در خانه مانده ایم ز موشان بی حیا!

در تاریخ هرودت چنین نقل شده است که درویشی همواره پای افزاری تنگ به پا می کرد ؛ وقتی علت را جویا شدند گفت:« بدبختی های من از شمار گذشته اند ولی به امید خلاصی از این درد پا و رهایی از تنگی پای افزار ، رسیدن به سرای را لحظه شماری می کنم!» این قضیه در مورد مشکلات تهران هم صدق می کند. آلودگی هوا ، ریز گرد ها ، ترافیک ، امواج آنتن های تلفن همراه از یک طرف ، باقی گرفتاری های دم دست و روتین هم از همان طرف! تنها دلخوشی مردم در این بین رسیدن به خانه و خلاصی از دود دم پایتخت می باشد. حالا در این گیر و دار و وفور مشکلات موش های تهران هم برای ما دم در آورده اند. البته موش که چه عرض کنم. وزن برخی از آنها طبق اظهار نظر کارشناسان به بیش از 1200 گرم می رسد! جالب اینکه در اثر تغییرات ژنتیکی برخی از این موش ها حتی در مقابل بمب اتم هم مقاوم شده اند. بنابراین اینکه تصور کنید بعد از وارونگی هوا این موش ها دمشان را روی کولشان بگذارند و به دامان طبیعت برگردند ، وارونه فکر کرده اید چون آنها از جوب های تهران خاطره ها دارند. در همین رابطه رئیس مهربان انجمن دیده بان حقوق حیوانات از روش های ناصحیح از بین بردن موش ها در شهر تهران نظیر تله گذاری ، عقیم کردن ، شکار با تفنگ بادی و ... تحت عنوان ˝ طرح کنترل جمعیت جانوران˝ شاکی است و گفته که ما مشکلی با وجود موش ها در سطح شهر تهران نداریم!
شهرام امیر شریفی در گفت و گو با پانا خاطرنشان کرد: «در صورت برخورد علمی‌، منطقی‌، شرعی و اخلاقی‌ می توان در کنار حیوانات شهری بدون مزاحمت زندگی‌ کرد، ارتقای محیط شهری از نظر بهداشتی و بصری، از ازدیاد نسل کنترل نشده حیوانات شهری می کاهد. در ضمن ایشان بهترین راه کنترل موشها را شوک غذایی و  استفاده از سیستم آزارنده صوتی است با تولید اصوات آزار دهنده می داند!»البته ما چون ساکن تهران نیستیم و از میزان سر و صدای موجود در تهران زیاد اطلاعات نداریم در خصوص آلودگی صوتی و مزایا و مضرات آن هیچ اظهار نظری نمی کنیم ولی در مورد شوک غذایی موافق هستیم. چون  موضوع مناقشه انسان و موش در مورد غذا موضوع جدیدی نیست و در قدیم الایام هم مسبوق به سابقه بوده تا جایی که شاعر در این باره فرموده: دفع موشان کن از آن پیش که آذوقه برند  اما الان دیگر باید گفت دفع موشان کن از آن پیش که از سر و کولتان بالا روند ...
علی ایحال با عنایت به اهمیت کنترل جمعیت موش ها پیشنهاد می شود تغییر نگرش ماهوی در فرآیند مبارزه با موش صورت گیرد.تا جایی که ما یادمان می آید مردم همواره از موش ها همیشه به عنوان موجودات چندش آوری بوده و هستند و هیچ کس با دیدن موش قربون صدقه اش نمی رود. اما گاهی اوقات در برنامه های مستند و در آزمایشگاه ها موش هایی می بینیم که از ابریشم سفید تر هستند و روی یک چرخ دوار ژانگولر بازی می کنند. حالا که به هر کالایی ارز مبادله ای تعلق می گیرد ما هم می توانیم با ثبت سفارش و ارائه طرح توجیهی مناسب تعدادی موش سفید و تر و تمیز از خارج وارد کنیم تا با ازدیاد نسل ، کم کم جای این موش های مفت خور را بگیرند. حتی می توان از این موش ها به عنوان حیوانات خانگی نگهداری کرد. با این روش هم دل بچه های انجمن دیده بان حقوق حیوانات را به دست می آوریم ، هم دیگر نیازی به استفاده از روش های ناجوانمردانه نظیر  تیراندازی ، شوک غذایی ، سر و صدا با قابلمه و ... نداریم! الهی موش بخورتت ننه با این پیشنهادت...

انفجار قطار بی تدبیری در ایستگاه شین آباد!

باسمه تعالی
کسانی که اندکی از علم پزشکی یا پرستاری آگاهی دارند ، مفهوم 50 در صد سوختگی  یا
اسکار های دائمی ناشی از سوختگی آن هم روی صورت کودکان را به خوبی می فهمند. اینکه شاید دیگر هیچگاه موهبت خدادادی زیبایی به رخسار کودکان شین آبادی بر نگردد ، یک واقعیت تلخ و درناک است. به واقع اگر این رخداد برای فرزندان ما اتفاق بیفتد ، شاید هیچگاه مسببان آن را نبخشیم. امروز هم اگر بارها و بار ها از آلام و ضجه های کودکان پیرانشهری که در حادثه آتش سوزی مدرسه زیبایی معصومانه شان ، فدای بی تدبیری مسئولان شد ، بنویسیم ، کم نوشته ایم. شاید الان دیگر هیچ کودک پیرانشهری نباشد که معنای یک بام و دو هوا را نداند. در حالی که وزیر محترم هر روز از هوشمند سازی مدارس ، اتصال تمامی مدارس به اینترنت ملی و طرح سند تحول بنیادین در مدارس سخن می راند ، هنوز بسیاری از مدارس ما استاندارد های اولیه یک مدرسه معمولی را ندارند و در حالی نسل بخاری های چکه ای و کاربراتوری در دنیا ور افتاده است و حتی در قدیمی ترین فیلم های سینمایی نیز ، رد پایی از آنها دیده نمی شود ، این بخاری ها هنوز در بسیاری از مدارس روستایی ما جولان می دهند  و آشکارا به تمامی بخشنامه ها و آئین نامه های ایمنی و حفاظتی پوز خند می زنند. به راستی آیا نمی توان اندکی از بودجه هایی که همه ساله صرف بریز و بپاش های مرسوم در همایش ها ، سمینار ها و زنگ های مسواک و خمیر دندان و حوله می شود ، به افزایش ضریب ایمنی در مدارس اختصاص داد؟ دردمندانه تر اینکه وزیر محترم فرموده اند: در این حادثه هیچ کس مقصر نیست! البته سالهاست که در آموزش و پرورش کسی مقصر نیست ، چرا که در این حادثه کامل نشدن چرخه سوخت در کاربراتور علت اصلی آتش سوزی در بخاری کلاس درس مدرسه شین آباد علت آتش سوزی گزارش شده است! بنابراین وقتی در حادثه ای عامل انسانی نقش ندارد ، چرا این همه سیاه نمایی و تخریب و زیر سوال بردن خدمات ارزنده! اصلاً می توان از شرکت سازنده یا طراح کاربراتور این بخاری شکایت کرد ؛ هر چند به گمان نگارنده الان باید نوه یا نتیجه طراح کاربراتور این مدل بخاری ها در دادگاه حاضر شود چرا که قطع به یقین تمامی طراحان و کارگران کارخانه تولید کننده این بخاری ها سال هاست روی در نقاب خاک کشیده اند!
البته وزیر محترم در خصوص این حادثه فرموده اند: «در این حادثه احساس ما این است که برای فرزندان خودمان مسمومیت و مصدومیت اتفاق افتاده و پیگیر بهبودی کامل آنها خواهیم بود.»
ذکر این نکته ضروری است که بروز حادثه یا اتفاق در همه جای دنیا اجتناب ناپذیر است ولی اقدامات پیشگیرانه و رعایت اصول اولیه ایمنی در مدارس یا مکان های عمومی امری لازم و بدیهی است. آیا در قاموس وزیر محترم پیگیری و بهبودی کامل بعد از حادثه اولویت دارد یا پیشگیری و ایمنی؟آیا ایشان در خصوص خانواده و نزدیکان خویش هم چنین ایده ای دارد؟
به راستی تا کی قرار است عده ای علی الخصوص در شهرستان ها برای رسیدن به پست و مقام با معصومیت و پاکی کودکان بی گناهی بازی کنند که تنها جرمشان این است که در روستا دنیا آمده اند و حقشان از سرانه آموزشی مملکت بخشنامه هایی است که امسال به صورت اتوماسیون به مدیر مدرسه ابلاغ می شوند! مسئولینی که نه تنها استعفا و اقرار به کم کفایتی در قاموسشان جایگاهی ندارد بلکه فقط و فقط توجیه را سرلوحه امور قرار می دهند و دیگر هیچ ... بهتر نیست به جای این همه توجیه اندکی توجه کنیم. شاید فردا دیر باشد! به هوش...

سودا گری با کتاب های کمک آموزشی

                                                           باسمه تعالی
«معلم را به خانه ببرید» ، «دور دنیا در 70 ساعت» ، «راهنمای کامل تمامی دروس راهنمایی» ، «پاسخ تشریحی تمام پرسش های کتاب» ، «کتاب های خاکستری ، آبی ، بنفش ویژه جمع بندی کنکور» و ... اینها بخشی از تبلیغات گسترده دیداری ، شنیداری و تصویری کتاب های کمک آموزشی هستند که امروزه در ویترین اکثر کتابفروشی ها به وفور یافت می شوند. این کتابها حتی درکتابخانه های مدارس نیز خود نمایی می کنند. بماند که همه ساله تعداد زیادی ویزیتور از سراسر کشور به مدارس سرک می کشند و خرید این گونه کتاب ها را به مدیران مدارس توصیه می کنند. تبلیغ از طریق پست هم یک پای ثابت تبلیغات این گونه کتاب هاست. کتابهایی که روزگاری دانش آموزان مخفیانه با خود مدرسه می آوردند ، امروز توسط مدیر یا معلم در مراسم صبحگاه یا داخل کلاس تبلیغ می شوند و در برخی مدارس داشتن آنها الزامی است!

افزایش بی رویه چاپ و تکثیر کتاب های کمک آموزشی در سال های اخیر ، با عناوین مختلف نظیر کتاب های کار ، تست ، مکمل ، جمع بندی ، دفتر ریاضی یا علوم و ... به یکی از چالش های مهم آموزش و پرورش تبدیل شده است تا جایی که چندی قبل وزارت آموزش و پرورش طی بخشنامه ای نسبت به تبلیغ و توزیع این قبیل کتابها ، به مدیران مدارس هشدار داد و از مدیران مدارس خواست فقط کتابهایی را در مدارس تبلیغ کنند که آموزش و پرورش مجوز داده است!
دلایل رشد کمی کتاب های کمک آموزشی
در بین مقوله های مختلف اجتماعی ، مقوله آموزش به جهات مختلف از اهمیت به سزایی برخوردار است ، چرا که زیر بنای تمام فعالیت های اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و ... بشر آموزش است.
در کشور ما وظیفه تعلیم کودکان و پرورش استعداد های درونی آنها تا پایان دوره متوسطه به عهده آموزش و پرورش می باشد. هر چند منابع مالی در آموزش و پرورش و اوضاع معیشتی فرهنگیان چندان مطلوب نیست ولی تعداد بالای خانواده هایی که درگیر بحث مدرسه و آموزش هستند برای عده ای وسوسه انگیز است و این سوداگران نگاه اقتصاد محور به این جمعیت کثیر دارند و سعی می کنند بدون توجه به تبعات یا عواقب فعالیت ها و اقداماتشان از این خوان گسترده ارتزاق کنند! تهیه و توزیع انواع و اقسام کیف ، دفترچه و لوازم التحریر با مارک ها و تصاویر بعضاً غیر اخلاقی یا مغایر با اهداف و آرمان های کشور ما ، رشد قارچ گونه موسسات کنکور و انتساب موفقیت نفرات برتر کنکور به این گونه موسسات ، برگزاری انواع آزمون های مختلف در مدارس و موسسات و مهم تر از همه چاپ و توزیع کتاب ها و جزوات کمک آموزشی - که در سال های اخیر از رشد قابل توجهی برخوردار بوده اند- از معضلات اساسی آموزش و پرورش در سال های اخیر (در کنار مشکلات داخلی این وزارت) محسوب می شوند.
تقریباً هر ماه چند جلد از کتاب های جدید التالیف کمک آموزشی توسط شرکت ها و انتشاراتی های مختلف برای مدیران مدارس ارسال می گردد و با ترفند های مختلف نظیر اعطای تخفیف ویژه ، پورسانت ، وعده شرکت در قرعه کشی و ... مدیران را مجاب به تبلیغ چنین کتاب هایی در مدارس می کنند.
این سیلاب که تا سال های قبل محدود به مقطع متوسطه و کتاب های کنکور بود ، امروزه به صورت سونامی و در تمامی مقاطع و پایه های تحصیلی از ابتدایی تا مقطع دکترا دیده می شود! ظاهر شکیل و داشتن تمامی سوالات کتاب با پاسخ تشریحی باعث می شود دانش آموزان از همان آغاز تحصیل به حاضری خوری عادت کرده و تلاشی برای یادگیری مفهومی و عمیق دروس نکنند.
ژان پیاژه در خصوص آموزش کودکان می گوید:« هر بار که چیزی را به کودکی یاد می دهی ، فرصت کشف آن را از کودک می گیری!» وقتی بزرگان عرصه تعلیم و تربیت آموزش برخی از مسائل را به مثابه گرفتن «فرصت کشف» از دانش آموز می دانند ،  بالطبع حل مسئله برای دانش آموز آن هم به صورت تشریحی و کامل ، قدرت فکر کردن را از دانش آموز می گیرد! محتوی این کتابها نیز به گونه ای است که وزیر آموزش و پرورش نیز در این خصوص می گوید: «برخی کتاب‌های کمک‌آموزشی به منزله تعطیل کردن فکر دانش‌آموزان است.»
از سویی عده ای بر این باورند که همه کتاب های کمک آموزشی ، حل المسائل نیستند و تمرینات جانبی و توضیحات اضافی برای تقویت ذهن هستند. سوال اینجاست به راستی کسانی که سالها برای تالیف کتاب های درسی وقت گذاشته اند و اکثراً از قشر باسواد و دارای تحصیلات عالی هستند ، به فکرشان نمی رسید که مثلاً پاسخ سوالات را در انتهای کتاب چاپ کنند یا تمرینات بیشتری در کتاب بگنجانند؟ هر چند برخی از کتاب های درسی از نظر محتوا یا ساختار دارای ایراداتی هستند ولی باید بپذیریم در مجموع کتاب درسی برای تقویت ذهن دانش آموزان طبق استاندارد های آموزشی طراحی شده اند و مضرات قرار دادن یک کتاب جانبی در کنار کتابهای درسی از مزایای آن بیشتر است.
مضرات استفاده از کتاب های آموزشی
هر چند تبلیغات دامنه دار و شبانه روزی این قبیل کتب از طریقه رسانه ملی ، جراید و بنر های مختلف این باور را در ذهن خانواده ها پدید می آورد که استفاده از آنها یک ضرورت محتوم آموزشی است ولی تجربه و مشاهدات معلمان در سطوح مختلف نشان داده که آسیب های آموزشی این کتابها از منافع سطحی و کم عمق آنها بیشتر است. بخشی از مضرات استفاده از این کتاب ها به شرح زیر است:
تحمیل مطالب اضافی به دانش آموزان و اخلال در فرآیند تعلیم و تربیت ، ایجاد دو گانگی در امر آموزش ، وجود سوالات غیر استاندارد ، طراحی و تدوین بر پایه حافظه محوری ، جلوگیری از تفکر و محدود کردن فرصت کشف مسائل ، عدم توجه به معیار های کتاب اصلی ، عدم توجه به یادگیری عمقی و مفهومی ، القای حس عدم توانایی در یاد گیری به علت حجم زیاد مطالب در برخی از این کتابها ، ایجاد حس راحت طلبی و حاضری خوری در دانش آموزان ، آزمون محور بودن و تدوین بر اساس یادگیری سطحی و تک بعدی ، عادت کردن دانش آموزان به حل مسائل به یک شیوه (به نحوی که اگر شکل سوال عوض شود ، دانش آموز قادر به پاسخگویی نخواهد بود.) ، و تبعات جانبی نظیر توجه به قرعه کشی های این کتاب ها ، ایجاد رقابت کاذب و پنهان دانش آموزان برای خرید این کتابها و مشکلات مالی برخی دانش آموزان که قدرت خرید این کتابها را ندارند ، تنها بخشی از آسیب های چند لایه این گونه کتاب ها می باشند.
سخن آخر
هر چند تفاوت در استعداد و توانایی های ذهنی دانش آموزان ، گستره وسیع دانش و به روز بودن فرآیند تولید دانش در حوزه های مختلف این باور را در ذهن ایجاد می کند که تنها بسنده کردن به کتابهای درسی ، مانع رشد استعداد های بالقوه دانش آموزان مستعد می شود و حقیقتاً نیز چنین است ، ولی این خلاً علمی و نیاز به محتوای جدید را می توان با «منابع کمک آموزشی مناسب و استاندارد» نظیر مجلات علمی ، سی دی ها و بسته های کمک آموزشی استاندارد ، همچنین تجهیز آزمایشگاه و کتابخانه مدارس یا شرکت در برنامه های کانون ها ، پژوهش سرا ها و موسسات خلاقیت پر کرد و نیازی به سنگین کردن کیف های دانش آموزان با کتابهای رنگارنگ و قطور نیست .
ذکر این نکته نیز ضروری است که متاسفانه بعد از توسعه و فراگیر شدن یک جریان در جامعه مبارزه با آن مقوله به شدت دشوار می شود و افرادی زیادی که در این سیستم ذینفع هستند ، سنگ اندازی می کنند. به عنوان مثال گسترش بی رویه استفاده از قلیان ، دودی کردن شیشه های خودروها ، استفاده از مونیتور در خودرو ، استفاده از نام های ائمه در موسسات مالی و موضوعات مشابه از مصادیق تخلف آشکار در جامعه می باشند که به علت عدم جلوگیری در همان شروع تخلف ، گسترش قارچ گونه ای پیدا کرده اند و مقابله با آنها در این مقطع تقریباً نا ممکن است! و به قول سعدی «سر چشـمه شاید گرفتن به بیل /                                           چو پر شد نشاید گذشتن به پیل » تجربه نشان داده که اگر از همان ابتدا در خصوص جلوگیری از یک رخداد اقدام نشود ، بعد از همگانی شدن آن ، مقابله با آن بسیار دشوار و در مقاطعی نشدنی است.
علی ایحال با توجه به این که اکثر این موسسات «آمادگی در کنکور» را برجسته ترین دلیل جهت استفاده از کتاب های کمک آموزشی عنوان می کنند ، شاید حذف کنکور کمک بسیار زیادی در جمع شدن این بساط داشته باشد ولی با توجه به سود آور بودن این بازار از همین امروز باید به فکر جلوگیری از این «سودا گری آموزشی» بعد از حذف کنکور باشیم.

جاده موفقیت میانبر ندارد!

انسان به عنوان جانشین خداوند بر روی کره زمین از توانایی ها و استعدادهای خارق العاده ای برخوردار است که او را اشرف مخلوقات می نامند.
توانمندی های انسان به قدری شگفت انگیز است که قادر است «فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد» ولی این شکافتن سقف ، با مته ماکیتا یا خواندن چند کتاب در قطع کبریت مثل «چه کسی حلوا شکری مرا را خورده» یا «چگونه همسرم برایم بمیرد!» و شرکت در چند سمینار و همایش حاصل نخواهد شد. رسیدن به مدارج علمی ، کسب موفقیت های اجتماعی ، حتی به دست آوردن مال و ثروت ، نیاز به مطالعه ، برنامه ریزی ، تلاش شبانه روزی ، بیدار خوابی کشیدن ، دود چراغ خوردن و گاهی ترک دیار و سفر به سایر بلاد دارد. اما در سال های اخیر عده ای نسخه موفقیت را در قالب کتاب و سی دی پیچیده اند و آنها را در حاشیه سمینار های به اصطلاح موفقیت(!) عرضه می کنند. حیرتا که مردم هم در این آشفته بازار همواره آماده و دست به جیب!
سونامی سهمگین «موفقیت رویایی و یک شبه» چند سالی است تمام حقایق و پیش نیاز های موفقیت حقیقی را با خود برده است و عده ای سود جو نیز در تلاشند راه را برای این سونامی خطرناک هموار سازند چرا که برج های منفعت اینان روی خرابی های همین سونامی بالا می رود. دست یافتن به ذهن برتر ، راز های پولدار شدن ، شیوه های جذاب به نظر رسیدن ، قانون جذب ، مدیریت زمان ، راز های زندگی موفق ، کلید های طلایی مدیریت و ... از جمله محور هایی هستند که در این جلسات و همایش ها برای جلب مشتری استفاده می شود. هزینه شرکت در این مراسمات نیز بسته به شهرت سخنرانان ، موقعیت سالن محل همایش ، شرکت در ورک شاپ( کار گروه) و سایر شرایط جوی! از بیست تا دویست هزار تومان متغیر است.
اگر سری به نشریات و سایت های زرد بزنید آگهی های و پوستر های تبلیغاتی سمینار های موفقیت و خوشبختی با عناوینی نظیر «مدیریت به سبک برایان تریسی» ، «ذهن برتر» ، «چگونه یک شبه پولدار شویم؟» ،‌«رازهای ثروتمند شدن»، «با تکنولوژی فکر بر همه مسلط شوید»، «تکنیک‌های رسیدن به ثروت و شهرت »،‌ «شما هم می‌توانید میلیاردر شوید»،‌ «کلیدهای طلایی کسب قدرت ذهن»، «۱۰ مهارت طلایی»، «100 راز موفقیت» و ...  فراوان هستند و هر روز نیز پررنگ تر و پر زرق و برق تر می شوند تا هر چه بیشتر جویندگان خوشبختی را جذب کنند و راه های میانبر رسیدن به قله های موفقیت و ثروت را به آنها هبه کنند!
دریغا که هیچ نظارتی از سوی سازمان هایی نظیر وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی و آموزش و پرورش یا سایر نهاد های ذیربط در خصوص محتوی و اهداف این همایش ها صورت نمی گیرد و گردانندگان این قبیل جلسات هیچ مانعی سر راهشان نمی بینند و حتی در مواردی دولتی ها ، مقدمات کار را نیز برای آنان فراهم می سازنند.
اختصاص مجلل ترین و پیشرفته ترین سالن های دولتی به برگزاری همایش هایی از این دست ، باور پذیری مطالب و تائید اصالت محتوای جلسات را در ذهن مخاطبان آسان تر می سازد.
چند ماه قبل قرار بود برایان تریسی یکی از تئوری پردازان شرکت های هرمی ، همایشی با عنوان «مدیریت به روش برایان تریسی» در مرکز همایش های بین اللملی صدا و سیما برگزار کند. همایش پر سروصدایی که به دلیل مخالفت ها و حاشیه هایی نافرجام ماند و لغو شد. وی نویسنده کتاب «قورباغه ات را قورت بده» می باشد ؛ کتابی که شبکه های هرمی مطالعه آن را به اعضای جدیدشان  توصیه می کنند.
ایشان قصد داشت 21 و 22 مهرمان امسال یک همایش 2 روزه و در 4 نوبت 90 دقیقه ای در تهران برگزار کند. همایشی که تبلیغ هایش در تهران زیاد به چشم می خورد و حضور در بخش VIP آن تا 950 هزار تومان هزینه داشت و البته قرار بود این همایش پذیرای حدود 1700 مدیر ایرانی! باشد تا تریسی برایشان از تکنیک های موفقیت بگوید و به کسانی که نمی توانند قورباغه شان را قورت بدهند ، لااقل لیسیدن آن را یاد بدهد!
در این جلسات همواره برخی جملات کلیشه ای و تکراری به گوش می خوردند : « شانس آهسته در می زند» ، « همیشه در ابتدا روند پولسازی آهسته است ولی وقتی روی غلطک بیفتید این روند تصاعدی می شود» ، «هر کس به اندازه دلش نان می خورد» «شما نخواستید که پولدار شوید» ، «خوشبختی مثل پروانه است ، باید آهسته به سمتش بروید» و برخی اصطلاحات تهییج کننده و عبارت هایی موهوم نظیر آلفای ذهنی ، قدرت جذب و ... به گوش می خورد که در ذهن مخاطب خود بزرگ پنداری را القا می کنند و این احساس در ذهن مخاطب تداعی می شود که همه چیز به فرد ، اراده شخص و خواست خود او ختم  می شود و می تواند موفقیت را در کوتاه ترین زمان به چنگ آورد. نوع پوشش سخنران و مجریان برنامه ، نور پردازی ، موسیقی زیر زمینه ، نفوذ کلام و ادبیات گفتاری سخنرانان این جلسات به گونه ای است که بعد از پایان جلسه همگی خود را ناخود آگاه در مسیر موفقیت و خوشبختی می بینند و اینجاست که باید برای تکمیل و نهایی شدن این مسیر ، کتاب و سی دی های استاد را که در سالن انتظار به فروش می رسد ، خریداری کنند!
در برخی از این همایش ها از افرادی دعوت می شود که دارای یک توانمندی خاص ( توانایی به خاطر سپردن اعداد یا کلمات ، ضرب اعداد بزرگ در هم یا ...) یا ثروت فراوان هستند ولی ادعا می کنند که این نبوغ یا استعداد خدادای قابل انتقال است و این فرآیند انتقال نبوغ یا راهکارهای کسب ثروت به شیوه استاد ، از طریق خرید کتاب ها یا سی دی استاد یا شرکت در جلسات خصوصی و نیمه خصوصی امکان پذیر است!
گفتنی است که در کل جهان حدود 100 فرد بسیار باهوش وجود دارند که به صورت شاخص یک مهارتشان از دیگر عملکردهای ذهنی شان قوی تر است. بعضی از این افراد می توانند دارای حافظه ای تصویری از صحنه های پیچیده باشند و برخی توانایی عجیبی در محاسبه اعداد، جذر گرفتن، بیان اعداد اول و یا تاریخ تقویم را دارند. بعضی از آنها می توانند کتابهایی را که خوانده اند به صورت کامل به یاد بیاورند و بعضی می توانند یک کنسرت را بلافاصله پس از یک بار شنیدن آن، به سرعت تکرار کنند. اما گردانندگان این همایش ها با استفاده از این قابلیت ها ، علاوه بر جلب توجه بیشتر سعی می کنند این طور القا کنند که استاد با آموزش به این توانایی رسیده و شما نیز می توانید به این سطح برسید. دعوت از میلیاردرها و افراد متمول نیز به عنوان افراد موفق که اخیراً در این همایش ها رایج شده است ، با همین نیت است.
از دیگر آفت های این جلسات می توان به گسترش تفکر کاپیتالیسمی و ماتریالیستی ، سوء استفاده از اعتقادات مذهبی ، جایگزینی خود به جای خدا ، ترویج پوشش های مغایر با آموزه های اسلامی – ایرانی ، اختلاط دختران و پسران ، تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم شرکتهای هرمی ، ترویج اندیشه و مسلک عرفان‌های پوشالی و نوظهور ، اباحه گری (مجاز شمردن) جنسی و تبلیغ این تفکرات در قالب عشق! ، تبلیغ توهم رسیدن موفقیت بدون درد سر و ... اشاره کرد.
ذکر این نکته ضروری است که در تعالیم اسلامی و تاریخی کشور ما ، حتی در ادبیات کهن ما ، همواره از کار و تلاش به عنوان کلید و رمز موفقیت یاد شده است. ما در کنار جمله معروف «خواستن توانستن است» ، شعر «نابرده رنج گنج میسر نمی شود» هم داریم و وقتی زندگینامه و سرنوشت بزرگان را مطالعه می کنیم ، کسی را نمی یابیم که یک شبه ره صد ساله را پیموده باشد و تلاش رمز موفقیت همه دانشمندان و علمای دینی و غیر دینی است.
اما آنچه که در این بین مغفول مانده است ، اهداف گردانندگان این همایش ها و سمینارها است که قطع به یقین اهداف مادی است و جز این چیز دیگری نیست. اینان در واقع برندگان موفق و از پیش برنده این بازی می باشند و آنچه که نصیب مردم می شود، موفقیت و خوشبختی رویایی است که بابت آن هزینه واقعی پرداخت کرده اند و به قولی: «از صحن خانه تا به لب بام از آن من/ از بام خانه تا به ثریا از آن تو! »

چرا کسی برای ما نذری نمی آورد؟

هنوز خیلی از آن سالها نمی گذرد که عده ای با ارزش ترین متاع وجودی یعنی جان خود را در کف دست گرفته و با خدای خود معامله کردند. شاید اگر خوب بنگریم هنوز تصاویر آنها در کیف پول  یا آویز خودرو هایمان به ما لبخند بزنند و در یادواره های شهدا یادی از آنها شود. آنها هم مثل ما زمینی بودند ولی آسمانی حساب و کتاب می کردند ؛ این شد که حتی در معامله با خدا نیز رو سفید و سربلند بیرون آمدند. اما چند صباحی است که دیگر همه چیز زمینی محاسبه و حساب و کتاب می شود حتی ارزش ها و پایبندی به ارزش ها!
امروز مردم در بذل محبت ، در پاسخ سلام و یا حتی برای یک لبخند زدن ساده هم دو دو تا چهار تا می کنند چه برسد در تقسیم گوشت قربانی یا یک کاسه حلیم نذری! کمک بلاعوض ، قرض ، انفاق ، گذشت و ... که خدایش بیامرزد. همه مان این جملات را بار ها و بار ها شنیده ایم. «طرف چه کاره س؟» ، «سرش به تنش می ارزه ؟» ،«میشه روش حساب کرد؟» ، «دو روز دیگه به درد ما می خوره؟» ،« چی به ما می ماسه؟» این جملات بیشتر زمانی به کار می آیند که میزان اعتبار افراد برایمان از انجام کاری که از دستمان بر می آید به مراتب مهمتر است. درواقع کمک به همنوع ، خدمت به خلق و حتی بذل و محبت هم به اندازه ای که برایمان سود داشته باشد ، ارزش پیدا می کند. وقتی مادیات اولویت اول ما شد ، اخلاقیات اینچنین کمرنگ یا بی رنگ می شوند. وقتی در سیل اخیر مازندران چکمه 6 هزار تومانی را به قیمت 20 هزار تومان به همسایه وامانده در سیل فروختیم و با افتخار گفتیم همه دارند می خوردند ما چرا نخوریم و آن را حق خودمان دانستیم ، دیگر نباید به جمله «بنی آدم اعضای یک دیگرند» بر روی سر در سازمان ملل افتخار کنیم و خود را انسان بنامیم. شاید اگر باز هم از این مثال ها بیاوریم به خیلی ها بربخورد ولی اگر این جمله خواجه عبدالله انصاری باورمان می شد که روزی مُقّدر هر کس ، از قبل تعیین شده و زمان و میزان آن تغییر نخواهد این قدر خودمان را عذاب نمی دادیم و به قول شاعر :
بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود ،  بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود؛
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسم ها خوردیم ؛ ما به هم بد کردیم ما به هم بد گفتیم ؛ ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم و چقدر حَظ بردیم که زرنگی کردیم ؛ روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم  از شما می پرسم ما که را گول زدیم؟!

نقش جامعه در فرهنگ رانندگی!

در بین مقوله های مختلف اجتماعی نظیر آموزش ، ازدواج ، مهاجرت ، اشتغال ، مصرف گرایی ، بهداشت فردی ، نزاع های خیابانی ، اعتیاد ، قاچاق ، سبک زندگی و موضوعاتی از این دست که در خصوص آنها در جراید و رسانه ملی بحث ها و کارشناسی های فراوان صورت می گیرد ، بحث «رانندگی یا به عبارتی استفاده از وسایل نقلیه» از اهمیت خاصی برخور دار است چرا که رانندگی تنها به منزله راندن یک خودرو نیست و در سلامت ، ایجاد شغل ، تفریح  و بسیاری مقولات اجتماعی و اقتصادی دیگر تاثیر گذار است.
شاید بسیاری از هموطنان ما به دلایل و شرایط مختلف هیچگاه نتوانند از وسایلی نظیر دوچرخه ، موتور ، قطار ، کشتی و هواپیما برای مسافرت یا حمل ونقل کالا استفاده کنند یا فقط چند بار موفق به استفاده از وسایل مذکور شوند ولی شما کسی را نمی یابید که در زندگی روزمره جامعه صنعتی امروز ، بی نیاز از خودرو های شخصی یا عمومی باشد. به جرات می توان گفت بیش از 90 درصد حمل و نقل مسافر و بار در کشور ما با استفاده از خودرو صورت می گیرد و سایر وسایل در برگیری کمتری دارند.
به عبارت دیگر افراد در جامعه امروزی یا دارای وسیله نقیله شخصی هستند و یا از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنند. بنابراین می توان نتیجه گرفت «ضریب نفوذ استفاده از خودرو» در کشور 100 در صد است. دربرگیری این مقوله به سن و سال ، قومیت ، نژاد ، جنسیت ، مذهب ، سطح سواد و سایر آیتم های اجتماعی ربطی ندارد و همه افراد جامعه به طور مستمر و دائم در این سیستم حضور دارند. 
اما متاسفانه با وجود چنین ضریب نفوذ بالایی و نقش اساسی خودرو در حمل و نقل ، بهداشت ، تفریح ، امنیت و اقتصاد کشور هنوز فرهنگ صحیح استفاده از این وسیله واقعاً «همگانی» در کشور نهادینه نشده و همه ساله بیش از 20 هزار هموطن ما در اثر حوادث رانندگی در جاده های کشور قربانی می شوند و قریب به 300 هزار نفر مجروح و معلول نیز به آمار کم توانانان جامعه افزوده می شوند.
حال سوال اینجاست چرا با وجود چنین گستردگی در استفاده از یک فن آوری که همه اقشار جامعه به طور دائم با آن در تماس هستند و از جزئیات استفاده از آن به طور کامل آگاه هستند ، چنین خسارات شدیدی به جامعه وارد می شود؟ چرا با وجود انواع و اقسام  هشدار های پلیسی و تغییر در قوانین جرایم رانندگی ، سبک رانندگی افراد تغییر نمی کند و فقط با تشدید مقررات ، بروز تخلفات رانندگی به صورت موضعی و موقتی کاهش پیدا می کنند؟
البته تخلفات رانندگی و حوادث رانندگی در همه کشور های دنیا وجود دارد و تنها مختص کشور ما نیست. تا جایی که سازمان ملل سه سال قبل بیستم نوامبر (برابر با سی ام آبان) را در تقویم جهانی به عنوان  «روز یادبود قربانیان حوادث رانندگی» نامگذاری کرد. ولی ذکر این نکته ضروری است که ریشه تخلفات رانندگی در هر کشوری با سایر کشور ها متفاوت است و پیچیدن یک نسخه واحد برای حل معضل رانندگی چاره کار نیست.
با وجود تمامی تدابیر اندیشیده شده در خصوص یافتن سر نخ کلاف سر در گم فرهنگ رانندگی در کشور ما و علی رغم کاهش 30 درصدی تلفات رانندگی ، ما همچنان رکود دار بالاترین تعداد قربانیان رانندگی در دنیا هستیم و ظاهراً قوانین جدید راهنمایی و رانندگی و افزایش جریمه ها چندان کار ساز نیستند!
هر چند کارشناسان حمل و نقل و ترافیک خطای انسانی در کنترل خودرو و یا بی توجهی به قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی را به عنوان عامل 70 درصد از تصادفات معرفی می کنند ولی داشتن خودروی ایمن و جاده های استاندارد نیز در کاهش تلفات جاده ای موثرند.
اما همانطور که پیشتر ذکر شد رانندگی و فرهنگ رانندگی یک مقوله ترافیکی صرف نیست و عوامل زیادی در بروز و ظهور یک فرهنگ ترافیکی شایسته نقش دارند. این عوامل در ژانر های مخلتفی نظیر دلایل روانی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، شخصیتی و ... قابل بررسی هستند.
امروزه به دلایل مختلف اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی آستانه تحمل افراد ، بیش از پیش کاهش یافته است و مردم از نظر روانی تحت فشار هستند. دکتر حسینعلی شهریاری رئیس کمیسیون بهداشت مجلس در این خصوص می گوید:« هم اکنون هیچ حوزه ای نداریم که در آن منظر روانی جامعه به هم ریخته نباشد و می توان گفت بیش از 70 در صد جمعیت کشور منظر روانی به هم خورده دارند.»
واقعیت این است که تغییرات ساعتی شرایط اقتصادی و به هم خوردن معادلات اقتصادی و اجتماعی مردم ، در روحیه آنها تاثیر گذاشته است و تنها بخشی از برآیند این آشفتگی روانی و ذهنی در شیوه رانندگی افراد و عدم رعایت قانون بروز می کند و مابقی به صورت پدیده هایی نظیر طلاق های زود رس ، نزاع های خیابانی ، اعتیاد ، بزهکاری و ... در جامعه عیان می شوند.
مشکل فرهنگی نیز یکی دیگر از اساسی ترین ریشه های تخلفات رانندگی است. وقتی کسی خود را در آپارتمان ، محل کار ، کوچه  و خیابان ، مقید به رعایت حقوق دیگران نمی بیند ، چگونه انتظار رعایت قانون از او در معابر شهری و سوار بر خودرو داریم؟ شاید لازم باشد قبل از آموزش فرهنگ رانندگی و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی - ضمن احترام به همه هموطنان فهیم و فرهنگ مدار - آموزش اصول اولیه ارتباطات یا فرهنگ رعایت حقوق دیگران را به مردم آموزش دهیم. دلیل این مدعا نیز نصب تابلوهای بزرگ و کوچک در بزرگ راه ها ، روی پل های عابر پیاده ، در بانک ها و سایر مکان های عمومی است با مضامینی نظیر« در برابر اشتباهتان عذر خواهی کنید!» ، «لطفاً در این مکان با موبایل صحبت نکنید!» ، « لطفاً نوبت را رعایت فرمائید!» ، «لطفاً به صندلی راننده دست نزنید!» ، «از ریختن زباله کف اتوبوس خودداری کنید!» و ... یعنی چنین اصولی بدیهی و نکات ساده اخلاقی را که یک نفر باید در سنین کودکی بیاموزد و نیاموخته امروز باید با درشت ترین فونت نصب العین شوند تا شاید اندکی از فقر فرهنگی جامعه کاسته شود!
از دیگر عوامل بروز حوادث در جاده ها می توان به  شور و هیجان جوانی ، ضعف شخصیت ، نگاه خیره یا ممتد ، یک تک چراغ یا بوق و درخواست باز گذاشتن مسیر ، مصرف مواد ، خستگی مفرط ناشی رانندگی طولانی ، فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک اشاره کرد که در قالب تغییر مسیر ناگهانی ، سبقت های بیش از حد غیر مجاز و خطرناک ، تعقیب و گریز ، لایی کشیدن ، اشغال مسیر تندرو ، عدم رعایت فاصله طولی و عرضی ، بوق ممتد ، انحراف ناگهانی ، ترمز ناگهانی و ... نمایان می شوند.
یکی از دلایلی که مردم بعد از تصادفات – حتی تصادفات جزئی- با چوب دستی یا تایلیور به جان هم می افتند ریشه در معضلات شخصیتی و روانی افراد دارد که با یک تصادف جزئی سر باز می کند.
حال شاید جواب این سوال را یافته باشیم که چرا جرائم رانندگی در کاهش حوادث رانندگی آن طور باید و شاید تاثیر گذار نیستند. در واقع عدم توجه به دلایل بروز تخلفات رانندگی و زیر پا گذاشتن قانون ، اتخاذ راهکار های مختلف را بی اثر می سازد. یعنی ما راه حل یک مشکل اجتماعی و رفتاری را در لابلای قوانین ترافیکی و جرایم نقدی می جوئیم! و با وجود دلایل متفاوت در بروز حوادث رانندگی ، پلیس راهور یک نسخه واحد برای همه می پیچد و به اصطلاح همه را با یک چوب می راند. جالب اینکه در همین تنبیه و جریمه مالی هم ، هیچ معیار مشخصی برای شناسایی میزان تمکن مالی افراد و تفکیک آنها وجود ندارد و در حالی که در اکثر کشور های دنیا جرایم رانندگی بر اساس میزان در آمد یا دارایی های افراد تعیین می شود تا اثر گذاری بیشتر داشته باشد ، در کشور ما جریمه اتومبیل 300 میلیون تومانی با یک خودروی دست دوم دو سه میلیون تومانی برابر است! بدیهی است که حل یک معضل اجتماعی – فرهنگی که ریشه در ساختار اجتماعی و فرهنگی طبقات مختلف اجتماع دارد با تصمیمات اقتصاد محور ، افزایش جرایم رانندگی و نمایش چند انیمیشن در رسانه ملی حل نخواهد شد. لزوم تقویت بستر فرهنگی جامعه و آموزش مفاهیم اساسی جامعه پذیری از سنین کودکی از اولین پیش نیاز های حل مشکل رانندگی در کشور است که نقش آموزش و پرورش و رسانه های علی الخصوص صدا و سیما در این میدان بیش از سایر ادارات اثر گذاری دارند. در کنار این رویکرد کاربست راهکارهایی نظیر افزایش وسایل نقلیه عمومی پیشرفته و ارزان ، تولید خودروهای ایمن ، ساخت جاده های استاندارد ، اخذ جرایم متناسب با وضعیت مالی رانندگان ، برگزاری کلاس های اجباری برای متخلفین ، اجرای طرح مسکوت تست سلامت روان رانندگان ، لزوم محرومیت های طولانی مدت برای رانندگی مجرمانه ،  تفکیک مجازات تخلفات حادثه ای و مجرمانه نیز در کاهش تخلفات رانندگی نقش موثری خواهند داشت. به هر حال زیر بنای هر رفتار اجتماعی صحیح ، شناخت لایه های مختلف این ساختار و توجه به همه ابعاد آن است. شاید اگر مسئولین به یک دهم وعده هایی که در خصوص توسعه اقتصادی و اجتماعی ، اشتغال ، توجه به مقولات فرهنگی و رفاهی  داده بودند ، عمل می کر