«فرار مغز ها» یا صادرات رایگان سرمایه انسانی!

فرار مغز ها  (Brain Drain) که از یکی از مشکلات اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی کشور های در حال توسعه یا حتی توسعه یافته است ، به مهاجرت فردی یا گروهی نخبگان علمی ، افراد تحصیلکرده یا افراد مستعد و دارای فن و هنر به کشورهای نخبه پذیر اطلاق می شود. دلایل زیادی در بروزه این پدیده نقش دارند که ماهیت این دلایل در کشور های مختلف متفاوت است. در برخی کشور ها ، دلایل سیاسی یا اجتماعی باعث مهاجرت نخبگان می شود و در برخی جوامع مشکلات اقتصادی و ...
بدیهی است که با مهاجرت نیروی ماهر و متخصص که دارای تحصیلات عالیه می باشند ، ضرر های مالی جبران ناپذیری متوجه کشور مبداء خواهد شد ؛ چرا که تربیت متخصصین و نیروی کار مفید در جامعه نیاز به صرف هزینه های بسیار دارد و با مهاجرت این افراد عملاً این منابع مالی و سود حاصله در قالب نیروی انسانی متخصص به کشورهای نخبه پذیر منتقل می شوند. البته در مقابل این پدیده ، فرآیند «جذب نخبگان» هم داریم که معمولاً توسط کشور های اروپایی و آمریکا برنامه ریزی می شود و ابتدایی ترین و مقدماتی ترین شکل آن ارسال دعوتنامه برای نخبگان سایر کشورها جهت ادامه تحصیل در دانشگاه های معتبر کشورشان می باشد. اخیراً برنامه ریزان و طراحان جذب نخبه ها در کشور های نخبه پذیر سعی می کنند واژه «فرار مغز ها»  کمتر مورد استفاده قرار گیرد و تمایل دارند واژه هایی نظیر گردش مغزها (Brain Circulation)یا تبادل مغز ها  (Brain Exchange)بیشتر سر زبان ها بیفتند تا از بار معنایی منفی پدیده «فرار مغز ها» بکاهند. البته در سال های اخیر کشور های در حال توسعه در تلاشند با اجرای برنامه های مختلف مانع مهاجرت نخبگان خود به کشور های نخبه پذیر شوند و از سوی دیگر با وجود منافع مادی فراوان جذب نخبگان توسط کشور های نخبه پذیر ،  اروپایی ها نگران تاثیرات اجتماعی منفی بر اوضاع علمی و اجتماعی خود نیز هستند و اخیراً قوانین محدود کننده ای برای مهاجرت در نظر گرفته اند. با این وجود پدیده «فرار مغز ها»  کماکان وجود دارد و اگر هر واژه یا اصطلاح دیگری به جای آن به کار ببریم ، تاثیری در اصل ماجرا نخواهد داشت و سالانه شاهد خروج میلیارد ها دلار سرمایه فکری و علمی از کشور های مبداء به کشور های نخبه پذیر هستیم.
فرار مغز ها از ایران
در کشور ما نیز پدیده «فرار مغز ها»  وجود دارد و علی رغم تلاش های دولت در کنترل این پدیده کماکان شاهد بروز آن در سطوح مختلف هستیم. هر چند برخی از مسئولین این فرآیند را «فرار مغز ها»  تلقی نمی کنند و ترجیح می دهند از آن به عنوان « هجرت فرهنگی و علمی» یا «مهاجرت نخبگان» یاد کنند ولی ذکر این نکته ضروری است که پاک کردن صورت مسئله چاره کار نیست و باید راهکار های منطقی برای کاهش روند مهاجرت نخبگان در نظر گرفت. حتی برخی از مسئولین معتقدند که اگر کسی فکر می کند تمام استعداد بالقوه اش در کشور به منصه ظهور نمی رسد ، اگر بماند به مردم خیانت کرده است! شاید برخی از این تعابیر و اظهار نظر ها ، از سر دلسوزی و خیر خواهی باشد ولی باید بپذیریم که روند رو به رشد این نوع صادرات استعداد های وطنی ، زیبنده کشوری با قدمت چند هزار ساله و داشتن مفاخر علمی و ادبی بزرگی چون بوعلی سینا ، فارابی ، خیام ، خوارزمی و ... نیست. در خصوص  میزان مهاجرت نخبگان کشورمان آمارهای مختلفی در سایت ها و خبر گزاری های مختلف منتشر می شود و از خروج 150 هزار تا 180 هزار تحصلیکرده در سال خبر می دهند که به نظر کمتر به واقعیت شبیه است و برخی از نشریات در این خصوص سیاه نمایی می کنند. ولی چیزی که به واقعیت نزدیک است خروج تعداد کثیری از ایرانیان تحصیلکرده و اقامت دائم آنها در کشور های اروپایی و آمریکاست در سه دهه اخیر است که ریشه یابی این معضل و برنامه ریزی جهت جلوگیری از این سرمایه عظیم انسانی ضرروی به نظر می رسد. البته تمام این مهاجرت ها به کشور های نخبه پذیر به اقامت دائم منجر نمی شود و برخی از نخبگان بعد از اتمام درس و چند سال اقامت در خارج از کشور به وطنشان بر می گردند. معاون بنیاد ملی نخبگان در این خصوص تاکید دارد: «البته رفتن به خارج از کشور فی نفسه بد نیست؛ چرا که بسیاری از دانشگاه‌های خارجی از لحاظ علمی دارای قدرت بالایی هستند و حتی بسیاری از مسؤولان رده بالای کشور تحصیل کرده خارج از کشور بوده و در حال حاضر در کشور خدمت می‌کنند. همچنین بسیاری از افرادی که در خارج از کشور تحصیل می‌کنند مطمئنا روزی به ایران باز می‌گردند.» اما قبول کنیم که نباید با امید به این اصل آنها روزی به ایران بر می گردنند از فراهم کردن امکانات مناسب و شرایط ادامه تحصیل و موقعیت کاری استاندارد برای نخبگان در کشور غافل شویم. 
دلایل بروز فرار مغز ها  
عوامل داخلی و خارجی متعدد  فراوانی وجود دارند که نخبگان  را برای مهاجرت به خارج از کشور مصمم می سازند. یکی از عمده ترین دلایل داخلی مهاجرت نخبگان در کشور ما ،کم توجهی یا به عبارتی بی توجهی به مقوله علم و دانش در مقایسه با سایر مولفه های اجتماعی و هنری نظیر سینما و ورزش علی الخصوص فوتبال است. چندی قبل به تعدادی از برگزیدگان یک مسابقه علمی یک قطعه فلش به عنوان هدیه! اهدا شد یا یکی از نخبگان علمی کشور که در جشنواره خوارزمی موفق به کسب عنوان شده است ، برای کسب در آمد و انجام پروژه های تحقیقاتی به عنوان پیک موتوری در یک شرکت مشغول به کار است! در حالی که امروز می بینیم برای لگد زدن به توپ ( چون فوتبال به عقیده نگارنده تعریف دیگری دارد) سالانه میلیارد ها تومان بی حساب و کتاب هزینه می شود و خروجی آن چیزی جز رواج فرهنگ و ادبیات چاله میدان ها و گاراژ ها نیست که به صورت پخش زنده از زبان مدیران به ظاهر متشرع ساطع می شود! هر چند مسائلی نظیر بروکراسی های فلج کننده اداری ، مشکلات عدیده در ثبت آثار و اختراعات ، عوامل اقتصادی و در آمد و حقوق ناچیز اساتید در مقایسه با سایر اقشار جامعه که بعضاً حتی تحصیلات متوسطه ندارند ، عدم رعایت اصل شایسته سالاری ، واگذاری بسیاری از مشاغل به افراد فاقد صلاحیت و یا کم صلاحیت، واگذاری مشاغل بر اساس رابطه، عدم تطابق شغل با تخصص در رشته افراد، دولتی بودن بسیاری امور و ... نیز در مهاجرت نخبگان به خارج از کشور تاثیر مستقیم دارند. 
از دلایل خارجی این ماجرا نیز می توان به امکانات و موقعیت های مناسب برای ادامه تحصیل ، کسب در آمد و داشتن زندگی مرفه در خارج از کشور اشاره کرد که این رویاهای تقریباً در دسترس عزم نخبگان را برای رفتن به سرزمین رویا ها جزم می کنند.
راهکار های جلوگیری از مهاجرت نخبگان:
بدون تعارف باید این واقعیت را بپذیریم که امکانات و موقعیت علمی دانشگاه های برخی از کشورهای خارجی به مراتب از اوضاع فعلی دانشگاه های ما بهتر و برتر است و بی شک استعداد ها و توانمندی های نخبگان در این دانشگاه ها عمیق تر و راحت تر به منصه ظهور می رسند و نخبگان هر کشوری علاقه مند تحصیل در این دانشگاه ها هستند. چندی قبل روزنامه جام جم  تصویر یک آگهی مربوط به خوابگاه های دانشجویی دانشگاه شریف را منتشر کرد که در آن کمیته انظباطی دانشگاه نسبت به جمع آوری قلیان در خوابگاه ها تا یک تاریخ مشخص اولتیاماتوم داده بود! به راستی در دانشگاهی که یکی از وزنه های علمی کشور محسوب می شد یا به زعم برخی دوستان محسوب می شود ، رواج فراگیر قلیان به یک معضل اساسی تبدیل شده که باید با اولتیماتوم با آن مبارزه شود! بنابراین نباید این تصور را داشته باشیم که دانشگاه ها ما نیز پا به پای دانشگاه های پیشرفته دنیا در حال توسعه و پیشرفت هستند. باید در این زمینه تلاش کرد و با تغییر نگرش در ساختار دانشگاه ها بتوانیم خود را به ایده آل های جهانی نزدیک کنیم. شاید برگزاری تور های دانشجویی در فصل تابستان در خارج از کشور ، دعوت از برخی اساتید خارجی ، ایجاد موقعیت برای گذراندن برخی واحد ها یا دروس در خارج از کشور ، تبادل استاد و دانشجو و ... برخی از نیاز های جامعه نخبه دانشجویی کشور مرتفع شود. یقیناً تقبل هزینه هایی از این دست از تحمل خسارات میلیاردی که از اقامت دائم نخبگان متوجه کشور می شود ، آسان تر و منطقی تر است. هر چند در کنار این امور ، لزوم تقویت و نظارت جامع بر فرآیند توسعه دانشگاه ها ، نظارت و کنترل جذب بی رویه دانشجو و بالا بردن توان و ظرفیت کیفی دانشگاه ها به جای افزایش کمی و مجازی این ظرفیت ، شناسایی و حمایت ویژه از افرادی که علاوه بر توان و استعداد بالا عرق ملی نیز در وجود آنها دیده می شود ، تقویت ستاد ملی نخبگان و تشکیل نهاد هایی از این دست می توانند در کاهش روند این گونه مهاجرت ها موثر باشند.
سخن آخر
علی ایحال باید بپذیریم در کنار فراهم کردن امکانات برای نخبگان ، باید این باور را نیز در جوانان ایرانی به وجود بیاوریم که سرزمین مادری مان ساخته نخواهد شد مگر به همت جوانانی که در همه عرصه های علمی ، فرهنگی ، هنری و ورزشی در حال تنه زدن به بزرگان دنیا هستند. اما یادمان باشد که برانگیختن همت جوانان ایرانی نیاز به برنامه ریزی ، پرهیز از شعار ، صرف هزینه و استفاده از تجارب بزرگان و ریش سفید های علمی جامعه نیز دارد. به امید روزی که شاهد مهاجرت دائم هیچ نخبه ای از کشور نباشیم.

دانشگاه های پیامکی!

دانشگاه را در فرهنگ‌های لغت این گونه تعریف کرده‌اند: نهادی برای آموزش عالی که سه ویژگی اصلی دارد: الف) دانشکده‌هایی در رشته‌های گوناگون دانش
ب) تسهیلاتی برای پژوهش استادان و دانشجویان
پ) رتبه‌های آموزشی که به دانشجویان و استادان داده می‌شود.
گفته می‌شود که قدیمی‌ترین نهادی که به دانشگاه‌های امروزی شباهت بیشتری داشت، حدود شش و نیم سده پس از برپایی آکادمی افلاطون (که در باغ آکادامه و دره آکادموس آتن گشایش یافت)فعالیت می‌کرد. دانشگاه‌ها بر حسب علومی که در آنها تدریس می‌شوند، بر دو نوع هستند:
الف) دانشگاه‌های جامع
ب) دانشگاه‌های تخصصی
دانشگاه ها در تمام سطوح علمی گوناگون (کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا) و رشته‌های مختلف مدرک دانشگاهی ارائه می‌نمایند و دارای دانشکده های مختلف می باشند. دانشگاه ها معمولاً در فضای مشجّر و وسیع ساخته می شوند تا در صورت نیاز ، بخش های جدید به آن اضافه شوند. داشتن اساتید مجرب در کنار امکانات و آزمایشگاه های مجهز ، کتابخانه ، سالن و زمین های ورزشی ، رستوران ، خوابگاه و ... از ویژگی های دانشگاه ها می باشند. در کشور ما نیز دانشگاه های زیادی مشغول به فعالیت هستند که قدمت برخی از آنها حتی به نیم قرن می رسد و از امکانات خوبی نیز برخوردار هستند و مفاخر زیادی را به این جامعه معرفی کرده اند.
اما در سال های اخیر برخی دانشگاه ها تعریف دیگری پیدا کرده اند و بسیاری از آنها امکانات یک سالن ورزشی را نیز ندارند! به عنوان مثال در یکی از شهر های شمالی کشور یک پاساژ – با همان ساختار تجاری – به مرکز آموزش عالی تبدیل شده و در آنجا دانشجو(!) ها مشغول تحصیل هستند. البته از این دست دانشگاه ها در کشور کم نیستند و جه بسیار مدارس و ساختمان های اداری به دانشگاه! تبدیل شدند. امروزه برای تاسیس یک دانشگاه غیر انتفاعی یا علمی - کاربردی اجاره یک ساختمان - کمی بزرگتر از یک مدرسه -  تهیه تعدادی وایت برد و صندلی دسته دار و راه اندازی یک سایت کفایت است. چرا که دانشجویان هم ترجیح می دهند به جای نشستن روی صندلی های مستعمل و گوش کردن به سخنان اساتیدی - که عمدتاً در رشته ای غیر از رشته تحصیلی خود تدریس می کنند- در خانه بنشینند و از طریق سایت حضور و غیاب و احیاناً رفع اشکال کنند!


 تا چند دهه قبل دانشگاه ها فقط دولتی بودند و امکان ادامه تحصیل در دانشگاه ها صرفاً از طریق شرکت در آزمون کنکور سراسری امکان داشت. ظرفیت پائین دانشگاه های دولتی باعث می شد که همه ساله تعداد زیادی از دانش آموزان مستعد نتوانند به دانشگاه ها راه یابند و به ناچار به بازار کار روی بیاورند و عطای ادامه تحصیل را به لقای آن ببخشند. اما در دهه 60 با تاسیس دانشگاه آزاد و افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو ، به نظر می رسید که دغدغه بازماندن افراد علاقه مند به ادامه تحصیل به پایان رسیده است و امکان ادامه تحصیل برای همگان فراهم شده باشد. هر چند در همان دوران نیز باز هم عده ای به دلیل عدم تمکن مالی و تشکیک در اعتبار مدرک دانشگاه آزاد باز هم پشت درب های دانشگاه ماندند و حتی در مقاطعی دانشگاه آزاد را دانشگاه پولدار ها نامیدند. اما دیری نپائید که دانشگاه آزاد رشد قارچ گونه ای را آغاز کرد و در همه استان ها و شهر ها به ایجاد شاخه پرداخت و میل به مدرک گرایی در جامعه و لزوم داشتن مدرک دانشگاهی برای به دست آورن کار دولتی ، باعث شد تا جوانان حتی مسن تر ها با قرض و قوله هم که شده راهی به دانشگاه بیابند. هنوز یک دهه از فعالیت دانشگاه آزاد نگذشته بود که دانشگاه پیام نور و به تبع آن دانشگاه شبانه نیز ظهور پیدا کردند و هر کدام از آنها با دلایلی واضح و متقن فقط و فقط در صدد بالابردن سواد اطلاعاتی مردم! بودند و هر گاه به مسئولین در خصوص توسعه کمّی بدون حد و مرز این دانشگاه ها اعتراض می شد ، در پاسخ ضرروت توسعه فیزیکی و ظرفیتی را از نیاز های اصلی جامعه قلمداد می کردند و عنوان می کردند بعد از افزایش ظرفیت به توسعه کیفی نیز خواهند پرداخت. اما متاسفانه بعد از گذشت سه دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی بدون تعارف باید گفت متاسفانه نگاه اقتصاد محور بر دانشگاه ها حاکم شده است و حتی دانشگاه های دولتی نیز سعی می کنند با جذب «دانشجوی پولی» از این قافله عقب نمانند. در واقع نیاز دانشگاه های دولتی برای افزایش درآمد بیشتر ، باعث جذب دانشجوی پولی شد و کیفیت آموزشی دانشگاه ها نیز قربانی این نیاز شدند. افزایش یک شبه ظرفیت دانشگاه ها تا بیش از سه برابر آن هم  بدون افزودن حتی یک متر به فضای فیزیکی و عدم جذب اساتید مجرب و با سواد یا به کار گیری تجهیزات آزمایشگاهی و پژوهشی ، حاکی از این امر دارد که کیفیت آموزشی در این آشفته بازار محلی از اعراب ندارد. هرچند این پایان ماجرای غمبار «دانشگاه مارکتینگ» نیست چرا که در دهه اخیر ، دانشگاه های غیر انتفاعی که عمدتاً با فراهم کردن یک مکان استیجاری و تعدادی صندلی دسته دار مستعمل که در برخی مواقع استاندارد یک مدرسه معمولی را ندارند ، شکل گرفتند. این افزایش ظرفیت دانشگاه ها باعث شد تا بسیاری از صندلی های دانشگاه ها در رشته های مختلف سال جاری خالی بمانند. به عنوان مثال در سال تحصیلی جاری 67 در صد ظرفیت دانشگاه های غیر انتفاعی خالی مانده است. این پدیده خالی ماندن صندلی در سایر دانشگاه ها نظیر دانشگاه آزاد و پیام نور هم دیده می شود و در مجموع امسال بیش از 500 هزار صندلی در دانشگاه ها خالی مانده است! بسیاری از دانشگاه های غیر دولتی ، آزاد ، پیام نور و علمی کاربردی در سال های اخیر – علی الاخصوص سال گذشته و امسال -  برای جذب مشتری ببخشید دانشجو (!) با توزیع بروشور ، تراکت ، نصب بنر و ارسال پیامک های شبانه روزی از مردم خواهش می کنند که بدون کنکور در دانشگاه شان ثبت نام کنند.
شاید اگر اوضاع به همین منوال باشد تا چند صباحی دیگر شاهد پیش فروش مدارک تحصیلی نیز در دانشگاه ها یا تبلیغ دانشگاه های پولی در جوار تبلیغ چیپس و پفک در بیلبورد های بزرگراه ها باشیم!
مجموعه تلاش هایی که در سال های اخیر برای توسعه علمی در کشور صورت پذیرفت ، علی الاصول با افزایش تعداد و تنوع در دانشگاه ها باید منتهی به بالا رفتن اعتبار علمی  کشور می شد ولی متاسفانه طبق آخرین رده بندی ها نام هیچ دانشگاه ایرانی در لیست 350 دانشگاه برتر جهان دیده نمی شود و این درحالی است که نام کشور های آسیایی نظیر مالزی و هند در این لیست دیده می شود.
شاید دغدغه کسانی که تولید مدرک را بر تولید علم ارجح می دانند ، در این سال ها به حداقل رسیده باشد چرا که برای کسانی که دیپلم دارند و حال و حوصله ثبت نام در دانشگاه ، مدرک کارشناسی همین نزدیکی هاست!
ذکر این نکته ضروری است که داشتن نگاه اقتصاد محور به مقوله آموزش و کسب در آمد از طریق دانشگاه ها ، آفت نظام آموزشی کشور محسوب می شود و خیانت در حق مردمی است که آینده روشن کشور را از دانشگاه ها طلب دارند و پیشرفت همه جانبه کشور را مرهون خدمات دانشگاه ها می دانند و دانشگاه را ضمانت اجرای موفقیت آمیز سند چشم بیست ساله می بینند.
از آنجا که توسعه فیزیکی و افزایش بی رویه تعداد و تعدد دانشگاه ها در کشور هیچ استعبادی ندارد ، به یاد جمله استادی می افتیم که در دانشگاه به دانشجویان خود گفت: « از علم خیلی فاصله گرفته ایم.» و یکی از دانشجویان در جواب گفت« بله استاد ؛ علم دیگر به ما نمی رسد!»
سخن درباره دانشگاه ها بسیار است ولی از مسئولین و دلسوزان نظام انتظار می رود دست کم دیدگاه خود را نسبت به دانشگاه ها تغیر دهند و با تشکیل کمیته یا ستادی ، کیفیت و امکانات دانشگاه های کشور را مورد بازبینی قرار دهند و نسبت به تعطیلی دانشگاه های فاقد استاندارد های لازم اقدام کنند و در حوزه آموزش عالی ، کمیّت را فدای کیفیّت نکنند.  وحید حاج سعیدی

«فرسودگی شغلی» در ادارات

در هزاره سوم به دلیل تغییر و تحولات سریع و پی در پی تکنولوژی ، رشد همه جانبه شبکه های اجتماعی ، گسترش ارتباط از راه دور ، افزایش سرعت روند انجام امور ، خودکار شدن فرآیند تولید ، دور کاری و ... دگرگونی های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی فراوانی در عرصه های مختلف به وجود آمده است که علی رغم داشتن مزای و محاسن فراوان در بسیاری از امور ، انسان را با تمام قدرت و توانایی های نامحدودش دچار نوعی سر درگمی کرده است و باعث شده موجی از اضطراب و نگرانی وجود انسان ها را فرا گیرد. بروز انواع بیماری های نوظهور ، پائین آمدن آستانه تحمل افراد ، گرایش به انواع مواد مخدر ، گسترش ناهنجاری های خانوادگی و اجتماعی بخشی از گرفتاری های رایج در سده اخیر می باشند که قطع به یقین مردم در اعصار گذشته ، کمتر با آنها دست به گریبان بودند. یکی از این نا آرامی ها و معضلات مدرن و نوین  « فرسودگی شغلی » یا به عبارتی « تحلیل رفتگی شغلی » می باشد که در علوم رفتاری به آن « سندرم برنوت »اطلاق می شود.1 این پدیده که بیشتر در ادارات و بین کارمندان مشاهده می شود با حرکتی خزنده و نا محسوس باعث ایجاد نارضایتی شغلی در کارمند و در نهایت اختلال در فرایند بهره وری می شود. «فرسودگی شغلی» همه ساله بخش عظیمی از منابع انسانی و مالی را نابود می کند و لطمات روحی و مالی فراوانی را به کارمندان و موسسان شرکت ها تحمیل می کند.
در این مقاله برآنیم تا شما را از ماهیت ، مشخصات ، عوارض و راهکار های مقابله با این عارضه آشنا کنیم.
ماهیت «فرسودگی شغلی»
تا قبل از دهه 80 عارضه ای به نام «فرسودگی شغلی» معنا نداشت و هیچ کس با این پدیده آشنا نبود. عبارت « فرسودگی شغلی » اولین بار توسط فرویدنر برگر در سال 1974 مطرح گردید. پزشکان تا قبل دهه 80 مشکل کسانی را که به این ناراحتی دچار می شدند ، افسردگی تشخیص می دادند و درمان بر مبنای افسردگی آغاز می شد. اما از دهه 80 به بعد این اختلال به عنوان «فرسودگی شغلی» معرفی شد و طبعاً برای درمان آن از راهبرد های جداگانه ای استفاده می شود. «فرسودگی شغلی» عموماً در افرادی بروز می کند که در طول روز با بیش از 40 نفر ارباب رجوع سر و کار دارند. این سندرم دارای علائم وسیع و متفاوتی است که در سطوح روانی ، جسمی و رفتاری ظاهر می شوند.
تفاوت «فرسودگی شغلی» و استرس:
«فرسودگی شغلی» یک حالت ناخوشایند فیزیکی ، روحی و جسمی است که در اثر استرس و اضطراب بیش از به وجود می آید. در واقع استرس در اثر فشار های روانی و فیزیکی به وجود می آید و افرادی که دچار استرس می شوند می توانند با تصور اینکه اوضاع را کنترل خواهند کرد ، به بهبودی برسند. اما در مورد «فرسودگی شغلی»  موضوع فرق می کند چرا که افرادی که به این معضل دچار می شوند ، احساس پوچی می کنند و انگیزه در آنها از بین می رود و گاهی اوقات ادامه زندگی را بی معنی می دانند. آنها امیدی به بهبود اوضاع ندارند و نقاط مثبت در ذهن آنها شکل نمی گیرد. در واقع اگر استرس را شبیه به فرو رفتن در مشکلات تصور کنیم ، «فرسودگی شغلی»  غرق شدن کامل است! نکته دیگر اینکه شما از همان روز های اول بروز استرس ، از وجود آن آگاه می شوید ولی «فرسودگی شغلی»  زمانی نشانه و عوارض خود را آشکار می کند که شما کاملاً دچار آن شده اید.
دلایل بروز «فرسودگی شغلی»:
دلایل زیادی در بروز پدیده «فرسودگی شغلی»  وجود دارند. کارمندی که تحت فشار کاری شدید است و تعطیلی و استراحت مناسب نداشته است یا حقوقش بعد از دو سال افزایش متناسب با شرایط اقتصادی نداشته ، می تواند در معرض این بیماری باشد. البته مشکلات درون خانوادگی که معمولاً کارمند باید بعد از ساعات اداری با آنها دست و پنجه نرم کند نیز ، در بروز این پدیده بی تاثیر نیستند. البته دلایل دیگری نیز در این ماجرا دخیل هستند. اینکه فردی با داشتن تخصص و مدرک مرتبط بعد از چند سال کارمند ساده باشد و اطرافیان با مدارک و تجربه پائین تر پست های کلیدی بگیرند ، یا عدم ترفیع و تقدیر در خور از زحمات و تلاش های خالصانه از دیگر مواردی هستند که در بروز این پدیده نقش دارند.
در کشور ما نیز در سال های اخیر برخی مسائل اجتماعی و اقتصادی باعث گردیده است که کارمندان مجبور شوند بیش از ساعات کار روزانه کار کنند و به اصطلاح اضافه کاری کنند یا به دلایلی نظیر هدفمندی یارانه ها ، اعطای وام های مختلف در مقاطع مختلف و ... میزان مراجعین به ادارات به نحو چشمگیری افزایش پیدا کند که باعث بروز فشار مضاعف به کارمندان در ادارات مختلف شده است. وقتی حجم کار بالا باشد و استرس و فشار در محیط انتشار پیدا کند طبیعتاً نشاط و سرزندگی نیز از محیط کار رخت بر می بندد و موجبات بروز «فرسودگی شغلی»  در محیط کاری فراهم می شود. طبیعی است هر گاه نشاط و سر زندگی در کارکنان یک مجموعه کاهش یابد یا کم رنگ شود ، بهره وری و کار آیی نیز در آن سیستم از بین می رود و معضلات و گرفتاری های جدید تری گریبانگیر عوامل و کارکنان آن سیستم می شود.
از سویی توقعات نسنجیده و پیشنهاد های غیر اخلاقی و خارج از روال اداری برخی از مشتریان و گاهی اوقات توقعات خارج از چارچوب مدیران رده های بالاتر در افزایش «فرسودگی شغلی»  موثر هستند.
الف) دلایل اداری بروز «فرسودگی شغلی» :
o احساس عدم کنترل بر روی کار یا وظایف محوله
o عدم دریافت پاداش یا تشویق هنگام انجام کار صادقانه یا حتی خارج از وظایف محوله
o عدم بر آورده شدن احتیاجات از شغل مورد تصدی
o انجام کار یکنواخت و بدون هیجان و چالش
o کار در محیط پر فشار و طاقت فرسا
ب) دلایل خانوادگی و شخصی بروز «فرسودگی شغلی» 
o کار زیاد بدون داشتن استراحت و تفریح
o تصور موفقیت و جلو تر بودن همکاران
o داشتن مسئولیت های زیاد بدون حمایت و کمک دیگران
o خواب ناکافی
o فقدان حمایت اقوام و آشنایان
علائم «فرسودگی شغلی» :
«فرسودگی شغلی»  یک فرآیند تدریجی است که به مرور رخ می دهد. هر چند این پدیده یک شبه رخ نمی دهد ولی اگر به علائم آن توجه نشود ، شما را غافلگیر خواهد کرد.
عوارض «فرسودگی شغلی»  در ابتدا جزئی هستند ولی به مرور بد تر و بدتر می شوند. اگر این علائم جدی گرفته شوند ، قابل کنترل و مداوا هستند ولی اگر توجهی صورت نگیرد ، اوضاع وخیم خواهد شد.
الف) علائم فیزیکی «فرسودگی شغلی» :
o خستگی مفرط
o پائین آمدن قوای ایمنی بدن و بیماری در اکثر اوقات
o سردرد و کمر درد مداوم و احساس درد در ماهیچه ها
o تغییر در اشتها و میزان خواب
الف) علائم روانی و احساسی «فرسودگی شغلی» :
o احساس شکست و بد بینی
o احساس ناامیدی و محبوس بودن
o احساس تنهایی
o از بین رفتن انگیزه
o افزایش نگرش منفی و بدبینی نسبت به اطرافیان
o کاهش رضایت و احساس همراهی با دیگران
ج) علائم رفتاری «فرسودگی شغلی» :
o عقب نشینی از پذیرش مسئولیت
o انزوا و گوشه گیری
o افزایش زمان انجام کار ها
o استفاده از مخدر یا الکل
o دیگران را مقصر دانستن
o دیر آمدن به محل کار و زود ترک کردن
عوارض «فرسودگی شغلی» :
«فرسودگی شغلی»  توان فیزیکی و روانی کارمندان را تحلیل می دهد و در مجموع باعث کاهش بهره وری ، افزایش نارضایتی مدیران مجموعه ، ارباب رجوع و همکاران فرد کارمند می شود.
همانطور که می دانیم استرس و اضطراب فعالیت های انسان را در زمینه های مختلف از روان شناختی ، جسمانی و خانوادگی دچار تحلیل می کند. بنابراین حتی یک شغل رضایت آمیز و سازگاری شغلی نیز به مرور زمان ممکن است منبع نارضایتی و و عدم سازگاری شود و همین امر سبب شود فرد از روال عادی طبیعی خود خارج گردیده و و دستخوش «فرسودگی شغلی»  شود. در واقع چنین نتیجه گیری می شود که با وجود رضایت شغلی ، یکنواختی نیز به مرور باعث «فرسودگی شغلی»  و تبعات حاصله می شود.
در مرحله نهایی این عارضه باعث واکنش های شدید در برابر شغل می گردد که باعث ایجاد نارضایتی لجام گسیخته در فرد می گردد. استرس شدید باعث می شود که فرد کار آیی خود را به نحو چشمگیری از دست بدهد و دیگر نتواند مثل گذشته کار کند. همچنین «فرسودگی شغلی»  باعث اختلال در فرآیند بهره وری ، تولید و تعامل با دیگران شده و به طور کلی نوعی تحلیل رفتگی شدید در عملکرد و منابع مالی و انسانی ایجاد می کند.
پیشگیری از «فرسودگی شغلی» :
یادتان باشد اگر دچار «فرسودگی شغلی»  شدید تنها کسی که بیشتر از سایرین می تواند به شما کمک کند خودتان هستید. اما از آنجا که همواره پیشگیری بهتر از درمان است نکات زیر توصیه می شود:
الف) روز خود را با فعالیت های آرامش بخش آغاز کنید.
به جای اینکه تا دقیقه 90 در رختخواب دراز بکشید بهتر است کمی زود تر بیدار شوید. چند حرکت کششی و ورزش انجام بدهید. چند دقیقه روزنامه مطالعه کنید یا کتاب بخوانید. در واقع استفاده درست از زمان باعث تقویت جسم و روح می شود و تمرکز را بالا می برد.
ب) عادات غذایی مناسب  ، خواب کافی و ورزش را فراموش نکنید.
اگر غذای مناسب و مقوی بخورید ، به اندازه کافی ورزش و استراحت کنید ، شما انرژی کافی برای مقابله با ناملایمات و کشمکش های زندگی خواهید داشت. هیچ کس منکر نقش ورزش و تغذیه مناسب در داشتن یک زندگی کم تنش نیست ولی بسیاری از از افراد از این دستور پیروی نمی کنند.

ج) حریم خود را محدود کنید.
سعی کنید دامنه فعالیت های کاری خود را محدود کنید و گاهی اوقات به برخی پیشنهادات نه بگوئید و اصلاً تعارف و رودربایستی نداشته باشد. شما مسئول جشن تولد ، سالگرد ازدواج یا کلاس دانشگاه همکارتان نیستید. خانواده و سلامت شما در اولویت هستند و نباید به همه درخواست های همکارانتان بله بگوئید ، بعد با دلخری آن کار را انجام بدهید. البته در مواقع گرفتاری کمک به همکار باعث تقویت روحیه می شود.
د) ساعاتی از روز را بدون تکنولوژی سپری کنید.
در طول روز مدتی را بدون استفاده از تکنولوژی سپری کنید. تلفن همراه خود را خاموش کنید و از اینترنت و رایانه نیز استفاده نکیند. برای خودتان اوقات فراغت ایجاد کنید یا پروژه کاری مورد علاقه تان را شروع کنید.
گاهی اوقات سعی کنید در طول روز به فعایت های سرگرم کننده یا جدی بپردازید که اصلاً با شغلتان ارتباط نداشته باشند.
ه) استرس را کنترل کنید.
از آنجا که استرس با «فرسودگی شغلی»  ارتباط نزدیکی دارد و ریشه این گرفتاری محسوب می شود ، سعی کنید با شیوه های مختلف نظیر ورزش ، مسافرت ، تفریح و ... بر استرس غلبه کنید و نگذارید تشدید شود.
رهایی از «فرسودگی شغلی»
گاهی اوقات برای پیشگیری از «فرسودگی شغلی»  خیلی دیر شده و شما دچار این عارضه می شوید. در این صورت باید با تمام قوا و جدیت برای رهایی از این عارضه تلاش کنید. اگر به موقع اقدام نکنید ، عوارض خستگی جسمی تبدیل به عوارض روحی و روانی هم می شوند که در این صورت مقابله با «فرسودگی شغلی»  بسیار زمان بر و پر هزینه خواهد بود.
گام اول:
وقتی دچار این عارضه شدید ، به خاطر بیاورید که سلامتی شما از همه چیز مهم تر است. بنابراین تمام تمرکز خود را روی این قضیه متمرکز کنید. سعی کنید یک استراحت طولانی به خودتان بدهید و بعد از تجدید قوا مجدداً به محل کار برگردید.
گام دوم:
بسیاری از افرادی که دچار این عارضه می شوند ، از قوای باقیمانده خود به خوبی استفاده نمی کنند و با گوشه گیری و جدایی از جمع دوستان و خانواده این انرژی باقیمانده را نیز از دست می دهند. از عزیزان خود و دوستان صمیمی کمک بگیرید. قدر مسلم دوستان واقعی در این شرایط به شما خیلی کمک خواهند کرد چرا که تنهایی باعث تشدید بیماری می شود.
گام سوم:
یک نشانه اساسی و غیر قابل انکار در فرسودگی ، احساس پوچی و حس بر وفق مراد نبودن زندگی است. سعی کنید یکبار دیگر اهداف ، خواسته ها ، رویا ها و آرزوهایتان را مرور کنید. به نظر شما این تصورات دست نیافتنی هستند؟ تا بحال به چند درصد از این خواسته ها دست یافته اید؟شاید این عارضه محرکی برای شما باشد تا یک بار دیگر از اول شروع کنید و رسیدن به این اهداف و آمال برای شما نوعی انگیزه درونی محسوب شوند. مسلماً شما به برخی از این اهداف دست یافته اید ؛ پس امید برای دستیابی به باقی این اهداف محال نیست.
گام چهارم:
«فرسودگی شغلی»  باعث می شود تا شما فقدان خیلی از چیز ها را احساس کنید. حتی بسیاری از این تفکرات و فقدان ها وجود خارجی ندارند. این نوع تفکر مسموم ، انرژی زیادی را هدر می دهند. اگر شما یک بار دیگر این چیز های - به زعم خودتان - از دست رفته را بررسی کنید ، در می یابید که خیلی از آنها در دسترس شما هستند و با بازیابی آنها انرژی از دست رفته هم باز می گردد. فقدان چیز هایی نظیر :
الف) اهدافی که در بدو پذیرش این شغل ، برایشان تلاش می کردید.
ب) انرژی فیزیکی و احساسی
ج) دوستان ، تفریحات و حس نوعدوستی
د) اعتماد به نفس و کنترل درونی
ه) لذت کار و زندگی و اهدافی که از کار و زندگی در ذهن داشتید.
گام پنجم:
یکی از موثر ترین راه های غلبه بر «فرسودگی شغلی»  ، تغییر شغل می باشد. اگر این کار ممکن نباشد تغییر محتوای شغلی ، حتی تغییر مکان یا شهر باعث ایجاد نوعی بازیابی انرژی در فرد خواهد شد و اثرات این عارضه را به شدت کاهش خواهد داد.
سخن آخر
همواره پیشگیری کم هزینه تر و عملی تر از درمان است و گاهی اوقات اجرای چند برنامه ساده یا چند جابجایی باعث جلوگیری از تنش و ایجاد روحیه بهتر و شاداب تر در افراد می شود. بنابراین به مسئولین ادارات توصیه می شود به منظور جلوگیری از «فرسودگی شغلی»  در ادارات ، با برنامه ریزی های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت زمینه ایجاد روحیه نشاط و سرزندگی را در بین کارمندان فراهم کنند. راهکار های متنوع زیادی جهت جلوگیری یا حتی از بین بردن یا کمرنگ کردن اثرات «فرسودگی شغلی» وجود دارد. افزایش تعداد کارکنان ، تخصصی کردن امورات در ادارات ، جابجایی افراد در سمت های مختلف ، تغییر وظایف کارمندان ، توجه به توانایی های ذاتی کارمندان ، برگزاری اردوهای مختلف ، راهپیمایی و کوهپیمایی ، مسافرت های خانوادگی ، توجه به امورات مذهبی ، برگزاری جُنگ های شادی ، برگزاری مسابقات مختلف فرهنگی ، ورزشی و علمی و ... از جمله راهکار های عملی و قابل اجرا در این مقوله می باشند که به نوعی در کاستن فشار کاری و جلوگیری از «فرسودگی شغلی» موثرند.

پی نوشت:
1- Burnout syndrome

منابع و مآخذ: www.helpguide.org

تکنولوژی دشمن نوستالژی نامه نگاری

هنوز خیلی از آن سالها نمی گذرد که با صدای زنگ در و متعاقب آن نوای آشنای « منم پستچی » به سمت در می دویدیم تا نامه ای از یک دوست ، از یک عزیز سفر کرده یا بردار رزمنده و سربازمان دریافت کنیم. نامه ای گاهاً چندین بار آن را با صدای بلند برای اعضای خانواده می خواندیم.
در سال هایی نه چندان دور نوشتن نامه برای جویا شدن از احوال یکدیگر از مرسوم ترین یا به عبارتی تنها شیوه مرسوم ارتباطاتی بین افراد بود. نبود یا کمبود سیستم های مخابراتی در اکثر شهر های کشور و همه روستا ها ، عدم امکان نوشتن متن های طولانی و هزینه بالای تلگراف و کمبود سایر وسایل ارتباطی نظیر فاکس و تلکس باعث شده بود نوشتن نامه به صورت امری عادی و مرسوم در برقراری ارتباط با سایرین محسوب شود. تمبر  5 ریالی و قرمز رنگ سید جمال الدین اسد آبادی و پاکت نامه های دارای حاشیه قرمز و آبی برای نوشتن نامه های خارجه از نوستالژیک ترین یادگاری های نسل گذشته در دهه 60 می باشند که بیش از سایر مولفه های نامه نگاری در خاطرات مانده اند . نامه هایی که به یادگار در جعبه های خاک گرفته در زیر زمین خانه مان نگه داشته ایم ، مؤید این مطلب هستند که نامه ها بخشی از خاطرات دوران گذشته ما می باشند که نگه داشتن آنها نشان از دلبستگی ما به این شیوه ارتباطی در حال انقراض می باشد.
شاید همین نگه داشتن نامه بعد از سال ها ، نوعی صحه گذاشتن بر این مطلب باشد که بار عاطفی و روانی نامه بیش از خود مقوله ارتباط برای نسل گذشته اهمیت داشت و ارتباط عاطفی در گذشته عمیق تر بود. بیان عشق و علاقه ، خاطرات تلخ و شیرین ، غم ها و شادی ها ، دعوتی ها و خداحافظی ها و ... از طریق نامه بیش از زبان گفتاری طرفدار داشت و ورود به این دنیای عاطفی ، مرز و سن هم نمی شناخت و نیاز به دانش تخصصی و امکانات و شبکه و اینترنت پرسرعت و بهانه های تکنولوژیک نداشت. هر وقت دلت برای عزیزی تنگ می شد ، قلم و کاغذ بر می داشتی و هر چه دل تنگت می خواست می نوشتی. از گذشته ، آینده ، عشق و علاقه ،  از تلخی ها و شیرینی های روزگار ، گردش ایام و ناملایمات و ... می نوشتی و در پاکت می گذاشتی و با آب دهان درب پاکت را محکم می کردی و در اولین صندوق پست که می دیدی می انداختی. امروزه همین صندوق های پست هم دیگر به چشم نمی خورند و فقط جلوی ادارات پست دیده می شوند. گاهی اوقات عکس یا کارت پستالی  نیز در پاکت به یادگار می گذاشتی تا خاطرت بیشتر عزیز شود. به دلیل وجود همین بار عاطفی نوشتن نامه ، اوج علاقه فرد را نشان می داد . هر چند نوشتن نامه کاری آسان به نظر می رسد ولی این نکته را نیز باید مد نظر قرار داد که نوشتن نامه در قدیم به راحتی ارسال یک ایمیل یا پیامک نبود و آدابی داشت. به همین دلیل افرادی که مخاطب قرار می گرفتند بیش از سایرین توجه و کانون علاقه بودند که فرد آنها را برای نامه نگاری انتخاب می کرد.
جملات « اگر از احوال ما خواسته باشید ، ملالی نیست جز دوری شما » ، « باری عرض می شود...» ، « نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد .» و ... از رایج ترین عبارات نامه ها در گذشته بودند که تقریباً در اکثر نامه ها به کار می رفت. البته کسانی هم که سواد نداشتند ، از افراد با سواد درخواست می کردند که برایشان نامه بنویسند.
البته به دلایل مختلف اجتماعی و روانشناسی ، توضیح و واکاوی  لذت نوشتن و هیجان دریافت نامه برای نسل جدید بسیار دشوار است و نوستالژیک جلوه دادن این هنر کاری سخت و دشوار است چرا که فقط افرادی که با نوشتن و دریافت نامه جویای احوال عزیزان خود شده اند و در پستوی های خانه هایش با این قطار های کاغذی به دنیای خاطرات سفر می کنند ، می دانند که نامه و نامه نگاری درگذشته چه لذت و ابهتی داشته است.
خبر سلامت رزمنده ای که در جبهه در حال جنگیدن بود ، خبر تولد نوه ، دریافت عکس نوه پسری که سالها قبل به خارج از کشور مهاجرت کرده بود و ... چیزی جز هیجان و اشک شوق به همراه نداشت. چه بسا مادرانی که دست نوشته ها و عکس های فرزندان و نوه شان را روی چشم خود می گذاشتند و تا مدت ها بار ها آنها را می بوئیدند و می بوسیدند.
اما امروزه پیشرفت علم و تکنولوژی همه چیز را آسان کرده و مسافت های زمانی و مکانی را تا حد دقیقه و کمتر کاهش داده است و باید قبول کنیم هیجان و عاطفه در دنیای اخیر به شدت کمرنگ شده اند و جایگاه خود را از دست داده اند.
امروزه دیگر کسی با دیدن یک ایمیل ذوق زده نمی شود و ضربان قلبش بالا نمی رود و با لرزش حاصل از هیجان ، ایمیلش را بررسی نمی کند ، چرا که نامه اش را یک دقیقه قبل فرستاده و دریافت جواب بعد از یک دقیقه چندان ذوقی ندارد. یا اینکه هر روز با پیامک ،  ایمیل یا وب کم با مخاطبش در هر کجای دنیا که باشد در ارتباط است. در گذشته کمترین زمان در خوشبینانه ترین حالت ، برای دریافت نامه های داخل کشور ، یک هفته و برای نامه های خارجه یک ماه بود. اما امروز زمان برقراری تماس با افراد در داخل و خارج کشور و دریافت پاسخ چندان تفاوتی ندارد و هر دو در اسرع وقت انجام خواهد شد.
چندی قبل جهت انجام یک کار تجاری باید با شرکت سازنده یک دستگاه چاپ قدیمی در آلمان تماس می گرفتم. از روی بدنه دستگاه اسم شرکت سازنده را پیدا کردم و در اینترنت ، وب سایت شرکت را جستجو کردم . بعد از یافتن نشانی اینترنتی شرکت ، به وب سایت آنها مراجعه کردم و بعد از یافتن شماره  تلفن شرکت با آنها تماس گرفتم. مسئول مربوطه از من خواست تا تصاویر دستگاه چاپ را برایشان ایمیل کنم. بعد از ایمیل تصاویر دستگاه دوباره تلفن زدم و توضیحات لازم را گرفتم. کل این ماجرا در کمتر از 7 دقیقه صورت گرفت ( البته کمی از این 7 دقیقه بابت کم کردن حجم عکس ها جهت ارسال صرف شد و گرنه کار خیلی سریعتر انجام می شد!)
در صورتی که اگر این ماجرا چند سال قبل اتفاق می افتاد دستکم چند ماهی طول می کشید و با وجود پائین بودن هزینه ارسال مرسولات پستی در آن سال ها ، باز هم هزینه آن دوران از هزینه امروز بیشتر می شد چرا که امروز هزینه ارسال یک ایمیل تقریباً مجانی است !
از دیدگاه روان شناختی و عاطفی ، در گذشته دستخط ، نحوه نگارش و ادبیات به کار رفته در نامه ، معرف شخصیت و میزان سواد نویسنده بود.
نویسنده نامه سعی می کرد تا نامه اش را هر چه عاطفی تر و پربارتر بنوسید و عواطف خود را از طریق برگه کاغذی به گیرنده نامه انتقال دهد. اما امروزه کمتر کسی برای خط و نوشتن و هنر نامه نگاری ارزش قائل می شود ، چرا که همه خط ها تقریباً مشترک و یکسان هستند و انواع فونت ها در نرم افزار نشر رومیزی   (word) همه کامپیوتر ها یافت می شوند. به مرور نامه ها و هنر نامه نویسی در غبار طوفان تکنولوژی محو شدند و جای خود را به ایمیل و پیامک و فاکس دادند . دستخط همه آدم ها شبیه به هم شد. پاکت های نامه به تصویر ثابت صفحه کامپیوتر و ایمیل تبدیل شدند. شاید بزرگ ترین ره آورد تکنولوژی از بعد روانی  ، نابودی عاطفه و احساس و حاکمیت مطلق دنیای سرد و بی روح صفر ها و یک ها باشد. امروز وقتی به نامه های قدیمی نگاه می کنیم خاطرات دوران گذشته را به یاد می آوریم و طرحی از گذشته در خاطرمان نقش می بندد. در حالی که روی صفحه بی روح و خالی از لطف ایمیل هیچ خط آشنایی ، نقاشی و طراحی ، امضا و ساعت و مکان نگارش ، گلبرگ های خشک شده و هیچ جوهر پخش شده ای از نم اشک به چشم نمی خورد.
امروزه نامه ها بیشتر اداری و تبلیغاتی هستند و بخش اعظمی از آنها مربوط به احضار به دادگاه ، اخطاریه از بانک ، نامه های  و ... می باشد که دیدن آنها چندان لذت بخش و خوشایند نیست و چیزی هم که خوشایند نیست ، ارزش نگه داشتن و ... ندارد.
کاش می شد لااقل در کتاب های درسی کمی به نامه و نامه نگاری بیشتر اهمیت می دادند و جلوی این فراموشی احساسی و عاطفی را می گرفتند و می توانستیم کمی از بی رحمی های تکنولوژی را نسبت به خاطرات و عواطف انسانی بکاهیم.
امید واریم مسئولین با برگزاری مسابقات نامه نگاری یا طرح هایی از این دست نگذارند ، نامه و نامه نگاری برای همیشه در سینه مسن تر ها حبس شود و یا در پستو های قدیمی خانه های کلنگی خاک بخورند.

گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست!( طنز)

پرداختن به بعضی موضوعات نیاز به زمان و مکان مشخصی ندارد و هر گاه به آنها بپردازیم عین صواب است. یکی از این موضوعات که اتفاقاً چکش خور ملسی نیز دارد و بعد از آلودگی هوا ، رتبه دوم رنکینگ دغدغه های تهرانی ها را به خود اختصاص داده ، همین زلزله یا خشم زمین است. البته زلزله به خودی خود هیچ ترسی ندارد. اینجا ژاپن نیست که با یک زلزله معمولی 5/7 ریشتری 6 نفر کشته شوند! ما در اینجا مدیریت بحران داریم در سطح خیلی بالا... که شاعر درباره اش چنین فرموده:
هر چند گسل فت و فراوان داریم / از شوش گرفته تا لویزان داریم 
اما دلمان محکم و قرص است همه / زیرا که «مدیریت بحران» داریم!
در ثانی مسئولین محترم به صورت شبانه روزی پیگیر مسائل مربوط به زلزله هستند و فِرت و فِرت در حال تعامل و امضای تفاهم نامه هستند. نه پدر جان... با زلزله که تفاهم نامه امضا نمی کنند. حواست کجاست؟ مسئولین با نهاد ها و سازمان های مختلف تفاهم نامه امضا می کنند که در صورت بروز زلزله نهادها اجازه بدهند از دستگاه فاکس یا فلاسک های بزرگ چای که در اردو ها استفاده می شود و موکت و زیر انداز های اداره برای کمک به زلزله زدگان استفاده شود!
جناب آقای غلامرضا معصومی رئیس اورژانش کشور نیز در این خصوص فرموده اند:« با توجه به هماهنگى هایى که با استانهاى مجاور داریم و همچنین تفاهم نامه هایى که با سازمان ها و ارگان هاى مختلف منعقد کرده ایم، براى خدمت رسانى در شهر تهران تا سطح زلزله 6 ریشترى مشکلى پیدا نخواهیم کرد. همچنین 50 دستگاه اتوبوس آمبولانس در کشور داریم که می توانیم ظرف 12 ساعت تمام آنها را به تهران فرا بخوانیم!»( جام جم – 9 آبان 91)
عنایت فرمودید. مشکلات چقدر راحت حل می شوند و ترساندن مردم بی معناست. البته برخی افراد که با یدک کش اسم کارشناس را با خود به این طرف و آن طرف می کشند در اظهار نظراتی سخیف ، عنوان داشته اند که سخنان جناب معصومی به این معناست که تهران در مواجه با زلزله بالاتر از 6 ریشتر آمادگی ندارد. اولاً خدمت شما داداش گلم عرض کنم شهری که توان مقابله با زلزله 6 ریشتری را دارد ، از  زلزله بزرگتر هم بر می آید ؛ حتما شما هم این داستان را شنیده اید که یک بنده خدایی از بالای یک ساختمان 20 طبقه به پائین سقوط کرد و در حالی که با سرعت در حال پائین آمدن بود ، طبقات را نیز شمارش می کرد. به طبقه شانزدهم که رسید لباسش به یک یک تکه میلگرد گیر کرد و متوقف شد. با خودش گفت:« این 16 طبقه را که به سلامت آمدیم ، بقیه اش هم خدا بزرگه. » لباسش را آزاد کرد و به سفرش ادامه داد!  شما هم بگذارید ما همین زلزله 6 ریشتری را به سلامت بگذرانیم بعد در مورد بزرگترش یک فکری می کنیم! روز خوبی داشته باشید...
                                                    وحید حاج سعیدی
                                  چاپ شده در روزنامه خورشید دهم آبان 91

وندالیسم دولتی!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چگونه از بیمار عیادت کنیم؟

امروز شما و دوستانتان تصمیم می گیرید برای ملاقات یکی از دوستانتان که در بستر بیماری است  ، به منزلش بروید . یک دسته گل زیبا ، یک جعبه شیرینی و چند کمپوت هم تهیه می کنید و به عیادت دوستتان می روید. ساعتی بعد هنگام خروج از منزل دوست بیمارتان ، متوجه می شوید ایشان از حضور شما خرسند نشده است. علت چیست ؟ شاید ملاقات بیمار ، آدابی داشته که شما رعایت نکرده اید. شاید ملاقات شما بیش از حد طولانی شده بود. شاید دوستتان می خواست بخوابد و شما مزاحم خوابش شدید. شاید بیش از حد صحبت کرده اید. شاید زمان مناسبی برای ملاقات انتخاب نکردید. شاید جمله یا کلمه ای به زبان آوردید که باعث تکدر خاطر ایشان شد. عیادت از بیمار آداب و رسومی دارد که اگر این آداب  رعایت از سوی ملاقات کنندگان ، رعایت نگردند ، ممکن است در روحیه بیمار روند بهبودی بیمار تاثیر منفی بگذارد. در این مقاله سعی شده دلایل ، آداب و مقررات عیادت از بیماران بررسی شود . 
همانطور که می دانیم ، انسان موجودی اجتماعی است و بسیاری از فعالیت ها و مناسبات انسانی به صورت جمعی و گروهی صورت می پذیرند . در دین اسلام نیز به وحدت در بین مسلمین توصیه های زیادی شده است . از نماز جماعت گرفته تا شرکت در حج و ....
یکی از دیگر از توصیه های دین اسلام که مورد تاکید اکثر پزشکان و جامعه شناسان و روان شناسان نیز می باشد ، عیادت از بیمار و تنها نگذاشتن فرد به هنگام بیماری می باشد که نشان از جمعی بودن روحیات افراد در موقعیت ها و شرایط گوناگون می باشد. حضور دسته جمعی بر بالین بیمار( به شرط اینکه بیماری‏اش خیلی حاد نباشد و یا ملاقات ممنوع نباشد) باعث می‏شود بیمار احساس کند به جمع تعلق دارد و از دیگران جدا نیست و این می‏تواند در روحیه بخشی به او موثر باشد و موجبات باز یافتن سلامتش را فراهم کند. تا جایی که در بعضی روایات ، عیادت از مومن بیمار را هم ‌ردیف با زیارت خدا ذکر کرده‏اند و اولیای اسلام در احادیث متعددی، این کار را به ‌عنوان یکی از وظایف پسندیده اجتماعی به مسلمانان توصیه کرده‏اند.

در اشعار و متون کهن فارسی هم بارها از لذت عیادت توسط دوستان یاد شده و این بیت مشهور سعدی که: «گر طبیبانه بیایی به سر بالینم       به دو عالم ندهم لذت بیماری را» اشاره ای ظریف به همین مطلب دارد. اگر شما هم تجربه یک بیماری شدید یا یک بار بستری شدن را داشته باشید ، حتماَ می‏دانید که عیادت و ملاقات ، به‌خصوص از جانب کسانی که دوستشان داریم و سایر نزدیکان ، چه تاثیر انکارناپذیری بر روحیه بیمار دارد.
البته عیادت هم آداب و رسوم خاصی دارد  که اگر درست اجرا نشوند ، گاهی ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد و نه تنها در روحیه او تاثیر مثبت نداشته باشد ، بلکه بیشتر باعث کسالت و افسردگی فرد بیمار شود. در واقع هدف از عیادت بیمار ایجاد  بار روانی مثبت بر فضای اطاق بیمار و اقا افکار مثبت در خود بیمار  می باشد و با این شیوه اندکی از تالمات روحی و حتی جسمانی فرد بیمار کاسته می شود. هرچند ذکر این نکته ضروری است که  تاثیرات مثبت روانی و جسمانی عیادت از مریض ، بسته به رعایت عوامل متعددی می باشد که در عین سادگی نقش بسیار مهمی در این فرآیند ایفا می کنند. دقت در انتخاب زمان مناسب ،  به کار برگیری عبارات و ادبیات مناسب ، نحوه روبرو شدن با فرد بیمار ، شیوه احوالپرسی  و ... از مواردی هستند که در روحیه فرد بیمار تاثیر داشته و آرامش روانی را به او باز می گردانند. یک ملاقات خوب و اصولی می‏تواند بیمار را از نظر روانی تقویت کند و  باعث ‏شود فرد ، فرآیندهای شناختی مثل مهم بودن و  با ارزش بودن ، تنها نبودن را در ذهن خویش تقویت کند و از طریق تجسم سازی  و تصویرپردازی مثبت ، روند غلبه بر بیماری را تسریع و تسهیل کند. هیچ‌کس نمی‏تواند انکار کند که ذهن انسان تا چه حد قدرتمند است و این ذهن قوی ، در بسیاری از موارد  می‏تواند روی جسم تاثیر مستقیم می‏گذارد. تاثیر مثبت ذهن روی جسم ، مسلماَ پیامد های خوشایندی برای بیمار خواهد داشت و راه رسیدن به قله های بهبودی را هموار می سازد. بنابراین بخش عمده‌ای از روند بهبود بیماری فرد بیمار، بستگی به میزان مقاومت و اراده روانی او دارد ، چیزی که با حمایت اطرافیان تقویت می‏شود و هر قدر این حمایت منطقی و عاطفی تر باشد ، مسلماَ در روند بهبود شرایط بیمار تاثیر عمیق تر و جدی تری خواهد داشت.
حال که به ضرورت عیادت از بیمار پی بردیم ، بهتر است با اصول و مقررات این مقوله نیز آشنا شویم . چرا که عدم رعایت برخی نکات ساده و پیش پا در هنگام عیادت از مریض ممکن است نه تنها در روحیه بیمار اثر مطلوب نداشته باشد ، بلکه باعث کسالت و دلسردی بیمار شود.
برخی از مواردی که رعایت آنها در عیادت با بیمار ضرورت دارد به این شرح می باشند:
-  انتخاب زمان مناسب: زمان مناسبی را برای عیادت از بیمار انتخاب کنید. صبح زود ، هنگام ظهر یا اواخر شب ، ساعات مناسبی برای عیادت نیستند. در واقع شما باید برای وقت خود را با بیمار تنظیم کنید و حق ندارید ساعات بیکاری خود را برای عیادت بیمار قرار دهید.
-  هماهنگ کردن با بیمار :  قبل از این که به ملاقات فرد بیمار بروید ، حتماَ با ایشان تماس بگیرید و از آمادگی ایشان برای پذیرفتن مهمان، مطلع شوید. گاهی اوقات ممکن است ، ملاقات کنندگان دیگری در منزل ایشان حضور داشته باشند که با مراجعه سرزده شما ، تعداد افراد بیش از حد زیاد شود و این برای بیمار خوشایند نیست. یا شاید ممکن است بر اثر نوعی معالجه یا تزریق ،  دچار درد یا حالت خاص دیگری شده باشد و نخواهد کسی او را در این حالت ببیند. و نکته آخر این که حداقل به خانواده  او فرصت می دهید اطاق را مرتب کنند و یا چای دم کنند!
– رعایت بهداشت فردی : قبل از مراجعه به منزل بیمار ، سعی کنید دوش بگیرید. لباس مرتب با رنگ شاد و تمیز بپوشید. تمیزی و مرتب بودن نشان از علاقه شما به فرد بیمار می باشد و ایشان متوجه خواهد شد که برای دیدن او وقت گذاشته اید و به اجبار یا برای خالی نبودن عریضه نزد او نیامده اید. البته در استفاده از نوع عطر و ادکلن دقت کنید و حتی المقدور هنگام ملاقات بیمار،  از استفاده از عطر ، ادکلن و مواد آرایشی خود داری کنید.
- تهیه هدیه :  بهتر دست خالی به عیادت بیمار نروید و یک کادوی معمولی نظیر یک شاخه گل ، یک جعبه شیرینی یا کمی میوه تهیه کنید. گاهی اوقات تهیه یک مجله یا روزنامه هم ممکن است در تغییر روحیه بیمار مؤثر باشد. البته پژوهش‌ها نشان می‌دهند که خریدن گل و نگاه‌کردن به آن موجب برانگیخته شدن احساس شادی و آرامش و طراوت و مثبت‌اندیشی و دوری از غم و اندوه می‌شود. پرفسور جنت هاویلند جونز، روان‌شناس و استاد دانشگاه روگرز می‌گوید: « نقش گل در سلامت روانی افراد بسیار مهم است و  فرد با تماشا  کردن به گل و لذت بردن از طراوت، رنگ و عطر زیبای آن می‌تواند حالت روانی نامتعادل خود را تغییر دهد و به حالت طبیعی بازگردد، در واقع گل عاملی برای تعدیل رفتار در طول شبانه‌روز بوده و هر بار نگاه‌کردن به گل عاملی برای ایجاد اتصال عصبی مثبت در مغز است.» نتایج مطالعات زیادی رابطه میان هدیه‌دادن گل به بیماران و بهبود سلامت آنها را نشان داده است:گل و گیاه و حتی شاخه‌ای گل به سرعت می‌تواند روحیه بیمار را تغییر داده و او را شاد و هیجان‌زده کند. نشانه آن هم لبخند بیمار است و این نشانه بروز یک تغییر مثبت در روحیه است.
نگاه‌کردن به گل و گیاه بر رفتار و حالت روانی بیمار تاثیر مثبت دارد.  بررسی‏ها نشان داده است افرادی که در محیط اطراف ‌شان گل و گیاه وجود دارد، دو تا چهار برابر آرام‌تر، مهربان‌تر و شادتر از دیگران ارزیابی شده‌اند و می‌توانند این حس را با رفتار مثبت خود به دیگران نیز منتقل کنند. پژوهشگران توصیه می‌کنند همواره یک شاخه گل یا یک گلدان کوچک گل در معرض دید بیمارتان قرار دهید. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که ممکن است بیمار به گل حساسیت داشته باشد ، بنابراین گل را در ابتدا دور از بیمار در محلی مناسب قرار دهید تا اگر حساسیت نداشت ، اطرافیان بیمار محل مناسبی برای قرار دادن گل انتخاب کنند.
–  رعایت آداب ورود به یک مکان  : قبل از ورود به اطاق حتماَ در بزنید و آداب ورود به اطاق را رعایت کنید ، حتی اگر بیمار از دوستان صمیمی شما باشد باز هم کسب اجازه و رعایت ادب ضروری است.
– رعایت آداب معاشرت: بعد از ورود به اطاق با بیمار دست بدهید و او را بغل کنید . ( جز در مواردی که  از  نظر پزشکی امکان سرایت بیماری یا بدتر شدن حال بیمار وجود داشته باشد یا در مورد بیمارانی که جراحی‌های سنگینی انجام داده‌اند.) فاصله گرفتن از بیمار و ترس نا بجا از سرایت بیماری ، که مسری نیست ، نوعی توهین محسوب می شود و ممکن است به بیمار بر بخورد.
–  احوال پرسی : پس از ورود به اطاق بیمار با او ارتباط برقرار کنید و حالش را بپرسید. برای احوال‌پرسی از بیمار می توان از همان جمله معمولی «حالت چه‌طوره؟» استفاده شود. حتی ادای این جمله با صدای محزون و بم کاری غلط است ، چون ممکن است بیمار در آن لحظه واقعا احساس خوبی داشته باشد اما همین لحن او را به دنیای بیماری برگرداند. بنابریان بهتر است خیلی طبیعی با بیمار برخورد کنید و از گرفتن ژست های غمگین یا ترحم گونه بپرهیزید و حتی طوری وانمود کنید که گویی او بیمار نیست.
- همراه بودن با بیمار : در طول مدت عیادت با بیمار همراه باشید و از پرداختن به تماشای تلویزیون یا پاسخ دادن به پیامک های موبایل تان و یا هر کاری غیر از توجه به بیمار ، خودداری کنید. البته اگر بیمار در حال تماشای برنامه مورد  علاقه اش بود ، شما هم با او همراهی کنید ولی صلاح نیست او را مجبور به تماشای برنامه  مورد علاقه تان کنید. 
- انتخاب ادبیات گفتاری مناسب : در انتخاب موضوع صحبت و گفتار خود و نوع ادبیات گفتاری خود دقت کنید. از بلند صحبت کردن یا شوخی های نابجا بپرهیزید. استفاده از کلمات منفی ، صحبت از بیماری های دیگران ، سوال درباره میزان درد بیمار ، انتقاد از سیستم دارو و درمان ، پرسنل بیمارستان ، هزینه های جاری درمان ، تحمل سختی راه برای رسیدن به منزل بیمار ، تقاضای توضیح درباره علائم بیماری و یا ایراد و ابراز تردید درباره پزشک معالج یا نوع داروی مصرفی توسط فرد بیمار ، گرانی و تورم و موضوعات ناخوشایند جامعه ،   می‏تواند بیمار را دچار رکود روانی کرده و فرایند بهبودی بیمار را دچار اختلال کند. در ضمن هیچگاه بیمار را سرزنش نکنید و اگر یک بی احتیاطی او را به این روز انداخته است ، هرگز از آن  موضوع حرفی به میان نیاورید .
- ارسال امواج مثبت : شاد باشید و سعی کنید محتوای حرف‏هایتان نیز ، مثبت باشد و از پیام‏های ارتباطی امیدوارانه استفاده کنید. همدلی با بیمار در تخفیف رنج و ناراحتی های بیمار نقش موثری دارد و سبب می‏شود که او دوباره این را به خاطر بیاورد که دیگران هم مثل او به مشکلات جسمی دچار شده‏اند و می‌شوند و بیماری مختص او نیست. یاد کردن از افرادی که این بیماری را پشت سر گذرانده‌اند و درمان شده‏اند ، نیز روحیه فرد را تقویت می‏کند. در مورد بیمارانی که باید طول درمان بیشتری را طی کنند، دعوت به صبر و بردباری نیز بسیار مفید است.
- عدم اظهار فضل یا اظهار نظر های غیر منطقی  :  گاهی اوقات ممکن است شما مقاله یا کتابی در مورد بیماری او مطالعه کرده یا شاید از قبل اطلاعاتی در مورد این بیماری داشته باشید . این اطلاعات حتی اگر خیلی مفید و به روز هم باشند هرگز نباید بدون اجازه بیمار ،  شروع به صحبت در مورد آنها کرد. درواقع هنگام ارتباط با هر بیماری ،کسب اجازه و رعایت انتخاب موضوع توسط بیمار یک اصل اخلاقی محسوب می‌شود. صحبت از کم و زیاد بودن دمای اطاق ، نوع پوشش بیمار ، نوع غذا ، و سایر توصیه های سنتی را نیز فراموش کنید .
- مدیریت زمان : زمان را مدیریت کنید و سعی کنید ملاقات خود را بیش از حد طولانی نکنید. البته اگر بیمار اصرار به ادامه حضورتان داشت ، حتماَ نزد او بمانید.
- رعایت حال بیمار :  حتی المقدور از بردن کودکان یا افرادی که مریض هستند ، نزد فرد بیمار خودداری کنید . کودکان علاوه بر این که ممکن است زودتر از بزرگسالان در معرض بیماری قرار بگیرند ، عاملی برای بر هم زدن نظم و سکوت اطاق فرد بیمار شده و ممکن است در روحیه فرد بیمار تاثیر منفی بگذارند. بردن فرد بیمار هم به دلایل پزشکی و روانی چندان صحیح نیست.
- انتخاب موضوعات مناسب :  سعی کنید موضوعاتی را برای صحبت انتخاب کنید که خوشایند بیمار باشند . صحبت از حملات انتحاری ، ترور ، گرانی و تورم ، افت تحصیلی و ... در حضور بیمار جایز نیست. در واقع، مهم‌ترین نکته این است که موضوعات مورد علاقه بیمار (و نه موضوعات مطرح روز) در آن زمان مورد بحث قرار بگیرند.از بحث کردن با بیمار بپرهیزید و تا جایی که می توانید صحبت های او را بپذیرید و گفته هایش را تائید کنید. بعد از بهبودی شما به اندازه کافی وقت ، برای رد گفته هایش دارید!
- درک شرایط بیمار : از بیمار انتظار پذیرایی یا برخورد گرم و صمیمی نداشته باشید و شرایط روحی و روانی  او را درک کنید.
-  دعا برای سلامتی : در حضور بیمار برای سلامتی اش دعا کنید و از خدا بخواهید هر چه زود تر ، سلامتی را به او بازگرداند.
ملاقات در بیمارستان
عیادت از بیمار در بیمارستان با منزل تفاوت های اساسی دارد که علاوه بر رعایت موارد بالا نیاز به دقت در برخی موارد خاص نیز دارد. از جمله مواردی که رعایت آنها در هنگام عیادت مریض در بیمارستان ضروری است ، حاضر شدن در ساعات مخصوص ملاقات می باشد و شما نمی توانید هر زمان که اراده نمودید به ملاقات فرد بیمار بروید. نکته دیگر این که همه افراد عیادت کننده در همان ساعت خاص باید در بیمارستان حضور یابند و این ممکن است موجب ازدحام در اطاق بیمار شود. بنابراین رعایت نظم و سکوت با توجه به تعداد  بالای عیادت کنندگان در بیمارستات ضروری است. همکاری با پرسنل بیمارستان و کادر درمان نیز از جمله مواردی است که رعایت آن در حین عیادت  ، مورد انتظار است.
دخالت نکردن در کار پرسنل بیمارستان را فراموش نکنید؛ حتی اگر خودتان پرستار یا پزشک هستید. اگر متوجه شده‌اید که چیزی به نفع بیمار نیست، باید به طور خصوصی در اتاق پرستاری و البته با کلامی مشورت‌گونه و پیشنهادی موضوع را مطرح کنید. از بردن کودکان به بیمارستان حتی المقدور خود داری کنید. هنگام صحبت با بیمار حواستان به مریض های تخت های اطراف نیز باشد و طوری صحبت کنید که مزاحمتی برای سایر  بیماران به وجود نیاورید.
در ضمن توجه به سایر پیام ها و نکانی که در راهرو های  بیمارستان نصب شده ، از ضروریات است. امید است با رعایت موارد بالا در هنگام عیادت از  افراد بیمار ، بتوانیم گامی کوچک در تغییر روحیه بیمارن و  تسریع روند بهبودی شان برداریم.

زمانی برای مستی وندال ها !

تلفنش که تمام  می شود کارت را در می آورد و با لگد حفاظ پلاستیکی تلفن همگانی  را می شکند.
سر داور با علامت دست اوت را نشان می دهد ولی داور خط پرچم را به سمت زمین می گیرد. اما رای سر داور مقدم بر رای داور خط است ولی این بهانه ای برای شکستن صندلی های سالن و پرتاب آن به داخل زمین والیبال توسط تماشاگران  است.
همین طور که دارد با دوستش در اتوبوس حرف می زند با لاک غلط گیر روی پشتی صندلی جلویی یادگاری می نویسید.
این پدیده و امثال آن همه روزه در گوشه و کنار خیابان های شهر ها  ، کوچه ها ، معابر عمومی و ...  دیده می شود. افرادی که به این امور مبادرت می کنند جنس خاصی نیستند. کله پوستی نیستند. لباس های آن چنانی و آرایش نابهنجار ندارند. همه شان بی سواد و عقب افتاده نیستند. بعضی از آنها تحصیل کرده هستند. به قول خوشان آدم حسابی هستند. خانواده دار هستند.اما با این تفاوت که در باطن روحیه ای  متفاوت با بقیه دارند و از تخریب اموال عمومی و اموال دیگران لذت می برند. 
پدیده وندالیسم یا تخریب اموال عمومی یک  پدیده اجتماعی زشت و مذموم است که ریشه در  ضمیر انسان ها دارد و به جنسیت ، نژاد ، ملیت ، فرهنگ ، مذهب ،  سن ، قومیت ، مدرک ، نوع خانواده و جامعه بستگی ندارد و در همه ممالک توسعه یافته ، کمتر توسعه یافته و درحال توسعه دیده می شود.
 وندال و یا به عبارتی دیگر فرد خرابکار، به صورت ارادی و آگاهانه به تخریب اموال عمومی و در برخی موارد اموال خصوصی می‌پردازد و آثار و تبعات منفی از خود برجای می‌گذارد.
انجام این اعمال که عمدتاّ بدون برنامه ریزی قبلی انجام می شوند  لذت چندانی ندارند ولی یک هیجان آنی و تخلیه انرژی کاذب در فرد به وجود می آورد که فرد را برای ارتکاب دوباره این عمل با شدت یا وسعت بیشتر آماده می سازد.
از جمله مواردی که باعث تشدید و گسترش پدیده وندالیسم می شود خلوتی یا نبود مامور یا به عبارت ساده تر نبود بازدارنده های بیرونی می باشد. به عنوان مثال یک تابلوی راهنمایی رانندگی در یک جاده خلوت ییلاقی  یا یک تابلوی هشدار دهنده در جنگل یا کوهستان بیش از تابلوهای سطح شهر در معرض حمله وندال ها قرار دارند.
هر چند تابلوهای شهری نیز در شب هنگام یا اوقات خلوت شبانه روز دست کمی از تابلو های نقاط خلوت ندارند و مورد حمله وندال ها قرار می گیرند .

نکته دیگر اینکه وجود کوچکترین اثر تخریبی روی وسایل افراد ناراحت و وندال  را برای انجام اعمال خرابکارانه تحریک  می کند . به نحوی که وندال ها سعی می کنند دامنه رفتار فرد قبلی را توسعه دهند و یا با شدت بیشتری تخریب را ادامه دهند  و به قولی کار نا تمام را تمام کنند. به عنوان مثال مادامی که روی میز تحریر یک کلاس چیزی نوشته نشده باشد ، مدتها کسی بر روی آن چیزی نمی نویسد ولی به محض اینکه اولین جمله روی آن نقش بست هنر نمایی ها  ،  نقاشی ها و حکاکی های سایرین نیز شروع
می شود و این آئین به سایر میز و نیمکت های همان کلاس و کلاس های مجاور سرایت می کند.
ریشه پدیده وندالیسم
هر چند ریشه این پدیده ربطی به توسعه روز افزون این ناهنجاری در جوامع امروزی ندارد  ندارد ولی داشتن آگاهی از ریشه این ناهنجاری بد نیست.وندال نام قومی از اقوام ژرمن اسلاو بوده که در قرن پنجم میلادی، در سرزمین‌های واقع در میان دو رودخانه اودر و ویستول زندگی می‌کردند. آنان مردمانی فاقد تمدن و در حقیقت جنگجو، خونخوار و بی‌رحم بودند که به دفعات، به سرزمین‌های اطراف خود تجاوز می‌کردند و هر جا می‌رفتند، به تاراج و تخریب  عمدی اموال و آتش زدن آبادی‌ها  و روستا ها ، زمین های کشاورزی ، و خانه های مردم می‌پرداختند. وندالها پیش از ورود به قاره آفریقا، مدتی  جنوب اسپانیا اسکان یافتند. گفته می شود نام اندلس در اسپانیا برگرفته از نام وندلوسیا (سرزمین وندالها) است. وندالها در یک دوره زمانی، سرزمین‌های گل (فرانسه امروز) و اسپانیا را تحت سیطره خود داشتند و در این زمان به کشور روم حمله بردند و در چند سال، حوزه وسیعی شامل کارتاژ تا مدیترانه را تحت نفوذ خود گرفتند. ‌از آنجا که وندالها در سال   455 میلادی تحت فرمانروایی شاه گایسریک، شهر روم را ویران کردند، به هنگام انقلاب فرانسه، واژه وندالیسم هم معنی با ویرانگری، وارد زبان فرانسه و دیگر زبان‌های اروپایی شد. روحیه ویرانگرانه این قوم سبب شده است که همه رفتارهای بزهکارانه‌ای را که به منظور تخریب اموال، اشیا و متعلقات عمومی صورت می‌گیرد و نیز تخریب و نابودی آثار هنری و دشمنی با علم و صنعت و آثار تمدن را به وندالیسم تعبیر کنند.
از دیگر آثار وندالی در تاریخ می توان به حمله چنگیز خان مغول اشاره کرد که مبارزه با تاریخ و فرهنگ در این حمله کاملا نمایان است.
اما  وندالیسم به شکل جدید آن، با شکل‌گیری جوامع مدرن پدید آمده است. آنچه که دیده می‌شود نیز تاییدی است براینکه این‌گونه از خشونت‌ها، از روستاها به شهرها، و از شهرها به کلان‌شهرها بیشتر و بیشتر می‌شود. در روستا ها به دلیل کوچک بودن و شناختی که افراد نسبت به یکدیگر دارند ( بازدارنده بیرونی ) پدیده وندالیسم کمتر دیده می شود ولی به مجرد بزرگتر شدن شهر ها و ایجاد کلان شهر ها پدیده وندالیسم هم توسعه یافته است. 
شاید هم از دلایلی که در شهر های کوچکتر و روستا ها  پدیده وندالیسم کمتر دیده می شود تحمل انتظار طولانی برای دسترسی به خدمات شهری عمومی باشد که به قولی قدر امکانات را بیش از افراد شهر ها می دانند که از همان ابتدا اکثر خدمات شهری در اختیارشان بوده است.
وندالها می‌توانند مجموعه ای از عادی‌ترین و آرام‌ترین شهروندان حتی دارای  مدارک علمی و شغل و حقوق مکفی تا افراد لاابالی و جنایتکارانی را که بدون انگیزه‌‌های مالی یا شغلی دست به جنایت می‌زنند، باشند. وندالها که فرزند ناخلف جوامع مدرن محسوب
می شوند و در واقع زائیده سوء تدبیر فرهنگی می باشند. آنها  در سراسر دنیا در همه شهرها، خیابان‌ها و اماکن عمومی مشغول فعالیت‌اند و همه آنچه را که ساخته دست بشر یا مورد استفاده اوست، نابود می‌کنند. آثار تخریبی و هنر نمایی های ! بی وفقه آنها  را می توان در جای جای شهر دید : تخریب و شکستن میز و صندلی های مدرسه علی الخصوص در روز های پایانی سال ،  حکاکی و نوشتن روی دیوارها و میز و نیمکت های مدرسه ، نوشتن یا مخدوش کردن علائم ترافیک و  تابلوهای راهنمایی و رانندگی، شکستن شیشه ها و نوشتن روی دیوار های اماکن خالی از سکنه و کارخانجات متروکه   ، شکستن لامپ‌ چراغ‌های برق در خیابان‌ها و پارک‌ها، کندن نهال های کوچک و شاخه های درختان کوچکتر در پارک ها ،  تخریب کیوسک های تلفن ، قطع سیم گوشی های تلفن همگانی ، قطع سیم‌های  تلفن، سوزاندن شیشه محافظ دوربین عابر بانک ها و شکستن شیشه مونیتور عابر بانک ها ، تخریب وسایل بدن سازی و بازی در پارک ها ،   شکستن درختان در خیابان‌ها و پارک‌ها، تخریب مجسمه‌های میادین، تخریب اموال در اماکن عمومی مانند کتابخانه‌ها، گالری‌ها و موزه‌ها، پاره‌کردن صندلی سینماها، تئاترها و اتوبوس‌های شهری و مترو ، زشت نگاری یا نوشتن یادگاری  با اسپری دیوار ها ، تخریب صندوق های صدقات ، زشت نگاری روی درب سرویس های بهداشتی ، خط انداختن روی بدنه اتومبیل‌ها ،  تخریب و صدمه زدن به اتومبیل‌های پارک شده، شکستن صندلی های ورزشگاه ها ، در آوردن پیچ و مهره صندلی های مکان های عمومی ، تخریب تجهزات کافی نت ها ، تخریب وسایل داخل هواپیماهای مسافربری، قطارها و ترن‌های زیرزمینی، تخریب ریل راه‌آهن، شکستن شیشه های قطار های در حال حرکت،  تخریب اموال بیمارستان‌ها و مراکز تجاری، استفاده از مواد منفجره نظیر ترقه و در اشکال خطرناک تر  ایجاد آتش‌سوزی در جنگل‌ها، بمب‌گذاری‌ها و... این اعمال بخشی از هنجار شکنی های رایج این افراد در  جوامع مدرن امروز ی است؛ رفتاری که می‌تواند از شهر به شهر و از فرهنگ به فرهنگ تفاوت داشته باشد، اگرچه روح آن همان تمایل به تخریب و ویرانگری است. وندالیسم کلاس ، رتبه و یا درجه بندی مشخصی ندارد و افرادی که به این امور مبادرت می ورزند عمدتاً بدون برنامه ریزی قبلی و به طور ناگهانی تصمیم به این کار ها می گیرند و چه بسا بعد از ارتکاب این اعمال پشیمان نیز شوند و در پیش وجدان خود شرمسار شوند و هیچ توجیه و دلیل منطقی برای عمل خود نمی یابند.
لازم به ذکر است که اکثر این تخریب ها در مکان های عمومی رخ می دهد و امکانات بخش خصوصی به دلیل دلسوزی صاحبان آن کمتر مورد تخریب قرار می گیرد هر چند برای وندال ها خصوصی یا عمومی بودن چندان مطرح نیست و هر جا که بتوان بدون مزاحم دست به تخریب زد ، از انجام آن ابائی ندارند و هرچه نظارت یا مقاومت کمتری از سوی مردم یا نهاد های دولتی صورت گیرد دامنه این تخریب ها بیشتر می شود. به عنوان مثال بعد از شکست یک تیم هواداران نه تنها در داخل ورزشگاه بلکه بعد از اتمام بازی نیز به انجام فعالیت های خرابکارانه در خیابان های مجاور ورزشگاه  مبادرت می ورزند.
دلایل بروز پدیده وندالیسم :
کارشناسان اجتماعی نظرات گوناگونی راجع به بروز این پدیده ابراز نموده اند . در برخی موارد کارشناسان اعتقاد دارند  نسل گذشته با نسل امروز رابطه عقلانی درستی برقرار نمی‌کند. در بعد دولتی نیز رسانه‌ها همواره برای جوانان پند و اندرز ارسال می‌کنند و در مدارس و دانشگاه‌ها هم سیستم یک طرفه‌ای برقرار شده که بدون توجه به نیازهای فرد متقابل و بدون دریافت بازخورد و توجه به تاثیر متقابل، به کار خود ادامه می‌دهند، از این رو گروهی از جوانان و نوجوانان در معرض خرابکار شدن هستند.اما بروز و وجود این پدیده در مدارس ابتدایی و راهنمایی  را چگونه می توان توجیه کرد. به نظر می رسد ریشه اصلی این پدیده در نوع تربیت بچه ها و در خانواده یافت می شود. دانش آموزی را در نظر بگیرید  که در خانه کامپیوتر دارد در نهایت دقت و وسواس از آن محافظت می کند ولی همین دانش آموز  در مدرسه با کوچکترین وقفه در اجرای یک برنامه آن را ری استارت ( restart ) می کند!
همین فرهنگ در سنین بالا نیز ظهور می کند . راننده ای که برای عبور از روی یک سرعت گیر  با خوردروی شخصی از سنگین ترین دنده استفاده می کند ، برای عبور از همان سرعت گیر با خوردروی دولتی نیاز به کم کردن دنده نمی بیند! و با سرعت رد می شود.
و چون هزینه مستقیمی از افراد در قبال نگهداری از اموال و اشیاء دولتی و عمومی در یافت نمی شود ، لذا تخریب و ایجاد سرگرمی و خنده با وندالیسم گسترش پیدا کرده است.در واقع  هنگامی که فاصله بین فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی زیاد شود، عکس‌العمل نسلی را در پی دارد که هنجارها، قواعد، رسوم، الگوها عادات و قوانین نسلی دیگر را که واقعیات و شرایط جوان را در نظر نمی‌گیرند. و این فاصله و شکاف  هرچه بیشتر و عمیق‌تر شود، این قبیل مشکلات هم بیشتر می‌شوند.البته فرهنگ عمومی فرهنگ عمومی در خانه تا حدی رعایت می شود. به عنوان مثال فرد درخانه از الفاظ رکیک استفاده نمی کند چرا که از خواهر و مادر و سایر اعضای خانوده  خویش خجالت می کش و حفظ حرمت می کند  ولی همین فرد در خیابان با علم به اینکه ده ها زن و دختر رهگذر صدای او را می شوند از الفاظ ناشایست استفاده می کند و نگه داشتن حرمت سایرین را ضروری نمی بیند.  به عبارتی رعایت  فرهنگ را در خانه ضروری می بیند ولی در جامعه خود را مقید به رعایت فرهنگ و داشتن ادب نمی بیند. همین عدم نیاز به کنترل رفتار در جامعه باعث بروز نا هنجاری های اجتماعی فراوانی می شود . زمانی که فرد خود را در مقابل هیچکس پاسخگو نداند قطع به یقین دست به هر کاری می زند و وندالیسم بخشی از این نابهنجاری های عمومی نسل جوان در جوامع امروزی می باشد.
از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند  وندالیسم در زمره آن دسته از انحرافات و بزهکاری‌هایی است که در جامعه جدید نمود و ظهور یافته است و به علت عصیان روزافزون انسان، به ویژه نسل جوان در برابر تحمیل‌های اجتماعی و نیروهای قاهر و گویای خشم و پرخاشگری آنان در اثر احساس اجحاف و درماندگی است. از این‌رو، وندالیسم، پدیده‌ای نوظهور و مدرن در جوامع جدید و عکس‌العملی خصمانه و واکنشی کینه‌توزانه و خصمانه  به برخی از اشکال فشار، تحمیلات، ناملایمات، حرمانها و شکست‌ها است.
از سویی نبود برنامه های جامع و دائمی  برای پر کردن اوقات فراغت جوانان، از دغدغه‌های تمام جوامع است؛ زیرا که انرژی جوانان در دوران تحصیل ناخودآگاه صرف آموزش می‌شود ولی اگر برنامه صحیحی برای پر کردن اوقات فراغت نباشد، بی‌تردید آثار تخلیه انرژی در بعضی مواقع به شکل وندالیسم ظاهر خواهد شد.‌
بیماری‌های روحی، روانی و فقر اقتصادی را نیز می توان از دلایل  بروز پدیده وندالیسم دانست چرا که  این افراد به دلیل نداشتن تعادل روحی روانی، خود را با اقدامات خشونت‌آمیز خرابکارانه تخلیه می‌کنند و به نوعی، ارضای روانی می‌شوند.
البته فقر اقتصادی را هم می‌توان عاملی دانست که اختلاف طبقاتی را در جامعه به وجود می‌آورد. آنانی که در قعر فقر زندگی می‌کنند، دست به انتقام از افراد بالادست جامعه می‌زنند.
 پایین بودن سطح تحصیلات، عامل دیگری در بروز این رفتارهاست، بیشتر وندال‌ها افرادی بی‌سواد و کم‌سوادند و از فرهنگ اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند.‌
مصاحبت با دوستان وندال را می‌توان عامل دیگری در بروز وندالیسم دانست. عمده وندال‌های اجتماعی با همنشینی دوستان بزهکار دست به خرابکاری می‌زنند. در حالت کلی، گروهی عمل کردن، نوعی جرات و جسارت برای تعدی بیشتر به اموال عمومی را به وندال‌ها می‌دهد. وندال‌ها معمولا دوستان بزهکار زیادی دارند. چنین افرادی برای به دست آوردن جایگاه مناسب در گروه یا به دست گرفتن رهبری باند، به اقدامات مخرب خود می‌افزایند.
بخش دیگری  از وندال‌های شهری را مبتلایان به اختلال شخصیت ضد اجتماعی تشکیل می‌دهند، اما بخش عمده وندال‌های نوین، شهروندان عادی هستند که در اثر شرایط محیطی به این رفتارها سوق داده شده‌اند. شخصیت‌های ضد اجتماعی به قانون دلبستگی ندارند، احساس مسئولیت نمی‌کنند، فقط در پی ارضای فوری خواسته‌های خویش هستند، هر مانعی آنان را به سرعت تحریک و پرخاشگر می‌کند، به سادگی به خشونت دست می‌زنند، قدرت صبر کردن و تعویق خواسته‌هایشان را ندارند. افراد ضد اجتماعی به علت کینه‌ای که نسبت به جامعه دارند، مظاهر زندگی اجتماعی را تخریب می‌کنند. این افراد در خانواده‌های دچار کژرفتاری که امکان همانندسازی مثبت و سازنده را ندارد، بار آمده‌اند.‌
پیشگیری از وندالیسم‌
اکثر کارشناسان معتقدند خانواده بهنجار و وجود سرمشق برای رفتارهای شایسته در محیط خانواده، نخستین گام در پیشگیری از وندالیسم است.
با توجه به اینکه درکشور ما  ناهنجاری‌های اجتماعی و خشونت فردی رو به گسترش است، باید با ایجاد برنامه‌های فرهنگی در کاهش اینگونه جرایم گام‌های موثری برداشت. به عنوان مثال، با آموزش تماشاگران در مورد هدف‌های واقعی ورزش و با نمایش دوستی بازیگران دو تیم در طول مسابقه و پس از آن، احساس خشم و ناکامی را کاست.
از روش‌های دیگر پیشگیری از وندالیسم، افزایش مقاومت وسایل مورد استفاده عمومی است. استفاده از پلاستیک مقاوم برای صندلی‌های اتوبوس شهری و یا استفاده از فلز در آنها از آن جمله است. زیاد کردن ارتفاع برخی تابلو ها از دیگر راه های حافظ از تابلو های می باشد. استفاده از رنگ‌های تیره داخل آسانسور باعث می‌شود قابل زشت‌نگاری نباشند. به کار بردن فلز یا سرامیک در سطوح داخلی آسانسورها مانع از تخریب عمدی آنان توسط وندال‌های شهری می‌شود.
از دیگر راه های کنترل وندالیسم ، استفاده بیشتر از ماموران برای نظارت بر تاسیسات عمومی و آثار هنری و تاریخی، گاهی ضروری است.‌
آگاه ساختن عموم مردم از مجازات‌های سنگینی که اعمال تخریبی به دنبال دارد نیز ،  می‌تواند سبب کاهش وندالیسم شود. براساس ماده 558 قانون تعزیرات، هر فرد که به ابنیه و مجموعه‌های فرهنگی و تاریخی یا اشیای آنها صدمه بزند، علاوه بر الزام به جبران خسارت وارده، به حبس از یک تا ده سال محکوم می‌شود.‌
براساس ماده 678 قانون تعزیرات، هرکس در تاسیسات مورد استفاده عموم از قبیل شبکه‌های آب، برق، تلگراف، تلفن و علایم راهنمایی و رانندگی مرتکب تخریب یا از کار افتادن شود، بدون آنکه قصد اصلی او اختلال در نظم هم باشد، مستحق 3 تا 10 سال حبس است.‌
براساس ماده 618 هم هر کسی با هیاهو و جنجال، با حرکت غیرمتعارف یا تعرض به افراد، موجب اخلال نظم، آسایش و آرامش عمومی شود یا مردم را از کسب و کار بازدارد، به حبس از 3 ماه تا یک سال و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
راهکار های فرهنگی جلوگیری از توسعه وندالسیم:‌
اما مهم ترین مولفه در کنترل وندالیسم ، خشک کردن ریشه و دلایل  فرهنگی آن است. به همین منظور خانواده ، مدرسه ، دانشگاه ، صدا و سیما و سایر نهاد های فرهنگی کشور می توانند در کنترل و مهار این پدیده شوم نقش اساسی ایفا کنند.
آموزش و  تبلیغ: توجه به امر آموزش و تبلیغ، پیرامون موضوع وندالیسم از جمله راه‌حل‌های اساسی است که برای حل این مساله اجتماعی در برخی کشورها مورد توجه قرار گرفته است.‌
 مطلوب ساختن شرایط محیط ‌زیست: توجه به امور زیباشناسی در ساخت اموال و اماکن عمومی از جهات گوناگون، بهبود و اصلاح محیط زیست و زیباسازی، وندال‌ها را از دست زدن به خرابکاری منصرف می‌کند و می‌تواند به عنوان راه‌حلی مناسب برای مقابله با وندالیسم بکار آید.‌
 ایجاد زمینه‌هایی برای مشارکت مردم:  در حل مشکل وندالیسم، به عنوان مثال در سوئد، دانش‌آموزان مدارس در برنامه‌ای به نظافت وسایل و اماکن عمومی دعوت شدند و به آنان دستمزد هم داده شد. در انجام این فعالیت‌ها، رسانه‌های گروهی نیز باید مشارکت‌های فعالی از خودشان نشان دهند.‌
نظارت اجتماعی (کنترل‌های اجتماعی و غیررسمی) : از دیگر راه‌حل‌های مشکل وندالیسم در برخی کشورها است. استفاده از نیروهای رسمی نظارت و کنترل اجتماعی مانند ابزارهای قانونی و پلیس و کنترل‌های غیررسمی مانند ابزارهای اخلاقی، ارزشی، ملی و فرهنگی می تواند موثر واقع شود.
امید است با تلاش در جهت نهادینه کردن ارزش های یک جامعه آرمانی در کشور عزیزمان ایران آثار این پدیده اجتماعی مخرب  هر روز در کشورمان کمرنگ و کمرنگ تر شود. به امید آن روز

تمام شماره های تلفن من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.