نقدی بر «دل گپ مورخ ساروی با استاندار گلستان»
استان همیشگی گلستان...
هفته گذشته در هفته نامه کندو ، مطلبی تحت عنوان «دل گپ مورخ ساروی با استاندار گلستان؛ ببر مازندران خفته است، اما مرده نیست!» به قلم دکتر حسین اسلامی مورخ و پژوهشگر ساروی به چاپ رسید.
این نوشته که ظاهراً در سایت خبری شمالنیوز نیز درج شده است، حاوی نکات سخیف و تفرقهآمیزی است که از سوی یکی از مورخان و پژوهشگران ساروی مطرح شده است.
ظاهراً ایشان که از هویت یافتن و احیای مجدد بخشی از تاریخ سرزمین استرآباد تحت لوای استان گلستان و مصوبه هیئت محترم دولت در خصوص میانکاله ناخرسند است، در مطالبی غیرعلمی و غیر منصفانه اقدامات تعدادی از سیاستمداران قدیم و جدید کشور را زیرسئوال برده است و بسیاری از آنان را خوابزده و سیاستزده معرفی کرده است!
با این وجود نکات قابل تأملی در این مقاله به چشم میخورد که بد نیست به آنها اشارهای داشته باشیم:
الف) هرچند اینجانب به دلیل قلت دانش و کوتاهی رسانهها در معرفی بزرگان و اساتید کشور، حقیقتاً جناب آقای حسین اسلامی را نمیشناسم و از سوابق و مدارج علمی و تالیفات ایشان اطلاعاتی ندارم، اما در وهله اول به ایشان که قطعاً از فرهیختگان و چهره های علمی استان سرسبز مازندران هستند، به عنوان یک برادر کوچکتر توصیه میکنم، هیچگاه قلم مقدس خود را که از خون شهدا نزد خداوند مقدستر است به الفاظی دون شخصیت افراد نیالایند و از توهین و کنایه به روسای جمهور گذشته، نمایندگان، استانداران و هیئت محترم دولت بپرهیزند و حرمت افراد را محترم بشمارند.
به کار بردن عباراتی نظیر حاج اکبر آقا، میرزا محمود، لحافملا، چرت زدن اعضای هیئت دولت، شاه بازی و تاج و تختسازی، جهالت خواندن آنچه در هیئت دولت گذشت، خوابزدگی کابینه محترم دولت، خودمختاری بازی، دکانسازی و ... نه تنها در هیچ قاموسی پذیرفته نیست، بلکه قطعاً باعث خدشه در جایگاه علمی ایشان نیز میشود.
توصیه میشود ایشان به جای به کار بردن ادبیات نامناسب، به ارائه اسناد معتبر بپردازند و باب مناظره را همچنان باز بگذارند، چراکه هنوز خیلیها بر این باور هستند «سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست ... قیمت سنگ نیفزود و ز زر کم نشود» در ضمن اگر قرار باشد عرصه مطبوعات که عموماً محمل بحثها و تبادل افکار و عقاید علمی و منطقی است با الفاظ ناشایست آکنده شود، تمیز آن از چاله میدان و گاراژ، امکانپذیر نخواهد بود.
ب) مقوله استانسازی که در نظر ایشان پدیده مذموم و ناپسندی است، ربطی به سردار سازندگی بودن روسای محترم جمهور گذشته، طول و عرض استانها، تاج و تختسازی، دکانسازی، خودمختاری و فدراتیو بازی و مسائلی از این دست ندارد چرا که ایشان در مرکز استان زندگی میفرمایند و هیچگاه متوجه آلام مردمی که برای گرفتن یک امضای ساده مجبور بودند از مراوهتپه تا ساری را در جاده دوبانده مرگ طی کنند، نشدند.
از دید ایشان همین که از تجریش تا سمنان و بجنورد و ... را مازندران بنامند، کفایت است و کسی حق دو پاره کردن مازندران را ندارد! ایشان که خود را از عقلای قوم میدانند، باید بدانند که پدیدهای به نام بعد مسافت، سالهای متمادی مانع از دسترسی شهرهای شرقی استان گلستان از منابع مالی و حتی سرکشی بزرگان قوم به این مناطق میشد که شرح آن مثنوی 70 من کاغذ است و خود بهتر به این موضوع واقف هستند. ادعای غرب نشینان استان مازندران در تاسیس استان ساحلی نیز بدون شک ریشه در همین تبعیض ها و توزیع نامناسب منابع و سرمایه دارد. فلذا درخواست استان شدن گلستان بر اساس محتویات عقلی و خواستههای منطقی و به روز مردم صورت گرفت نه بر اساس اطلاعات شما که عمدتا مربوط به افسانههای قدیمی و کهن میشود که هنوز از دیوار سمنان و قلعهالموت سخن میرانید!
پ) «استان همیشگی گلستان» را «مازندران شرقی» خواندن و استاندار «رامیانی» استان را «فندرسکی» خواندن و به کار بردن ادبیاتی از این دست نوعی لجاجت کودکانه است که بیشک این نوع ادبیات محتوای علمی و تاریخی دل گپ ایشان را با استاندار محترم گلستان، هر چه بیشتر رقیق و کمرنگ ساخته است.
ت) نکته بعد اینکه مهمترین اصل در روایت رویدادهای تاریخی رعایت امانتداری و نگه داشتن جانب ادب از سوی مورخان است اگر ایشان در سایر نوشتهها و مطالبشان نیز به جای درج اسامی آقایان علی اکبر هاشمیرفسنجانی یا محمود احمدینژاد از عبارات حاج اکبر آقا یا آقامیرزا محمود استفاده کرده باشند، در صحت مورخ بودن ایشان تشکیک حاصل خواهد شد.
ث) ایشان در نوشتار خود به این نکته اشاره داشتند که از میدان تجریش تا دیوار سمنان و از الموت تا بجنورد را مازندران و گلستان را مازندران شرقی می گویند؛ اما به هیچ منبع رسمی یا تاریخی اشاره نکردند. در صورتی که جناب آقای دکتر منوچهر ستوده از بزرگان تاریخ این کشور در کتاب از آستارا تا استرآباد، مجلد چهارم در خصوص مازندران شرقی چنین نوشته اند: این مجلد شامل آثار و بناهای تاریخی مازندران شرقی است یعنی سرزمینی که از رود هراز ... تا کلباد است و شهرهای مهم آن عبارت است از : آمل، بابل، شاهی یا قائم شهر،ساری و اشرف یا بهشهر» همانطور که می بینید استاد تاریخ دکتر ستوده تا بهشهر را مازندران شرقی می دانند نه بجنورد را؛ در ضمن این کتاب در سال 66 چاپ شده و تبعاً هیچ ارتباطی به سیاست های آقای هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد ندارد!
در ضمن تنکابن هم در زمان آقا محمد خان قاجار از گیلان جدا شد. تا سال 1335 زنجان و اراک هم جزء گیلان بودند و از سال 1351 زنجان به صورت فرمانداری کل درآمد. ] برگرفته از کتاب تاریخ گیلان - صفحه 19 - نوشته کریم کوچکی زاد- انتشارات گیلکان - شماره کتابشناسی ملی 9191-82م[
ج) تحریف تاریخ و به کار بردن مطالبی نظیر مازندران شرقی، استان جعلی، مازندران بزرگ، ادعای بازگرداندن گلستان به مازندران و ... بدون شک نوعی ایجاد تفرقه و بدبینی بین مردم شریف این دو استان و در واقع زیر سئوال بردن امنیت ملی کشور است. گواه این مدعا نیز کامنتها و نظرات توهینآمیزی است که برخی افراد در ذیل نوشته ایشان در سایت «شمال نیوز» ارائه کردهاند که وحدت ملی را نشانه رفته است و تکرار چنین رفتارهایی منجر به روشن کردن آتش فتنه و بروز حوادث ناگوار در روابط دیرینه مردم این دیار کهن خواهد شد.
چ) از بزرگان تاریخ سرزمین استر آباد و کسانی که دستی بر آتش حمایت از استر آباد دارند، انتظار می رفت در مواجهه با چنین رفتار ها و مطالبی از خود عکس العمل نشان داده و با ارائه مستندات و دلایل علمی راه را بر کسانی که وحدت و همدلی را در بین ساکنان شریف استان های همسایه و همجوار مازندران و گلستان بر نمی تابند، سد کنند.
در پایان باید به اطلاع ایشان برسانم که هیچکس با داشتن ایرانی بزرگ و واحد مخالفتی ندارد و همه به عشق این پرچم مقدس نفس میکشیم و اگر در جایی استان جدیدی میروید، نه به معنای خودمختاری و فدراتیو بازی و تاج و تختسازی است که به مثابه تلاش دولت در توزیع بیشتر و بهتر منابع و دسترسی آسانتر مردم به مسئولان استانی است و لاغیر... اگر ایشان اطلاعات و اسنادی غیر از این در اختیار دارند، آنها را در اختیار ارباب جراید بگذارند تا در تنویر افکار عمومی منشاء اثر باشند. وحید حاج سعیدی- روزنامه نگار