قبض تلفن 16 میلیون تومانی در علی آباد!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هم خانگی در جوامع شهری


رشد پدیده هم خانگی در جوامع شهری

تغییر فرمت ساختار های اجتماعی در گذار از سنت به مدرنیته

فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی ما سرشار از رسوم و تفکرات اجتماعی و فرهنگی صحیح است که اگر افراد جامعه در به کار بستن آنها اهتمام بورزند ، شالوده خانواده ها مستحکم و استوار می گردد و ارتباطات بین افراد خانواده و حتی جامعه ، عمیق تر و مانا خواهد شد. از جمله این آداب و رسوم فرهنگی می توان به «صله رحم»، «شب نشینی با خانواده»، «انفاق»، «وقف»، «دستگیری از ضعفا»، «خواستگاری سنتی»، «گل ریزان»، «حفظ حریم محرم و نامحرم»، «احترام به عقاید والدین» و ... اشاره کرد که متاسفانه به دلایل اجتماعی و حتی تکنولوژیک امروزه بسیاری از آنها مهجور مانده اند و در عوض تا دلتان بخواهد تفکرات و رسم رسومات غربی که هیچ گونه سنخیتی با روحیات و آرمان های خانواده های ایرانی ندارند ، جای آنها را گرفته اند. «خواستگاری دختر از پسر»، «روابط کنترل نشده دختر و پسر به بهانه شناخت یکدیگر»، «ازدواج های دیر هنگام»، «عدم بچه دار شدن تا سالهای متمادی»، «همسر یابی اینترنتی»، «برگزاری خواستگاری در کافی شاپ»، «ازدواج پسران مجرد با زنان مطلقه»، «جشن طلاق»، «ارضای جنسی خارج از زندگی مشترک و بدون تعهد»، «افزایش تعداد خانه های مجردی»، «گعده یا نشست های تفننی نا سالم و مختلط»، «شرکت های هرمی»، «انواع خالکوبی های جدید و رنگی»، «مصرف مواد مخدر صنعتی»، «انواع و اقسام فال گرفتن»، «برگزاری شو های زیر زمینی» و «پارتی های مختلط» از جمله رسومات و بدعت های خطرناک غربی هستند که در حال افزایش علی الخصوص در بین نسل جوان - می باشند. این رسومات که با فراگیر شدن استفاده از ماهواره و توسعه شبکه های اجتماعی اینترنتی در حال گسترش می باشند؛ ماحصلی جز «گسترش فیمینیسم»، «به هم خوردن تعادل روابط جنسی و عاطفی در خانواده و جامعه»، «لذت طلبی صِرف» و «نفی خانواده محوری» ندارند.

پدیده هم خانگی در ایران

دیگر سوغات این سوق السلساء و آشفته بازار اجتماعی، رواج پدیده هم خانگی (Cohabitation) یا به عبارتی  « زندگی مشترک بدون ازدواج» می باشد که مدتی است در بین جوانان حتی در شهرستان ها که به لحاظ بافت مذهبی و قومیتی از انسجام بیشتری برخوردارند- رواج پیدا کرده است. در این نوع زندگی مسالمت آمیز هیچ کدام از زوجین به ازدواج دائم نمی اندیشند ولی گاهی اوقات بهانه این نوع همزیستی را شناخت متقابل عنوان می کنند!

جالب اینکه خانواده ها نیز بعضاً این قبیل تفکرات منحط غربی را نوعی روشنفکری و مدرنیته تلقی می کنند و ضمن حمایت از فرزندان خود، آن را زمینه ساز پیشرفت و ترقی فرزندانشان می دانند!

در این وادی رسانه های غربی از طریق کانال های مختلف تلویزیونی و شبکه های اجتماعی، قبح این مسائل را کاملاً از بین برده و آن را نشانه تمدن و پیشرفت معرفی می کنند و به واسطه داشتن مخاطب بالا اثر پذیری و ریشه دواندن این دست تفکرات سیری صعودی می یابند. حتی در برخی سایت ها با پراکندن منشورهایی با عنوان « حقوق زن » یا « هر آنچه که زنان و مردان باید از حقوق خود بدانند» این قبیل زندگی ها را امری عادی و حق طبیعی افراد قلمداد می کنند.

دریکی از سایت های حقوق زنان در انگلستان چنین آمده است:

«شما ممکن است هم خانگی با شخصی را بجای ازدواج با وی انتخاب نمائید. اصطلاح هم خانگی به طور کلی برای تشریح موقعیتی بکار می رود که زوجی بدون آنکه ازدواج کرده باشند با یکدیگر زندگی کنند. در قسمت های مختلف قانون، هم خانگی معانی مختلف داشته و حقوق متفاوتی را ارائه می نماید. عموماً زوج هائی از دو جنسیت مختلف که ازدواج نکرده اند از نظر قانون دارای بعضی حقوق می باشند، لیکن نه باندازه زوج های ازدواج کرده. برای مثال آنها می توانند، در صورت مرگ طرف مقابل حقوق بازنشستگی و بعضی املاک را به ارث ببرند. دولت طرح هائی را اعلام کرده است که بموجب آنها زوج های همجنس باز نیز می توانند رابطه خود را به ثبت برسانند، که این کار به زوجهای هم جنس حقوق وسیعی را اهدا خواهد نمود، ولی این طرح ها هنوز قانون نشده است. در هر مورد هم خانگی الزاماً بدان معنا نیست که شما موظف به پشتیبانی مالی از یکدیگر میباشید، ولی قانون پیچیده و متغیر است، از اینرو کسب راهنمائی، هنگامی که یک رابطه شروع میشود یا بخصوص وقتیکه در حال خاتمه است اهمیت دارد. در هر منطقه اطلاعات و راهنمائی در (Citizen’s Advice Bureau) دفتر راهنمائی شهروندان در اختیار شما قرار خواهد گرفت

هر چند ازدواج در سراسر دنیا به شیوه ها و رسومات گوناگون برگزار می شود ولی در اکثر کشور های دنیا ، ازدواج فرآیندی است که افراد را با محتوای عاطفی و اجتماعی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های دنیا ، ازدواج معمولا به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متاهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند. در دین ما نیز احادیث و روایات زیادی در باب ازدواج به هنگام و اهمیت آن ذکر شده است که در سلامت روانی فرد و جامعه تاثیر به سزائی دارد. اما وقتی دیدگاه افراد دستخوش تغییرات تکنولوژیک شود ، مرغ همسایه را غاز می بینند و از پیشرفت و تکنولوژی غرب فقط بی بند باری و فسادش را دستچین می کنند.

دلایل گسترش پدیده هم خانگی

گسترش پدیده هم خانگی در کشور دلایل زیادی دارد. در سال های اخیر دسترسی آسان افراد به شبکه های اجتماعی و شبکه های ماهواره ای باعث شده تا افراد بیش از پیش از فرهنگ غربی و رسم و رسومات خانواده های غربی الگو برداری کنند. شوربختانه در جامعه امروزی استناد به محتوی برنامه ماهواره ها و حتی تبلیغات این شبکه ها به اصول بدیهی و متقن تبدیل شده اند و این زنگ خطری برای مسئولان محترم رسانه ملی خودمان است که نتوانسته اند با تولید برنامه های مناسب ، اعتماد عمومی نسل های مختلف را جلب کنند. پر واضح است که خانواده در فرهنگ غربی به نسبت فرهنگ شرقی از استحکام و بار عاطفی کمتری برخوردار است و زندگی در زیر یک سقف ولی بدون تعلق خاطر امری طبیعی است. الگو برداری از این قبیل مراودات ماحصلی جز گسترش پدیده هم خانگی در کشور ندارد.

از دیگر تبعات الگو برداری نا مناسب از فرهنگ غربی که در گسترش پدیده هم خانگی نقش دارند ،کمرنگ شدن یا حتی حذف الگو برداری از فرهنگ زندگی گذشتگان ، والدین ، مذهب و اخلاق می باشد.

داشتن آزادی مطلق به سبک برخی کشور های اروپایی و ارضای جنسی خارج از زندگی مشترک و بدون تعهد نیز از دیگر دلایل بروز این پدیده می باشد.

عواقب همخانگی

تبعات و عواقب منفی هم خانگی بر هیچ کس پوشیده نیست. در حالی که در طول چند دهه‌ی گذشته در آمریکا و غرب ، روند فروپاشی خانواده‌ها با «افزایش تعداد خانواده‌های تک‌والدینی»، کاهش نرخ ازدواج‌های رسمی و پیدایش پدیده‌های جدیدی نظیر «همجنس‌بازی»، «هم خانگی یک زوج بدون ازدواج» و «بارداری‌های بدون ازدواج»، رشد سریعی یافته است و آنها در پی یافتن راهکار هایی برای جلو گیری از این نابسامانی هستند ، نسل جوان ما در حال الگو برداری از این رسومات پوچ و تهی است. بی‌قید و بندی جنسی و عرف شدن هم خانگی بدون ازدواج، نسل جوان را شتابزده ، منفعت جو و بی‌توجه به ارزش‌های روابط خانوادگی تربیت می کند و وقتی کسی در قبال شریک زندگی خود هیچ تعهدی ندارد ، مسلماً در قبال جامعه نیز هیچگونه احساس مسئولیت نخواهد داشت.

گسترش روز افزون آمار طلاق ، تبدیل گروه های مجازی دوستی به گروه های گردشگری واقعی و بعضاً مختلط ، نشست های تفننی ، پارتی و شو های زیر زمینی و توسعه خطرناک فمینیسم ، از دیگر مضرات این پدیده و در مجموع الگو برداری کورکورانه از فرهنگ منحط غربی است.

مطالعات نیز نشان داده است که طلاق مستقیماً‌ با رفتارهای بی‌بند و بارانه جنسی جوانان در دوه بلوغ ارتباط دارد و حتی اگر این قبیل ارتباطات به ازدواج دائم نیز منتهی شود ، عواقب خوشی به همراه نخواهد داشت.

در مجموع چنین می توان گفت که در این پدیده به شریک یا همخانه به عنوان یک کالا نگریسته می شود که اگر پسند نشد ، قابلیت تعویض دارد! تاخیر در ازدواج ، بالا رفتن سن ازدواج و عدم تعهد در قبال یکدیگر از دیگر مولفه های منفی این گونه مراودات است.

سخن آخر

هر چند در کشور ما به دلیل زیر ساخت های قوی اجتماعی و مذهبی این پدیده هنوز در مرحله کمون است و به شکل گسترده فراگیر نشده است ولی این زنگ خطر را باید برای خانواده به صدا در آورد که هر گونه رفتار نا مناسب با فرزندان ممکن است زمینه ساز انتخاب چنین زندگی های مسالمت آمیزی با جنس مخالف شود. در صورتی که ازدواج یک پیوند مقدس و الهی است و هر گونه تغییر و بدعت در ساختار آن ، با عواقب منفی و ناگواری همراه خواهد بود. زن و شوهر در یک زندگی سالم برای حفاظت از بنای حریم خانوادگی خود از برخی لذات شهوانی و جنسی خارج از حریم خانواده و عرف ، حتی به صورت کلامی ، دیداری و ... چشم پوشی کرده و به سعادت دنیوی و اخروی خویش می اندیشند. در ایجاد یک خانواده سالم و متهعد نیز افراد و عوامل متعددی دخیل هستند که خانواده در راس این هرم قرار دارد و سایر نهاد های دولتی نیز باید با ارائه راهکار های مناسب و ایجاد شغل در جامعه زمینه ازدواج اصولی و دائم نسل جوان را فراهم سازند.

آموزش و پرورش و صدا و سیما نیز هر کدام به سهم خود ، ایفاگر نقش مهمی در پروراندن نسلی متعهد و آگاه دارند و هر گونه سهل انگاری در آموزش و پرورش نسل جوان، تبعات ناگواری به همراه دارد که اصلاح آن نیاز به صرف زمان فراوان و هزینه های هنگفت دارد.

وحید حاج سعیدی

بررسی عوامل موثر بر تاخیر در ازدواج یا تجرد قطعی در جوانان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رانندگی با طعم الکل

باسمه تعالی

رانندگی با طعم الکل و مواد روانگردان !

شمشیر کوتاه قانون در مبارزه با تخلفات حادثه ساز رانندگی!

«رهگذران قربانی راننده بی احتیاط شدند.» خبر ساده و کوتاه بود و برای بسیاری از خوانندگان نشریات رویت این گونه اخبار در صفحه حوادث، امری بسیار عادی و روتین محسوب می شود. چرا که در طول شبانه روز و در بسیاری از شهر های کشورمان حوادثی از این دست به کرات اتفاق می افتند. «اوایل اردیبهشت سال جاری، سرعت غیرمجاز سواری پژو پارس در شهرستان یاسوج باعث واژگونی خودرو و کشته و زخمی شدن 9 رهگذر شد. در جریان حادثه، خودرو با  9رهگذر برخورد کرد که دو نفر از آنها در محل حادثه جان باختند و هفت مجروح دیگر به بیمارستان منتقل شدند که حال سه مصدوم وخیم گزارش شده است. مأموران بعد از دستگیری راننده فراری، در بازرسی ازخودرو یک لیتر مشروبات الکلی کشف کردند.»

دردمندانه آمار اینگونه حوادث در کشور کم هم نیستند و همه روزه شاهد جان باختن یا جراحات شدید عده ای از هموطنان مان هستیم. فوت دو معلم در خوشحالی طرافداران پرسپولیس بعد از برد در شهر آورد، تصادف قهرمان اتومبیل رانی در اتوبان همت، تصادف پورشه پسر سرمربی یکی از تیم های پایتخت و ... تنها بخشی از آمار این گونه حوادث هستند که تنها در شهر تهران اتفاق افتاده اند.

بی احتیاطی، بی دقتی، حادثه، بد شانسی، اتفاق، خودخواهی، خودنمایی، تخلیه هیجان، ضعف شخصیت، سرعت غیر مجاز، عدم توجه به جلو، رانندگی پر خطر، ناتوانی در کنترل خودرو، نقص در سیستم ایمنی و ترمز خودرو، خلاء قانونی، ضعف در اجرای قانون، پشتوانه بیمه ای و یا هر اسم دیگری که بر دلیل بروز این گونه حوادث دلخراش و هولناک بگذاریم، چیزی از تالمات روحی خانواده های متوفیان و آسیب های جسمی و روحی مجروحان این حادثه و حوادث مشابه نمی کاهد.

چه بسیارند مادران و پدرانی که جگر گوشه هایشان را در این خود خواهی ها از دست داده اند و یا کودکانی که باید تاوان لذت تخلیه هیجان دیگران را با چشیدن طعم تلخ یتیمی پس دهند؟! 

به راستی آیا موسم آن فرا نرسیده است که یک قانون جامع و متقن در خصوص اعمال مجازات های سنگین و محرومیت های مادام العمر و یا طولانی مدت در خصوص چنین رانندگانی وضع شود؟ حقیقتاً چه تفاوتی بین رانندگانی از این دست با فردی است که دو سال قبل بعد از مصرف شیشه اقدام به ضرب و جرح 10 نفر و قتل یک نفر بیگناه نمود؟  حقیقتاً توقیف خودرو، اختصاص چند نمره منفی و تحمل چند ماه حبس که قابل جایگزینی با جزای نقدی است، در جلوگیری از بروز چنین حوادث ناگواری تا چه میزان اثرگذارند؟

آیا مجازات کسی که به عمد و در هوشیاری کامل و یا حتی بعد از مصرف مواد، قرص های روان گردان و مشروبات الکلی، با لایی کشیدن، رانندگی با سرعت های بالا و وحشتناک، ترمز های پر سر و صدا و سایر رفتار های پر خطر ترافیکی علاوه بر اخلال در نظم و امنیت جامعه، جان و سلامت سایر شهروندان را به خطر می اندازد با فردی که ناخواسته و به دلایل ترافیکی تصادف می کند، برابر است؟

هر چند بر اساس قانون چنین قتلی، قتل شبه عمد محسوب می شود و مجازات آن در قانون به صراحت مشخص گردیده است ولی به نظر می رسد قوانین مجازات قتل شبه عمد ( به ویژه در خصوص تصادفات رانندگی) آنقدر محکم و اثر گذار نیستند که از بروز رانندگی پر خطر چنین افرادی جلوگیری کنند. چرا که مطابق قانون، در قتل غیر عمدِ ناشی از تخلفات رانندگی مجازات قصاص وجود ندارد و مجازات تعیین حبس تعریزی و جزای نقدی، در صورت مطالبه اولیای‌دم در نظر گرفته شده است. در صورتی که به نظر می رسد قانونگذار باید حتی در خصوص تعیین نوع قتل در این گونه حوادث تجدید نظر کند و فوت افراد در تصادفات را در صورتی قتل شبه عمد قلمداد کند که تصادف واقعاً بر اثر حادثه یا نقص فنی خودرو اتفاق افتاده باشد و اراده راننده نقشی در بروز حادثه نداشته باشد. 

متاسفانه در بسیاری از این تصادفات منجر به فوت به ویژه در سطح شهر یا بزرگراه ها، رانندگی تهاجمی یا پر خطر باعث بروز این حوادث ناگوار می شود که می توان آن را ارادی و از روی آگاهی و قابل پیشگیری قلمداد کرد و قطعاً بین اینگونه تصادفات با تصادفاتی که بر اثر اشتباه یا حادثه رخ می دهند تفاوت معنا داری وجود دارد. چرا که اساساً تصادف اجتناب ناپذیر است ولی رانندگی تهاجمی و غیر اصولی قابل پیشگیری و کنترل است.

علی ای حال آنچه مسلم است اینکه در سال های اخیر با توجه به افزایش وسایل نقلیه، ایمنی بالا و وجود کیسه های هوای معتدد در خودرو های گران قیمت، آرامش خاطر  برخی رانندگان خاطی به واسطه پرداخت خسارت و دیه از سوی شرکت های بیمه، توزیع نامناسب ثروت در جامعه، وجود برخی ثروت های باد آورده و تغییر نگرش و نگاه تعدادی از رانندگان به زندگی سایر هموطنان باعث شده تا عده ای معابر شهری و بین شهری را با جاده های بازی مجازی «دیوانگی در شهر» اشتباه بگیرند و با رانندگی پر خطر و تهاجمی امنیت، آسایش، سلامت و حتی جان سایر شهروندان را نشانه بروند که این امر، ضرورت بازنگری در قوانین راهنمایی را بیش از پیش نمایان می سازد. 

با وجود اینکه گسترش فرهنگ صحیح رانندگی می تواند به عنوان یک عامل اساسی در کاهش مرگ و میر و جراحات رانندگی موثر باشد ولی متاسفانه جا انداختن ساده ترین مسائل ایمنی در رانندگی ( نظیر بستن کمربند یا صحبت نکردن با موبایل در حین رانندگی ) بعد از سال ها تلاش و برنامه ریزی، ساخت برنامه های مختلف تلویزیونی، اختصاص جرایم های مختلف و ... هنوز به صورت نیم بند اجرا می شود و با وجود برنامه ریزی های گسترده و کلان در این خصوص و هماهنگی بسیاری از نهاد ها و سازمان ها، هنوز هم بسیاری از رانندگان با دیدن پلیس یا دوربین اقدام به بستن کمربند یا قطع مکالمه با تلفن همراه می کنند. در این صورت شاید انتظار رعایت سایر هنجار های رانندگی انتظاری عبث و بی فایده باشد و ظاهراً تنها باید به اثرات استفاده از قوه قهریه و مجازات های سنگین تر دلخوش کرد!

در ضمن جا دارد مسئولان نیز به جای مونتاژ قوانین راهنمایی و رانندگی غربی، به وضع و طراحی قوانین متناسب با فرهنگ و رویکرد رانندگان کشور خودمان اقدام کنند تا شاید روزی به این سطح از فرهنگ و آگاهی برسیم که خودرو وسیله سرگرمی، تفریح و تخلیه هیجانات نیست و قوانین و اصول رانندگی هم تنها برای زود تر رسیدن به مقصد و یا داشتن ترافیک روان و منظم طراحی نشده اند!

وحید حاج سعیدی