خصوصی مراجعه کردم. با وجود اینکه فصل بهار بود و تازه وارد اردیبهشت شده بودیم، کولر قدی بزرگی در بانک روشن بود و دمای محیط به طرز وحشتاکی پائین بود که تقربیاً تحمل آن غیر ممکن بود. وقتی به یکی از کارمندان که از آشنایان بود به شوخی گفتم که بعد از دریافت اولین قبض برق، این کولر خاموش خواهد شد! لبخندی زد و گفت: «این پرونده ای که روی میز است مربوط به یک وام 144 میلیونی است که سود آن در سال تقریباً 28 میلیون است. آیا قبض برق ما در سال بیشتر از 28 میلیون است! وقتی با سود یک وام تمام قبض های آب و برق و گاز و تلفن پرداخت می شوند، بنابراین روشن کردن کولر اوایل بهار امری طبیعی است و ما نیازی به صرفه جویی نمی بینیم!» دردمندانه تر اینکه در طول این سال ها حتی در مدارس که به علت واریز نشدن سرانه یا کمبود مبلغ سرانه اکثر مدیران با مشکل پرداخت قبوض آب و برق و گاز مواجه هستند، در بسیاری از ساعات روز پنکه ها، شوفاژ ها، یا لامپ های کلاس ها و سالن بلااستفاده روشن هستند. البته چنین پدیده های در منازل مسکونی افراد نیز قابل مشاهده است ولی بعد از بالا رفتن تصاعدی قبوض در طول این سال ها، مصرف انرژی تا حدودی در منازل شخصی کاهش یافته است ولی هنوز با استاندارد های فرهنگی سایر جوامع تفاوت های فاحشی وجود دارد. در واقع با وجود آگاهی از مصرف بالای انرژی در جامعه و لزوم تغییر ساختار در نوع مصرف، به دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی شخصیتی، فعلاً هیچ کس حاضر به پیشگام شدن در این مسیر نیست و کسی خود را ملزم به اجرای «تغییر و یا اصلاح الگوی مصرف» در خانه و محل کار نمی بیند.


فرهنگ سازی و مشاهدات مردمی

اما با وجود آگاهی همگان از مزایا بهینه سازی و لزوم تغییر ساختار در مصرف انرژی و منبع مختلف، دلایل فراوانی در عدم تمکین مردم از این تغییر ساختار در فرهنگ مصرف متصور است. یکی از دلایلی که افراد را گاهی اوقات در اصلاح الگوی مصرف مردد می سازد و باعث می شود به خرده هرز رفت های انرژی توجه چندانی نکنند، بی توجهی دولتی  در خصوص حفاظت از منابع ملی می باشد. چندی قبل وزیر محترم نیرو از هدر رفت 24 در صد یا به عبارتی یک چهارم از منابع  آب کشور در شبکه آبرسانی خبر داد. در واقع فرسوده بودن شبکه های مختلف انرژی همه ساله باعث هدر رفت مقادیر معتابهی از انرژی و منابع مختلف می شود. از سویی گاهی اوقات چکه کردن شیر آب در یک تیزر تلویزیونی از مصادیق اسراف تلقی می شود ولی متعاقب آن مرمت ترکیدگی  لوله آب در کوچه یا محل سکونت شما و تشکیل چشمه زیر زمینی علی رغم پیگیری های شما و ساکنین محل،  تا چندین روز طول می کشد و صد ها هزار لیتر آب تصفیه شده به راحتی هدر می رود. تعارضات این چنینی در مواجهه با منابع ملی کشور در دراز مدت نوعی بدبینی و عدم اعتماد به رویکرد اتخاذ شده از سوی دولت در قبال حفاظت از منابع ملی به وجود خواهد آورد و جدی بودن بحران منابع را در نظر مردم کمرنگ و کمرنگ تر خواهد ساخت.


فرهنگ سازی و توسعه متوازن رفاه اجتماعی

آنچه مسلم است اینکه فرهنگ سازی با واردات فرهنگ یا تهیه فرهنگ در آزمایشگاه و توزیع بین مردم از طریق قرص و آمپول میسر نیست. فرهنگ سازی مقوله ای پیچیده و در عین حال هزینه بر است که در طی سال های متمادی حاصل می شود و شرایط خاص و عوامل فراوانی در بروز آن دخیل هستند. بنابراین اینکه تصور کنیم با پخش چند کلیپ کارتونی یا توصیه عادل فردوسی پور در زمان پخش مسابقات فوتبال جام جهانی، میزان مصرف بنزین در کشور به نصف تقلیل پیدا خواهد کرد، تصوری محال و باطل است. نکاتی را که در فرهنگ سازی می توان اشاره کرد عبارتند از : 


الف) از بین بردن تعارضات : یکی از اصول  فرهنگ سازی در جامعه از بین بردن تعارضات در سطح جامعه است. اینکه مسئولی در همایش دوچرخه سواری از مزایای بی شمار استفاده از دوچرخه سخن به میان می آورد و بعد از پایان همایش با خودروی شخصی خود محل همایش را ترک می کند، به معنی خواندن فاتحه همایش و عدم استقبال از فرهنگ عمومی استفاده از دوچرخه می باشد. یا مصرف بی رویه انرژی در ادارات  دولتی، اراده مردم را در مصرف بهینه انرژی سست خواهد کرد. بنابراین قبل از درخواست عمومی در قبال اجرای یک طرح یا رعایت یک ساختار از سوی عامه مردم، باید به حذف تعارضات و مصادیق تضاد با ساختار مورد نظر در جامعه پرداخت.


ب) توجه به زیر ساخت ها و امکانات موجود: توجه به زیر ساخت ها . امکانات موجود نیز در فرهنگ سازی امری ضروری . حیاتی است. به عنوان مثال توصیه به استفاده از وسایل نقلیه عمومی و اوضاع نابسامان این سیستم، مانعی آشکار در عدم استقبال از این فرهنگ محسوب می شود. بنابراین در اصول فرهنگ سازی قبل از توصیه عمومی به رعایت یک هنجار یا ساختار، باید به ایجاد و فراهم ساختن زیر ساخت ها و امکانات توجه داشت.

پ) توجه به قیمت واقعی محصولات: در حال حاضر قیمت برخی از منابع و تولیدات در بخش های مختلف از یک لیتر آب ارزان تر است. پیشنهاد می شود دولت به جای پرداخت یارانه نقدی در خصوص حامل های انرژی یا آب و برق و ... سهمی برای هر خانواده در نظر بگیرد که با قیمت معمولی و به اصطلاح یارانه ای محاسبه شود. افرادی که تمایل به مصرف بیشتر از سرانه عادی دارند، ملزم به پرداخت هزینه به قیمت جهانی فراورده شوند. 

پایان سخن

در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که تنها راه مصرف متعادل و بهینه انرژی و منایع موجود در کشور فرهنگ سازی و لزوم آموزش در خصوص اهمیت این قضیه است. اما نکته مهم تر طولانی بودن این روند و هزینه بردار بودن آن است. چیزی که دولت ها عمدتاً در دوره کوتاه 8 ساله خود توجه چندانی به آن ندارند و در صدد اجرای طرح های کوته مدت و میان هستند که مطمئناً در خصوص فرهنگ سازی جواب نخواهد داد. 

جدی گرفتن نقش رسانه ها، استفاده از پتانسیل هنرمندان، ورزشکاران و افراد مشهور، نقش آموزش و پرورش، تبلیغات محیطی، تمرکز بر روی سیستم تشویق و تنبیه در احیای یک فرهنگ، توجه به اصل آموزش از طریق خانواده، اختصاص یارانه در تهیه برخی وسایل نظیر شیر های آب هوشمند، پنجره دوجداره، پکیج و ... می تواند در تغییر ذائقه مردم در مصرف انرزی و سایر منابع طبیعی کشور موثر باشد.

وحید حاج سعیدی 



مصائب شیرین فرهنگ سازی در مصرف انرژی!


لزوم حذف تعارضات موجود در جامعه در خصوص مصرف انرژی و منابع تجدید ناپذیر


مصائب شیرین فرهنگ سازی در مصرف انرژی!

«بیش از نیمی از گاز خاورمیانه در ایران مصرف می‌شود. » «۱۰ سال دیگر واردکننده انرژی می‌شویم.»« مصرف گاز خانگی در ایران ۵ برابر اروپا است.»« ایران 13 برابر ژاپن و 8 برابر اروپا انرژی مصرف می کند.»«ایرانیان به اندازه همه شهروندان اتحادیه اروپا گاز مصرف می‌کنند.»« ایرانی ها چند برابر دنیا برق مصرف می کنند؟ »«مصرف برق ایران 3 برابر میانگین جهانی است.»« شدت مصرف انرژی در ایران ۱.۵ برابر میانگین جهانی است.»« میزان مصرف آب هر ایرانی دو برابر مصرف جهانی است.»« سرانه مصرف آب در ایران تقریبا دو برابر کشورهای اروپایی هست.»

بدون شک همه ما این عبارات و جملاتی از این دست را بار ها و بارها شنیده و یا در مطبوعات و رسانه ها خوانده ایم. 

جملاتی که اکثراَ به منظور تهییج افکار عمومی در خصوص مصرف بهینه یا صرفه جویی در مصرف منابع انرژی یا آب و ... به کار می روند ولی در عمل تاثیرچندانی در میزان مصرف منابع مختلف نداشته اند و هر سال خلق رکورد های جدید در این خصوص هستیم. البته این همه ماجرا نیست و وقتی کار خیلی بیخ پیدا می کند، دولت ها دست به دامان افرادی مثل بهرام عظیمی و طراحان شخصیت های کارتونی نظیر سیاساکتی، بابا برقی و آقای ایمنی می شوند تا یک شبه ساختار الگوی مصرف مردم را تغییر دهند و مانع از پیشروی روند رو به رشد مصرف انرژی و یا سایر منابع تجدید ناپذیر شوند! اما جالب اینجاست که اکثر حامیان انرژی و مدعیان جملات بالا، که از شهروندان انتظار رعایت الگوی صحیح مصرف را دارند، خودشان را هیچگاه ملزم به رعایت چنین الگویی نمی بینند و برای شستشوی حیاط منزل و یا پر کردن استخر، کماکان از آب شرب استفاده می کنند، برای پیمودن مسیر های کوتاه اصلاً حاضر به استفاده از دوچرخه یا  طی مسیر به صورت پیاده نیستند؛ در مسیر های طولانی استفاده از وسلیه نقلیه تک سرنشین را به استفاده از وسایط نقلیه عمومی ترجیح می دهند؛ هنگام پذیرایی از مهمان حاضر به کم کردن تعداد لامپ های روشن منازل خود نیستند؛ هیچگاه خود را ملزم به پوشیدن لباس بیشتر در فصل سرما نمی بینند و ترجیح می دهند شعله بخاری یا درجه وسلیه گرمازا را افزایش دهند و موارد مشابه دیگر... اما همین دوستان در رسانه ملی و جراید و سایر وسایل ارتباط جمعی از مردم انتظار استفاده بهینه از انرژی و رعایت الگوی مصرف را دارند. چرا که اساساً  شعار دادن، مقاله و یادداشت نوشتن و همایش و سمینار برگزار کردن، هزینه و دردسر چندانی ندارد ولی رعایت الگوی مصرف بالتبع درد سرهایی دارد که هیچکس حاضر نیست خود پیشقدم شود؛ فلذا اکثریت قریب به اتفاق افراد انتظار صرفه جویی یا تغییر رفتار از دیگران دارند!


الگوی مصرف چیست؟

کارشناسان اقتصادی در دنیا الگوی مصرف یا Consumption Pattern را  مجموعه ای از انواع ، مقدار و تمایلات و فعالیت های بشر در استفاده از منابع به منظور حفظ حیات، آرامش و لذت بیان کرده اند. در واقع الگوی مصرف را می توان میزان استفاده از منابع یا خدمات دانست که به طور حتم این میزان در کشور های مختلف با توجه به ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع، متفاوت است. به عنوان مثال هیچگاه نمی توان الگوی مصرف یا سرانه گاز مصرفی کشوری را که بهینه سازی مصرف را  از سال ها قبل شروع کرده و بخاری های حرارتی را به موزه ها فرستاده است با کشوری مقایسه کرد که هنوز 70 درصد از وسایل گرما زا در منازل، ادارات و مدارس وسایل حرارتی هستند که با سوزاندن مستقیم سوخت حرارت تولید می کنند. این موضوع در سایر منابع تجدید پذیر و تجدید ناپذیر هم صدق می کند. در حقیقت می توان چنین نتیجه گیری کرد که الگوی صحیح مصرف مولفه ای است متغیر که شکل گیری ساختار آن به عوامل و فاکتور های محیطی فراوانی بستگی دارد و با تغییر زیر ساخت ها و فرهنگ عمومی مصرف، ارتباط مستقیم دارد. 


بهینه سازی چیست؟

با توجه به افزایش مصرف انرژی، محدود بودن منابع طبیعی، حرکت در راستای طرح توسعه پایدار و حفظ محیط زیست بایستی تا حد امکان از هدر رفتن و تلف شدن انرژی و سایر منایع موجود جلوگیری شود. واژه بهینه‌سازی ترجمه کلمه optimization است که در ریاضیات مفهوم خاص خود را دارد، در کشور ما نیز در زمینه های مختلف از جمله استفاده از انرژی و منابع طبیعی مورد استفاده قرار گرفته ‌است. بهینه‌سازی مصرف انرژی برای یک فرایند می‌تواند به صورت موضعی (Local) و یا بصورت جامع (Global) برای یک سیستم که متشکل از چندین فرایند است، انجام شود. در واقع بهینه سازی لزوماً به معنای کم مصرف کردن نیست. گاهی اوقات ضرورت ایجاب می کند کشت یک محصول یا تولید یک قطعه در کشور متوقف و از خارج وارد شود و این به معنای بهینه سازی در مصرف انرژی یا منابع موجود در کشور است. 

استفاده از تکنولوژیهای جدید و مواد اولیه بهتر و سازگار با محیط زیست، استفاده بهینه از مواد و بازیابی آنها در صنایع مختلف، بالا نگهداشتن قیمت انرژی، یافتن کاربردهای جدید برای موادی که به وفور یافت می‌شوند و فعلاً کم مصرف هستند،  استفاده از انرژیهای نو و تجدیدپذیر، آموزش مصرف انرژی به افراد از طریق رسانه‌های ارتباط جمعی و توسعه فرهنگ عامه مردم در جهت مصرف کمتر و بهینه از انرژی از راهکار های عملی در توسعه بهینه سازی مصرف در کشور محسوب می شوند. 

رعایت الگوی مصرف خوب است اما برای همسایه!

استفاده بهینه و منطقی از انرژی امری طبیعی است و در همه جای دنیا مردم به اندازه نیاز از انرژی استفاده می کنند. اما در کشور ما به علت فراوانی و ارزانی منابع مختلف، به نوعی بریز و بپاش انرژی و منابع مرسوم شده است و از آنجا که سهمیه ای نیز در این خصوص برای کسی در نظر گرفته نشده است، هر کس به میل و دلخواه خود عمل می کند. به جرات و به ضرس قاطع می توان گفت با وجود جدی بودن بحران انرژی در کشور هنوز درجه اظطرار برای بسیاری از مردم و مسئولین آنقدر ملموس نیست که کسی زنگ خطری را به صورت جدی در این خصوص به صدا درآورد. در تائید این مدعا می توان به مصرف بی حساب و کتاب انرژی در منازل و ادارات اشاره کرد. در بسیاری از ادارات دولتی علی الخصوص بانکها در فصول مختلف سال شاهد پدیده اینورژن یا وارونگی در پوشاک هستیم! بدین ترتیب که کارمندان ادارات مورد نظر در محل کار خود، در فصل تابستان از کت و شلوار و در فصول سرد سال از پیراهن نخی یا تی شرت استفاده می کنند! باز گذاشتن پنجره ها نیز در تمام فصول سال به منطور تعدیل دمای اطاق نیز امری عادی تلقی شده و کسی خود را ملزم به کم کردن درجه کولر یا بخاری نمی بیند.  بعد از هدفمندی یارانه ها و بالا رفتن نسبی قبوض آب و برق و گاز ، روزی برای انجام یک کار بانکی به یکی از بانک های خصوصی مراجعه کردم. با وجود اینکه فصل بهار بود و تازه وارد اردیبهشت شده بودیم، کولر قدی بزرگی در بانک روشن بود و دمای محیط به طرز وحشتاکی پائین بود که تقربیاً تحمل آن غیر ممکن بود. وقتی به یکی از کارمندان که از آشنایان بود به شوخی گفتم که بعد از دریافت اولین قبض برق، این کولر خاموش خواهد شد! لبخندی زد و گفت: «این پرونده ای که روی میز است مربوط به یک وام 144 میلیونی است که سود آن در سال تقریباً 28 میلیون است. آیا قبض برق ما در سال بیشتر از 28 میلیون است! وقتی با سود یک وام تمام قبض های آب و برق و گاز و تلفن پرداخت می شوند، بنابراین روشن کردن کولر اوایل بهار امری طبیعی است و ما نیازی به صرفه جویی نمی بینیم!» دردمندانه تر اینکه در طول این سال ها حتی در مدارس که به علت واریز نشدن سرانه یا کمبود مبلغ سرانه اکثر مدیران با مشکل پرداخت قبوض آب و برق و گاز مواجه هستند، در بسیاری از ساعات روز پنکه ها، شوفاژ ها، یا لامپ های کلاس ها و سالن بلااستفاده روشن هستند. البته چنین پدیده های در منازل مسکونی افراد نیز قابل مشاهده است ولی بعد از بالا رفتن تصاعدی قبوض در طول این سال ها، مصرف انرژی تا حدودی در منازل شخصی کاهش یافته است ولی هنوز با استاندارد های فرهنگی سایر جوامع تفاوت های فاحشی وجود دارد. در واقع با وجود آگاهی از مصرف بالای انرژی در جامعه و لزوم تغییر ساختار در نوع مصرف، به دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی شخصیتی، فعلاً هیچ کس حاضر به پیشگام شدن در این مسیر نیست و کسی خود را ملزم به اجرای «تغییر و یا اصلاح الگوی مصرف» در خانه و محل کار نمی بیند.


فرهنگ سازی و مشاهدات مردمی

اما با وجود آگاهی همگان از مزایا بهینه سازی و لزوم تغییر ساختار در مصرف انرژی و منبع مختلف، دلایل فراوانی در عدم تمکین مردم از این تغییر ساختار در فرهنگ مصرف متصور است. یکی از دلایلی که افراد را گاهی اوقات در اصلاح الگوی مصرف مردد می سازد و باعث می شود به خرده هرز رفت های انرژی توجه چندانی نکنند، بی توجهی دولتی  در خصوص حفاظت از منابع ملی می باشد. چندی قبل وزیر محترم نیرو از هدر رفت 24 در صد یا به عبارتی یک چهارم از منابع  آب کشور در شبکه آبرسانی خبر داد. در واقع فرسوده بودن شبکه های مختلف انرژی همه ساله باعث هدر رفت مقادیر معتابهی از انرژی و منابع مختلف می شود. از سویی گاهی اوقات چکه کردن شیر آب در یک تیزر تلویزیونی از مصادیق اسراف تلقی می شود ولی متعاقب آن مرمت ترکیدگی  لوله آب در کوچه یا محل سکونت شما و تشکیل چشمه زیر زمینی علی رغم پیگیری های شما و ساکنین محل،  تا چندین روز طول می کشد و صد ها هزار لیتر آب تصفیه شده به راحتی هدر می رود. تعارضات این چنینی در مواجهه با منابع ملی کشور در دراز مدت نوعی بدبینی و عدم اعتماد به رویکرد اتخاذ شده از سوی دولت در قبال حفاظت از منابع ملی به وجود خواهد آورد و جدی بودن بحران منابع را در نظر مردم کمرنگ و کمرنگ تر خواهد ساخت.


فرهنگ سازی و توسعه متوازن رفاه اجتماعی

آنچه مسلم است اینکه فرهنگ سازی با واردات فرهنگ یا تهیه فرهنگ در آزمایشگاه و توزیع بین مردم از طریق قرص و آمپول میسر نیست. فرهنگ سازی مقوله ای پیچیده و در عین حال هزینه بر است که در طی سال های متمادی حاصل می شود و شرایط خاص و عوامل فراوانی در بروز آن دخیل هستند. بنابراین اینکه تصور کنیم با پخش چند کلیپ کارتونی یا توصیه عادل فردوسی پور در زمان پخش مسابقات فوتبال جام جهانی، میزان مصرف بنزین در کشور به نصف تقلیل پیدا خواهد کرد، تصوری محال و باطل است. نکاتی را که در فرهنگ سازی می توان اشاره کرد عبارتند از : 


الف) از بین بردن تعارضات : یکی از اصول  فرهنگ سازی در جامعه از بین بردن تعارضات در سطح جامعه است. اینکه مسئولی در همایش دوچرخه سواری از مزایای بی شمار استفاده از دوچرخه سخن به میان می آورد و بعد از پایان همایش با خودروی شخصی خود محل همایش را ترک می کند، به معنی خواندن فاتحه همایش و عدم استقبال از فرهنگ عمومی استفاده از دوچرخه می باشد. یا مصرف بی رویه انرژی در ادارات  دولتی، اراده مردم را در مصرف بهینه انرژی سست خواهد کرد. بنابراین قبل از درخواست عمومی در قبال اجرای یک طرح یا رعایت یک ساختار از سوی عامه مردم، باید به حذف تعارضات و مصادیق تضاد با ساختار مورد نظر در جامعه پرداخت.


ب) توجه به زیر ساخت ها و امکانات موجود: توجه به زیر ساخت ها . امکانات موجود نیز در فرهنگ سازی امری ضروری . حیاتی است. به عنوان مثال توصیه به استفاده از وسایل نقلیه عمومی و اوضاع نابسامان این سیستم، مانعی آشکار در عدم استقبال از این فرهنگ محسوب می شود. بنابراین در اصول فرهنگ سازی قبل از توصیه عمومی به رعایت یک هنجار یا ساختار، باید به ایجاد و فراهم ساختن زیر ساخت ها و امکانات توجه داشت.

پ) توجه به قیمت واقعی محصولات: در حال حاضر قیمت برخی از منابع و تولیدات در بخش های مختلف از یک لیتر آب ارزان تر است. پیشنهاد می شود دولت به جای پرداخت یارانه نقدی در خصوص حامل های انرژی یا آب و برق و ... سهمی برای هر خانواده در نظر بگیرد که با قیمت معمولی و به اصطلاح یارانه ای محاسبه شود. افرادی که تمایل به مصرف بیشتر از سرانه عادی دارند، ملزم به پرداخت هزینه به قیمت جهانی فراورده شوند. 

پایان سخن

در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که تنها راه مصرف متعادل و بهینه انرژی و منایع موجود در کشور فرهنگ سازی و لزوم آموزش در خصوص اهمیت این قضیه است. اما نکته مهم تر طولانی بودن این روند و هزینه بردار بودن آن است. چیزی که دولت ها عمدتاً در دوره کوتاه 8 ساله خود توجه چندانی به آن ندارند و در صدد اجرای طرح های کوته مدت و میان هستند که مطمئناً در خصوص فرهنگ سازی جواب نخواهد داد. 

جدی گرفتن نقش رسانه ها، استفاده از پتانسیل هنرمندان، ورزشکاران و افراد مشهور، نقش آموزش و پرورش، تبلیغات محیطی، تمرکز بر روی سیستم تشویق و تنبیه در احیای یک فرهنگ، توجه به اصل آموزش از طریق خانواده، اختصاص یارانه در تهیه برخی وسایل نظیر شیر های آب هوشمند، پنجره دوجداره، پکیج و ... می تواند در تغییر ذائقه مردم در مصرف انرزی و سایر منابع طبیعی کشور موثر باشد.

وحید حاج سعیدی 



آشوراده، نگین گردشگری استان گلستان

باسمه تعالی

تکمیل پروژه آشوراده در سایه عزم استانی مسئولان با رعایت اصول زیست محیطی  

آشوراده، نگین گردشگری استان گلستان 

جنگل، دریا، رود، کویر، دریاچه، جزیره، آبشار و ... مواهب طبیعی هستند که در همه جای دنیا وجود دارند و مختص کشور یا استان ما نیستند. البته بسیاری از از کشور ها از داشتن این جاذبه های طبیعی محروم هستند و با هزینه بسیار سعی در شبیه سازی یا احداث جنگل و دریاچه مصنوعی می کنند. چرا که از اهمیت و منافع بیشمار اقتصادی، اجتماعی، تفریحی و حتی سیاسی توجه به منابع طبیعی و محیط زیست مطلع هستند. به عنوان مثال در مالزی با ایجاد تالاب و مرداب مصنوعی به پرورش تمساح می پردازند که علاوه بر کسب درآمد ناشی از فروش پوست تمساح، گردشگران فراوانی به تماشای این مرداب های می نشینند. البته ساخت جاذبه های گردشگری مصنوعی فقط مختص کشور های خارجی نیست و در کشور ما نیز ساخت این جاذبه ها از سال ها قبل آغاز شده است. به عنوان مثال دریاچه مصنوعی لاهیجان که یکی از زیبا ترین دریاچه های مصنوعی کشور است که در مساحت 17 هکتار در مرکز این شهر قرار دارد. هر چند این دریاچه در ابتدا ( 40 سال قبل) به صورت آب بندان و به منظور استفاده در کشاورزی ساخته شد، اما بعد از واقع شدن بزرگ شدن شهر و واقع شدن این آب بندان در مرکز شهر با صرف هزینه و تعبیه امکانات رفاهی در اطراف آن، به یک مرکز توریستی و تفریحی تبدیل شده است و همه ساله گردشگران زیادی از آن دیدن می کنند. 

جاذبه های توریستی گلستان، مانع توسعه استان!

بدون شک کسانی که آشنایی مختصری با استان گلستان دارند، نیک می دانند که چرا این استان را کشور کوچک می نامند. وجود جنگل، کوه ، دریا، کویر و به طور کلی آب و هوای متنوع و وجود انواع جاذبه های طبیعی، تاریخی، گردشگری و ... این استان را به یک پایگاه و قطب منابع گوناگون زیست محیطی و تاریخی بدل نموده است. اما متاسفانه با وجود منابع و پتانسیل های فراوان در این استان سهم استان از گردشگری بسیار ناچیز است و دردمندانه اینکه همین جاذبه های گردشگری مانعی برای توسعه استان شده اند!  هر چند یکی از عمده دلایل این امر عدم  معرفی استان به نحو شایسته به هموطنان داخلی و گردشگران خارجی می باشد، ولی این نکته را باید بپذیریم که یکی از دلایل عدم توسعه استان «دلسوزی های بی اعتبار» و «ژست های روشنفکرانه ی» عده ای در داخل و خارج استان در قبال محیط زیست این استان می باشد. گواه این مدعی نیز وجود بی شمار تخلف زیست محیطی در سراسر کشور و سکوت این دوستان می باشد. بدون شک واژه هایی چون زمین خواری، جنگل خواری، دریاخواری در استان ما متولد نشدند و در سطح کلان کشور بارها و بار ها چنین فجایعی رخ داده است اما هیچگاه شاهد اعتراض این گروه های مردم نهاد و دلسوز طبیعت در این حجم وسیع نبوده ایم. ساخت و ساز های وسیع در دشت ها و مناطق ییلاقی ، کشتار دسته جمعی حیوانات و پرندگان، برج سازی در ارتفاعات و ... در مازندران و سایر استان های کشور که هر از گاهی از رسانه ملی پخش می شود بخشی از این هزاران است. البته در این مقال قصد بررسی تخلفات زیست محیطی گسترده و سکوت دوستداران را محیط زیست را در این خصوص نداریم.

آشوراده قطب گردشگری

صرف نظر از هیاهوی سیاسی راه افتاده در چند روز اخیر مبنی بر شکننده بودن محیط زیست استان و برخی کارشکنی های مغرضانه و اظهارات غیر علمی و غیر مستند، ذکر این نکته ضروری است که مسئولان استان در یک همدلی و وفاق امید وار کننده در صدد توسعه گردشگری استان از طریق چشم انداز های طبیعی این استان علی الخصوص آشوراده در سایه حفاظت و مراقبت جدی از محیط زیست هستند. در همین راستا و در خلال سفر دولت یازدهم به استان گلستان نماینده ولی فقیه در استان گلستان و امام جمعه گرگان در این باره گفت: جزیره آشوراده کلید توسعه استان در بخش های اقتصادی و گردشگری است. آیت الله سید کاظم نورمفیدی در گفت و گو با ایرنا افزود: همانطور که در دیدار با رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور بیان کردم، استان گلستان از گردشگری در سواحل دریا کم بهره است و باید به جزیره آشوراده توجه جدی و اساسی شود زیرا اگر این جزیره راه بیفتد، توسعه استان گلستان را به همراه دارد. ایشان همچنین  ابراز داشت: از مسوولان ذیربط نیز خواسته ام موضوع را جدی بگیرند زیرا بسیاری از مشکلات گلستان از این طریق (طرح گردشگری جزیره آشوراده) حل خواهد شد. امام جمعه گرگان اظهار کرد: تعهد می کنیم در توسعه جزیره آشوراده از سوی سرمایه گذار آسیبی به محیط زیست منطقه نرسد و همه باید برای توسعه استان گلستان دست به دست هم دهیم. چرا که توجه به دو اثر گردشگری و تاریخی جزیره آشوراده و دیوار دفاعی گرگان می تواند گلستان را به قطب گردشگری داخلی و حتی خارجی تبدیل کند و درهای توسعه و سرمایه گذاری داخلی و خارجی را به روی سرمایه گذاران باز کند. نماینده ولی فقیه در گلستان تاکید کرد: این موارد می تواند مشکل بیکاری استان را حل کند زیرا تنها در جزیره آشوراده سرمایه گذار ایجاد 30 هزار شغل را تعهد کرده است. بدون شک ایشان بیش از هر فرد دیگری از نیاز ها و قابلیت های استان مطلع هستند و مصالح مردم استان را بر مصالح به اصطلاح دوستداران طبیعت ترجیح می دهند. 

البته سایر مسئولان استانی و شهرستانی نیز در پیگیری اجرای این طرح ثابت قدم هستند و بی شک ذره ای از تلاش در جهت احقاق حقوق مردم کوتاه نخواهند آمد. حسن صادقلو در شورای برنامه ریزی و توسعه گلستان اظهار کرد: طرح هایی همچون کریدور ریلی و گردشگری آشوراده در افزایش ارزش افزوده و توسعه استان تاثیرگذاری مستقیم و عمیق دارد. وی با یادآوری سفر اخیر کاروان تدبیر و امید به گلستان، مصوبات سفر رییس جمهوری را «ناموس» استان عنوان و اضافه کرد: همه مدیران اجرایی باید با جدیت و حساسیت بالا تمام مصوبات بویژه موارد مهم همچون منطقه آزاد تجاری، راه آهن گرگان - مشهد، پروژه گردشگری آشوراده و تخصیص اعتبارات امسال و سال 94 را پیگیری نمایند.استاندار گلستان خاطرنشان کرد: مصوبات دولت و نیز سخنان رییس جمهور به عنوان بالاترین سند بالادستی قابل دفاع و اجرایی کردن است و مدیران موظفند با جدیت تخصیص اعتبارات را پیگیری کنند.ا ستاندار گلستان همچنین بر توجه و رعایت اصل صداقت در خدمت به مردم از سوی مدیران اجرایی استان تاکید کرد و گفت: مدیران در کنار بیان دردها، درمان ها را نیز مطرح و پیگیری کرده و شرایط اقتصادی کشور را نیز لحاظ می کنند. فرماندار شهرستان بندر ترکمن نیز در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با یادآوری سخنان رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور اظهار کرد: طرح گردشگری آشوراده در قالب آیین نامه طبیعت گردی بوده که بر اساس موازین و استانداردهای محیط زیست در منطقه گسترده آشوراده اجرا می شود.  «مرجان نازقلچی» افزود: برای اجرای تمامی مراحل این طرح، محیط زیست نظارت دارد و شاید علاقه مندان به محیط زیست که سخنانی در رد این طرح بیان کرده اند، محدوده (زون)گسترده آشوراده را با منطقه حیات وحش میانکاله اشتباه گرفته باشند در حالی که این دو منطقه با هم متفاوت است. وی افزود: در طرح گردشگری آشوراده تنها از 10 درصد محیط آن برای طبیعت گردی استفاده می شود و قرار نیست در آن تاسیسات گردشگری در حد هتل یا برج ساخته شود. به گفته وی در این طرح، مکان هایی مانند باغ پرندگان، موزه ماهی، جاده سلامت برای پیاده روی و یا دوچرخه سواری، طرح سالم سازی دریا، کمپینگ موقت با سازه های موقت، سفره خانه سنتی، ورزش های آبی و نظایر آن در نظر گرفته شده که بیشتر جنبه طبیعت گردی دارد. نازقلیچی تاکید کرد: قرار نیست در این طرح زمینی واگذار شود و دادن مجوزهای بهره برداری به بخش خصوصی همگی با نظارت سازمان های ذیربط بوده و در تمامی مراحل آن نیز سازمان حفاظت محیط زیست نظارت کامل دارد. به گفته وی برای تدوین این طرح کار کارشناسی انجام شده و به هیچ وجه خلاف مقررات زیست محیطی اقدامی صورت نخواهد گرفت.

سخن پایانی 

هر چند علت مخالف با توسعه و پیشرفت این استان از سوی عده ای بر نگارنده پوشیده است، ولی ذکر این نکته ضروری است پاک کردن صورت مساله به هیچ عنوان چاره کار نیست و اگر این عده حقیقتاً نگران طبیعت این استان هستند اولاً جا دارد نسبت به سایر اتفاقات این استان و سایر استان ها از خود عکس العمل نشان دهند؛ در ثانی برای استفاده از طبیعت این استان راهکار و برنامه ارائه دهند و به فقط به سنگ اندازی و مخالف با طرح هایی نظیر احداث جاده ابر یا ایجاد تاسیسات در آشوراده بسنده نکنند. در خاتمه خاطر نشان می سازد تکمیل پروژه آشوراده خواسته مردمی است که سال ها در سایه سر سبزی این استان، شاهد فقر توسعه ای بودند. امید است مسئولان استان با همدلی و وفاق یکپارچه راه را برای توسعه استان هموار کنند و تکمیل این طرح باعث رونق و توسعه گردشگری در استان شده و علاوه بر ایجاد اشتغال و توسعه گردشگری باعث افزایش رفاه اجتماعی و تفریحی، در خور شان مردم این استان نیز شود. 

وحید حاج سعیدی – روزنامه نگار 


ژست های روشنفکری و محیط زیست گلستان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جنگل ابر و رسالت سنگین فرهنگستان زبان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خشونت در مدارس ؛ مقصر کیست؟ چاره چیست؟

باسمه تعالی 


خشونت در مدارس ؛ مقصر کیست؟ چاره چیست؟

لباس هایشان خاکی و پاره است. معاون مدرسه در حال انتقال آنها به دفتر مدرسه است ولی همچنان برای یکدیگر خط و نشان می کشند و همدیگر را تهدید می کنند. مدیر اسامی شان را در دفتر انظباطی ثبت می کند و از هر دو تعهد می گیرد که دیگر در محیط مدرسه با هم درگیر نشوند و آنها را به کلاس می فرستد. ماجراهایی از این دست در زنگ های تفریح در حیاط برخی مدارس و بعد از تعطیلی مدرسه در بیرون مدارس به کرات دیده می شوند و مدیر و معاون مدرسه مجبورند بخشی از زمان خود را به حل و فصل این گونه مسائل اختصاص دهند. شاید زمان آن فرا رسیده باشد تا چاره ای اساسی برای جلوگیری از خشونت در مدارس اندیشیده شود.

خشونت در مدارس

خشونت در مدارس پدیده جدیدی نیست و در همه مقاطع تحصیلی ]چه در ادوار گذشته و در چه در دوره کنونی[، با شدت و حدّت کمتر و بیشتر وجود داشته و دارد. بروز خشونت در مدارس عمدتاَ دارای دو بعد کلامی و جسمانی است. خشونت کلامی نظیر توهین، تحقیر، تهدید، ترساندن، تمسخر و گذاشتن القاب روی دیگران و ...  خشونت جسمانی نیز شامل پرخاشگری، قلدری، هل دادن، عدم رعایت صف در مدرسه، گاز گرفتن، پرتاب اشیاء، درگیری با همکلاسی ها و هم مدرسه ای ها و گاهی اوقات با دبیران و پرسنل مدرسه دیده می شوند. استفاده از خودکار در درگیری بین دانش آموزان معمولاَ رایج است ولی استفاده از سلاح سرد نیز در برخی درگیری های مدرسه ای گزارش شده است. آخرین مورد هم که منجر به قتل معلم بروجردی شد، استفاده از سلاح سرد چاقو توسط دانش آموز 15 ساله گزارش شده است. سال گذشته نیز در یک مدرسه ابتدایی در تهران یک دانش آموز پایه چهارم دانش آموز پایه ششم را با چاقو مورد حمله قرار داد و دانش آموز مضروب به حالت کما رفت! این قبیل تعارضات و درگیری ها در همه مقاطع و پایه ها دیده می شوند ولی قطع به یقین ریشه و علل این موارد و راهکار های حل این بحران در هر مقطعی متفاوت است. بروز این نوع خشونت ها در پسران عمدتاً به صورت پرخاشگری آشکار و در دختران به صورت پرخاشگری مخفیانه و پنهان می باشد.

دلایل بروز خشونت در دانش آموزان 

اکثر کارشناسان علوم رفتاری بروز یک رفتار یا روی دادن یک حالت را ناشی از تجمیع عوامل بیرونی و درونی می دانند. در واقع بروز برخی رفتار ها ناشی از یک علت تامه و ثابت نیستند و معمولاَ برآیند چند علت و عامل درونی و خارجی هستند که با ناتوانی فرد در کنترل عوامل ذکر شده، حادث می شوند. دلایل اجتماعی و فرهنگی زیادی در بروز خشونت و رفتار های کنترل نشده در مدارس در بین دانش آموزان وجود دارد. نحوه آموزش و تربیت خانوادگی، تخلیه هیجانات دوران کودکی، الگوی نامناسب رفتاری در خانواده و اطرافیان، تاثیر پذیری از گروه همسالان، تماشای فیلم های خشن، آزار جسمی و جنسی، حضور طولانی مدت در مکانی غیر از خانه، حضور مستمر در کافی نت ها و گیم نت ها، انجام بازی های خشن رایانه ای به میزان طولانی، میزان سواد و درآمد والدین ، فضای حاکم بر خانواده و محل سکونت، سوء رفتار های والدین نظیر اعتیاد و طلاق و ... بخشی از عوامل اجتماعی و فرهنگی هستند که در جامعه کنونی در بروز خشونت تاثیر مستقیم دارند. از سوی دیگر عدم برخورد جدی توسط والدین در مواجهه با خشونت فرزندان، نبود اراده یا برنامه یا حتی خلاء قانونی برای برخورد مناسب و متناسب با دانش آموزان خاطی در مدارس، نیاز به منابع مالی در برخی مدارس غیر انتفاعی که منجر به تحمل هر رفتاری می شود، عدم همکاری خانواده ها در اجرای تنبیهات منطقی و متناسب با ناهنجاری دانش آموزان شرور و خاطی از دیگر مواردی هستند که این کنترل این پدیده را در مدارس به یک معضل جدی تبدیل کرده است.

هر چند موارد فوق الذکر می توانند به تنهایی باعث بروز انواع خشونت در مدارس شوند ولی در این بحث نباید از ساختار آموزشی و فیزیکی مدارس غافل شد. کلاس هایی که اکثراً استاندارد نیستند و تعداد زیادی دانش آموز در خود جای داده اند، میز و نیمکت هایی که قدمت برخی از آنها به بیش از چند دهه می رسد، ساختار آموزش مطالب درسی که در اکثر مواد درسی و مدارس به صورت سخنرانی و یک طرفه ارائه می شوند، کمبود فضاهای مشجر و مفرح در حیاط مدرسهف برخورد نامناسب و خشن برخی دبیران، تنبیه بدنی در مدارس و دلایلی از این دست نیز باعث افزایش روحیه پرخاشگری در دانش آموزان می شوند.

قانون و خشونت در مدارس

هر چند بهترین گزینه در مواجهه با این نوع دانش آموزان ریشه یابی و حل موضوع به صورت دوستانه و مسالمت آمیز است ولی قانون نیز در مورد دانش آموزانی که به هیچ عنوان حاضر به همکاری و تغییر در رفتارشان نیستند، تدابیری اندیشیده است. بر اساس ماده ۷۶ دانش آموزان متخلفی که دلسوزی و مماشات، راهنمایی ها و چاره جویی های تربیتی، عطوفت و رافت در آنها مفید و موثر واقع نشده، و به عبارتی به هیچ صراطی مستقیم نیستند، با رعایت تناسب به یکی از روش های زیر مورد تنبیه قرار می گیرند: «تذکر و اخطار شفاهی به طور خصوصی، تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغییر کلاس در صورت وجود کلاس های متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانش آموز، اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانش آموز حداکثر برای مدت سه روز و انتقال به مدرسه دیگر.»

هر چند وضع اینگونه مقررات بسیار عادلانه و منطقی به نظر می رسد و دارای یک شیب ملایم در برخورد با دانش آموزان خاطی است و تنبیهات آن با کنوانسیون حقوق کودک تعارضی ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهایی کفایت نمی کند و لزوم اراده و زمینه در اجرای آن نیز مهم است. با وجود اینکه ممکن است اتخاذ چنین تصمیماتی در سطح مدارس در وهله کمی سختگیرانه به نظر برسد، ولی با توجه به بروز برخی حوادث و درگیری های خشن در برخی مدارس در سال های اخیر، به نظر می رسد، وضع چنین مقرراتی کاملاً عادلانه است و علاوه بر کنترل کلاس و مدرسه ، مانع از تسری آن به جامعه در سال های آتی خواهد شد.

خانواده همگام با آموزش و پرورش یا در جبهه مقابل؟

متاسفانه در جامعه کنونی اکثریت قریب به اتفاق خانواده ها از معلم و یا پرسنل مدرسه انتظار آموزش تمامی هنجار های اجتماعی و شخصیتی را به فرزندان خود دارند و جال اینکه در رسیدن به خواسته های آموزشی و اجتماعی خویش نیز به هیچ عنوان حاضر به همکاری نیستند و بار تمام این مسئولیت را به دوش معلمان و کادر مدرسه می اندازند.

از سویی چنین خانواده هایی که از مدرسه توقع تربیت خانوادگی فرزندان خود و بروز رفتار های مناسب هم در مدرسه و هم در محیط خارج از مدرسه دارند، در خانه به هیچ عنوان از الگوهای شخصیت دهی و کنترلی مناسب و استاندارد پیروی نکرده و با هنجار شکنی و حتی تنبیه بدنی، تمام رشته های سیستم آموزش و پرورش را پنبه کرده و با ایجاد دو گانگی و تعارض در امر تربیت، باعث ایجاد اختلال در رویه آموزشی و تربیتی کادر مدرسه نیز می شوند.

نکته دیگر اینکه بسیاری از خانواده ها که در اکثر موارد تنبیه بدنی را تنها چاره و یا به عبارتی اولین گزینه روی میز جهت تربیت بچه های خود می دانند، کوچکترین فشار و تنبیه از جانب مدرسه را حتی به صورت خیلی جزئی مثل چند صفحه جریمه، محرومیت از زنگ ورزش، محرومیت موقت از کلاس درس یا مدرسه و ... بر نمی تابند و جانبدارانه و تمام قد از فرزند خود حمایت می کنند و کل شیوه های تربیتی به کار گرفته شده از جانب معلم و مدیریت مدرسه را زیر سوال می برند. باید این واقعیت را بپذیریم که دانش آموزان در طول روز تنها چند ساعت در اختیار مدرسه هستندکه تقریباً 90 درصد از این زمان نیز به آموزش تعلق دارد، و بعد از تعطیلی مدرسه بچه ها بیشتر اوقات در اختیار خانواده های خودشان هستند. در واقع زیربنای شخصیتی و رفتاری بچه ها در محیط خانه و در بین اعضای خانواده شکل می گیرد و آنچه که ما در مدرسه مشاهده می شود، بر آیند تربیت خانوادگی، آموزش های والدین، نحوه برخورد والدین با یکدیگر و ... می باشد که به صورت رفتار های گوناگون مثبت و منفی در فرزندان بروز می کند.

چاره کار چیست؟

علی رغم وجود برخی خشونت ها در مدارس باید به این نکته نیز اذعان داشته باشیم که مدارس هنوز امن ترین مکان های روی زمین محسوب می شوند چرا که وقتی والدین فرزندشان را به مدرسه می فرستند تا زمان تعطیلی مدرسه به هیچ عنوان نگرانی از بابت حضور فرزندشان در این مکان مقدس ندارند؛ ولی اگر چند دقیقه دیر تر از زمان عادی به خانه برسند، دلشوره وجود تمام اعضای خانواده را فرا می گیرد و به قولی دلشان هزار راه می رود. در واقع چنین می توان گفت که معلمان و پرسنل مدرسه قابل اعتماد ترین افراد در جامعه برای محافظت از دانش آموزان می باشند. اما بروز خشونت نیز در مدارس نیز غیر قابل اجتناب است که چاره کار بدون حمایت و همکاری خانواده ها عملاَ امکان پذیر نیست. با وجود ظاهر خشن این برخورد ها و درگیری ها، راه حل و درمان این معضل اجتماعی نرمخویی و نزدیک شدن به دانش آموزان پرخاشگر و خشونت طلب است. هر چند می توان ریشه اصلی این معضل را در خانه و اجتماع جستجو کرد ولی نوع برخورد معلمان و کادر آموزشی در رفع این ناهنجاری ها بسیار موثر است. اکثر دانش آموزان به معلمان خود ، بیش از سایر اقشار جامعه اعتماد دارند و اگر معلمی بتواند از این اعتماد، حُسن استفاده را ببرد، راه هموار خواهد شد. دادن برخی مسئولیت های جزئی به دانش آموزان پرخاشگر، صدا زدن دانش آموزان به اسم کوچک، نزدیکی به دانش آموزان و تلاش برای ریشه یابی مشکلات شخصی، پرسش برخی سوالات فنی مربوط به خارج از مدرسه، کمک گرفتن در حل مشکل خودرو یا ساخت یک وسیله، همبازی یا هم تیمی شدن معلم با دانش آموزان خاطی در مدرسه، ایجاد انگیزه در پرورش توانمندی های درسی ، ورزشی یا مهارتی دانش آموزان خاطی، ملاقات با والدین و دوستان ایشان و ... می تواند در کنترل دانش آموزان خاطی و نشان دادن مسیر واقعی به آنها موثر باشد.

 از سوی دیگر باید بپذیریم که بهترین شیوه در مقابله با اکثر بحران های اجتماعی و ناهنجاری های فرهنگی توسعه آموزش و آگاهی رسانی به خانواده ها می باشد. آموزش روش های تربیتی در کلاس های آموزش خانواده، ساخت و تولید برنامه های مختلف در رسانه ملی، آموزش برخی اصول اولیه در تیزر های کوتاه و پخش از صدا و سیما، چاپ بروشور و کاتالوگ در خصوص نحوه برخورد با بچه ها در محیط منزل، استفاده از اساتید مجرب علوم رفتاری در کلاس های آموزش خانواده و ... در حل این معضل اجتماعی موثر هستند. در واقع هر قدر خانواده ها بیشتر در معرض آموزش علوم رفتاری قرار بگیرند و با نکات آموزشی و تربیتی آشنا شوند، نوعی وحدت رویه در تربیت فرزندان ایجاد می شود که در نهایت بروز مشکلاتی نظیر خشونت و پرخاشگری در مدارس کمتر خواهد شد.  امید است با رعایت موارد فوق و استفاده از سایر شیوه های خلاقانه توسط خانواده ها، مدیران و معلمان مدارس شاهد ناهنجاری های رفتاری در سطح مدارس نباشیم و آینده سازان این ملکت در محیطی آرام و به دور از هیاهو و تنش، به کسب علم و دانش بپردازند.

وحید حاج سعیدی 


جنگل ابر و شباهت آن با جنگل های سیبری!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بررسی وضعیت آموزشگاه های زبان انگلیسی در کشور

بررسی وضعیت آموزشگاه های زبان انگلیسی در کشور


باسمه تعالی

یادگیری مبانی زبان فقط در 20 جلسه ، تضمین پاسخگویی به 70 در صد سوالات در همه آزمون های زبان  ، اعطای مدرک بین المللی ، مکالمه فشرده در 15جلسه ، قبولی در آزمون تافل با 20 جلسه

این قبیل آگهی ها امروزه بخشی از تبلیغات کاذب موسسات آموزش زبان انگلیسی دارای مجوز و فاقد مجوز می باشند که در جای جای شهر های مختلف ، علی الخصوص شهر های بزرگ دیده می شوند.

امروزه یادگیری زبان خارجی به خصوص زبان انگلیسی یکی از دغدغه های خانواده های ایرانی به شمار می شود. بسیاری از خانواده ها بر این باورند که در مدارس آن طور که باید و شاید به بچه ها انگلیسی آموزش داده نمی شود و آنها مجبورند بچه های خود را برای یادگیری بهتر زبان به آموزشگاه ها بفرستند. آنچه مسلم است این است که تقاضا برای شرکت در این کلاس ها زیاد است و متأسفانه نظارت چندانی بر کیفیت و روند آموزش در موسسات زبان انگلیسی وجود ندارد.

دریافت مجوز آموزشگاه زبان ، فرآیند پیچیده ای نیست و هر کسی که دارای مدرک لیسانس ( در هر رشته ای !) باشد و سه سال سابقه تدریس ( هرنوع تدریس ، در هر موسسه ای  ) باشد می تواند  با درخواست از مدیریت آموزش و پرورش منطقه خود و پرداخت مبلغ 20 هزار تومان ، اقدام به تاسیس آموزشگاه زبان کند و هیچ آزمون علمی یا تخصصی در کار نیست!

در اکثر شهرهای ایران موسسات زبان فراوانی وجود دارند که البته هر کدام از آنها خود را وابسته به یکی از موسسات داخل یا خارج کشور نشان می دهند و سعی دارند  با قید عبارت « اعطای مدرک بین المللی » اعتبار موسسه خود را بالا ببرند.

آنچه که واضح است این است که مدرک هیچ یک از موسسات زبان در ایران رسمی نیست و اساسا به آن مدرک اطلاق نمی شود. مدارک رسمی عمدتاً از طریق آزمون های سازمان سنجش و برخی موسسات بین المللی معتبر دنیا صادر می شوند که تافل ، آیتلس و تولیمو نمونه های آزمون های رسمی محسوب می شوند که به دلیل فرار بودن زبان انگلیسی برخی از این مدارک نظیر تافل فقط دو سال اعتبار دارند.

به عقیده بسیاری از کارشناسان زبان انگلیسی ، فرآیند یادگیری و میزان به کار گیری آن در آموزشگاه ها  نیاز به داشتن انگیزه دارد.داشتن علاقه به تنهایی نمی تواند برای یادگیری کافی باشد. هر چند امروز علاقه نیز در بسیاری از مراجعین به آموزشگاه ها دیده نمی شود و برخی از زبان آموزان ، به اجبار خانواده ها به این کلاس ها می آیند و برخی نیز به قول خودشان برای پرستیژ و به اصطلاح کلاس.

از سوی دیگر با توجه به تعداد زیاد آموزشگاه های زبان علی الخصوص در شهر های بزرگ ( هر چند تعداد آنها در شهر های کوچک هم چندان کم نیست) نظارت جامعی بر روند فعالیت های آنها و میزان یادگیری افراد وجود ندارد و بیشتر بازدیدهایی که از سوی آموزش و پرورش صورت می گیرد به منظور بررسی تخلفات ، عدم تداخل روز های تدریس پسران و دختران ، ثبت آمار دقیق ، بررسی اعتبار مجوز و مطالبه 10 یا 20 در صد سهم آموزش و پرورش از محل آموزشگاه های زبان می باشد. بنابراین کیفیت و کار آیی بسیاری آموزشگاه ها عمدتاً در هاله ای از ابهام است. البته اگر از حق نگذریم برخی آموزشگاه ها نیز به شدت به مقررات علمی و آموزشی پایبند بوده و کیفیت را فدای کمیت نکرده و ماحصل این صداقت ، علاقه بیش از حد خانواده ها به ثبت نام در چنین مراکزی است.

اما آموزشگاه هایی که کسب در آمد  هدف وجودی موسسه شان است  ،  فاقد ساختار و هدف مشخص آموزشی هستند و برای شروع ، برنامه ریزی مشخص علمی و از قبل تهیه شده ندارند ،  این موسسات در جذب بی پایه و اساس زبان آموز و استاد گوی سبقت را از هم می ربایند و با دادن امتیازاتی نظیر دادن تخفیف در صورت معرفی دو یا سه زبان آموز جدید یا دادن سررسید ، تقویم ، کلاسور و ...  به زبان آموزان سعی در جذب بیشتر مشتری ! دارند و در واقع به پدیده آموزش به چشم تجارت می نگرنند .

در بخش تفاوت های فردی نیز ، یکی از اصلی ترین بخش های هرم آموزش زبان ، یعنی غربال کردن و جدا کردن زبان آموزان از همدیگر در اکثر موسسات نادیده گرفته شده و به تشخیص و قضاوت مدیر موسسه حدود می شود. در این گونه موسسات هنگام ثبت نام و یا دریافت شهریه میزان سواد زبان آموز با تعریف و تمجید از سوی منشی صد چندان می شود و خانواده در پرداخت شهریه یا ثبت نام مجدد فرزند خود در موسسه مزبور راغب می شود. اینجاست که توازن علمی مخاطبان بهم می خورد و اولین تبعیض به طور اتوماتیک بین زبان آموزان اعمال می شود و استاد چه بخواهد و چه نخواهد به توزیع ناعادلانه « نگاه»  و « توجه » نسبت به زبان آموزان مجبور می شود.

موسسات زبان تا چه حد در آموزش زبان موفق بوده اند؟

صرف نظر از عدم تخصص برخی موسسین در امر آموزش زبان ، به کار گیری اساتید و منابع نا کار آمد ، شلوغی برخی کلاس ها ، کمبود وسایل صوتی و تصویری و برخی موارد از این دست ،  مزید بر علت می شوند تا بسیاری از آموزشگاه ها در کار خود توفیق چندانی نداشته باشند.

اما اشکال کار در کجاست ؟ مکالمه زبان چه تفاوت بنیادی با گرامر آن دارد ؟ چرا شیوه های تدریس، امروزه کمتر موثر می افتند ؟ آیا آموزشگاهها از حداکثر توان ، بدون در نظر گرفتن شهریه بعنوان عامل تعیین کننده، برای آموزش استفاده می کنند ؟ آیا مربیان و استادان خودشان از نظر علمی مشکل دارند یا خود را در حد بسیار بالایی که عموما برای زبان آموز دست نیافتنی است نشان می دهند ؟ آیا می توان گفت زبان یک چیز است و آنچه تدریس می شود چیز دیگری است ؟

واقعیت این است که آموزش زبان اسلوب و شیوه خاصی دارد و اکتفا به بخشی از این قواعد را نمی توان آموزش زبان نامید.

در مدارس به دلیل تفاوت های فردی ، اجتماعی و علمی فاحش معلم نمی تواند از شیوه های به روز و منابعی غیر از منابع معرفی شده استفاده کند و سطح تدریس و نوع امتحان باید متوسط به پائین باشد. ولی در آموزشگاه ها می توان با غربال علمی و اصولی زبان آموزان ، روند و سرعت یاد گیری را تنظیم یا کم و زیاد کرد.

آموزشگاهها می توانند تدریس زبان را براساس آخرین دست آوردهای علمی که از طرف دانشگاههای معتبر بین المللی دنیا ارایه می شود تنظیم و دسته بندی کنند. مربیان و اساتید را مجاز به استفاده از سایر متون کنند و آنان را  تشویق  به ایجاد فضای یکسان در تبادل واژگان ، استفاده ازسی دی های اوریجینال حتی الامکان با زیرنویس فارسی ، استفاده از هدفون و... نمایند. پیگیری این امر در خارج از کلاس ، از طرف دانش آموزان، بکارگیری روش کارتی در یادگیری واژگان بدون در نظر گرفتن زحمت و دردسری که شاید استاد لاجرم با آن درگیر می شود، همه و همه در یادگیری زبان تاثیر بسزایی دارد. مربی باید با ایجاد محیط مکالمه به روش ساده و قابل فهم ، زبان آموزان را تک تک مورد خطاب قرار بدهد. یک مربی ماهر زبان انگلیسی ، مراحلی را در یادگیری زبان از سر گذرانده است و سختی ها و شیوه هایی را تجربه کرده است. در اینجا مربی و استاد خیلی اهمیت پیدا می کند. اگر از نقطه نظر روان شناسی برخی خصوصیات اساتید را ، بخصوص درآموزشگاهها ، در نظر بگیریم و کمی هم تعارف دوستانه را کنار بگذاریم متوجه حضور یک خصیصه نامتجانس با امر یادگیری در وجود برخی از استادان این قیبل آموزشگاهها می شویم. آن خصیصه چیزی نیست جز « تخصیص قدرت یادگیری و داشتن استعداد ذاتی  به خود و این یعنی دور ساختن دانش آموزان از افق امید به یادگیری » ، اینجاست که می بینیم تلفظ های غلیظ ، خطوط کج و معوج ،  اصطلاحات ریز و درشت ، زبان آموز را در تنگنا قرار داده و او را تشنه تر از پیش در « وادی نمی دانم »  رها می سازد. زبان آموز خود را فاقد استعداد ذاتی زبان آموزی می پندارد و استاد خود در این مرحله عامل افت یادگیری می شود و تنها برخی کلمات بصورت لحظه ای و شاید هم ترمی به حافظه کوتاه مدت زبان آموز انتقال داده می شود. آموزش اتفاق نمی افتد و فرآیند یادگیری زبان با تمام کتابها و وسایل پیرامونش در ذهن زبان آموز گیر می کند و این فلسفه  هم ملکه ذهن او می شود : « زبان خیلی سخت است و من نمی توانم انگلیسی یاد بگیرم.»

بودجه بندی کتاب نیز از عوامل موثر محدود شدن مربی زبان بشمار می رود. استاد زبان اگر نتواند از مجموعه مطالب جدید ، خارج از کتاب و یافته های علمی نظیر روش های  مختلف در کلاس بهره جوید ،  با نتیجه ای غیر از آموزش زبان روبرو خواهیم شد و این ساده انگاری به  فرایند آموزش ، لطمه ای جبران ناپذیر وارد خواهد ساخت و شاید هم زبان آموزان دیگر را که عموما با تشویق همدیگر در یک چنین کلاسها حاضر می شوند ،  از امر یادگیری زبان مایوس سازد. ارایه متن های کوتاه ، خارج از کتاب و مکالمه جانبی و توجه به روش کارتی در تدریس واژگان زبان بسیار مهم بوده و از طرف استاد باید مورد توجه قرار گیرد. ما اگر واژگان را کنار بگذاریم از زبان دیگر خبری نیست و این کاری است که سالها با زبان شده است و نتیجه مشخصی از آن کسب نشده است .

یک مربی زبان باید به تمام مهارتها در امر یادگیری اهمیت بدهد. خواندن ، نوشتن ، گوش دادن و صحبت کردن . اگر یک جلسه زبان را یکساعت و نیم در نظر بگیریم تا چه اندازه از آن را استاد صرف آموزش این مهارتها می کند. اگر بگوییم بیش از سه چهارم آن مهارتها عموماً در کلاس ها فراموش می شوند به گزافه سخن نگفته ایم . بنابراین می توان گفت ، اصلاح شیوه تدریس زبان را باید از نخستین کارهای یک مربی قلمداد کنیم و پناه بردن به اصل یادگیری از جمله کارهایی است که یک زبان آموز باید آن را جستجو کند. در واقع مربی و زبان آموز باید به یکدیگر اعتماد کنند و این مسیر را به همراه هم طی کنند. متکلم وحده بودن استاد و ترجمه سطحی متون توسط دانش آموزان در کلاس یادگیری زبان را عملاَ غیر ممکن می سازد و ما حصل آن چیزی جز اتلاف وقت نخواهد بود.

مطالعه داستانهای کوتاه و در آوردن خلاصه آنها و بحث های پیرامون و به اصطلاح discussion در خصوص استخوان بندی آنها ، از راههای عملی دیگر در رسیدن به یادگیری منطقی زبان است . یک زبان آموز اگر قدرت بیان را با این روش در خود ایجاد کند، با مطالعه چهار یا پنج قصه کوتاه انگلیسی ، خواهد توانست قدرت تکلم به آن زبان را سلیس تر و آگاهانه تر تقویت کند.

بنابراین زبان انگلیسی و هر زبان دیگر، و به عبارت دیگر هر مهارت و هنری ،  روش خاص خودش را برای یادگیری دارد. اگر یادگیری آن و مکالمه به آن زبان با مشکلاتی همراه است ، به عدم استاندارد بودن شیوه تدریس و عدم تناسب علاقه و انگیزه فرد زبان آموز بر می گردد. با اندک تغییراتی در صورت و فرم قضیه ، با احتساب اصل یادگیری بعنوان هدف تدریس و تحصیل از جانب استاد و زبان آموز ، ما با تغییرات شگرفی در زمینه آموزش زبان انگلیسی روبرو خواهیم شد.

امید است با نظارت بیشتر بر موسسات زبان انگلیسی و به کار بردن شیوه های نوین آموزشی توسط آنها ، حمایت های مادی و معنوی دولت از آموزشگاه ها و تلاش در جهت تغییر نگرش خانواده ها به دانش زبان و القای ضرورت دانستن زبان دوم به جامعه ، شاهد بهبودی و پیشرفت فرآیند آموزش زبان در کشور باشیم.