زبان بسته دار بر تو نویسند

باسمه تعالی

بر تو نویسند زبان بسته‌دار!

راستش را بخواهید ما یک رفیقی داریم که طول قامت ایشان با احتساب پاشنه کفش و موهای سرش سر جمع به یک متر و 50 سانت هم نمی رسد. وزن این شازده هم با ظرف و استخوان با دو کیلو ارفاق به زور به 50 کیلوگرم می رسد اما اگر هر روز پاچه چند نفر را نگیرد و دست به یقه نشود روزش شب نمی شود! یعنی شانس آوردیم که این بابا هیکلی ندارد و کتک خورش هم ملس است وگرنه در شبانه روز با نصف جماعت شهر از همسایه طبقه بالا و پائین آپارتمان، کسبه محل، عزیزان راننده تاکسی گرفته تا پارک بان، پلیس راهنمایی و رانندگی، همکاران اداری و ... هم مشت و لگد می شد. البته این خصلت پرخاشگری و تند خویی مختص این رفیق گردن شکسته ما نیست و اسم این بنده خدا بد در رفته است. متاسفانه بیشتر مردم در سال های اخیر به نوعی کم صبری و عدم خویشتنداری دچار شده اند که به هیچ عنوان قادر به تصمیم گیری منطقی و عقلانی نیستند در مواقع بحرانی - حتی شرایط عادی نیستند. افزایش آمار درگیری ها و نزاع های فیزیکی نیز حاکی از همین  موضوع است. البته داستان تنها به دعواهای فیزیکی و کلامی در سطح خیابان های شهر محدود نمی شود و گستره این بی اخلاقی در فضاهای مجازی ( حتی در بین افراد به اصطلاح تحصیلکرده و صاحب نام و نشان) به مراتب بیشتر و وسیع تر از کوچه و بازار و کوی و برزن است. بعد از فراگیر شدن استفاده از فن آوری های نوین و امکان ورود به فضای مجازی توسط همه اقشار جامعه، موجی از بی بند باری کلامی و هجمه گفتاری در سطح جامعه راه افتاد که در حال در نوردیدن پرده ها و سد های عفاف و حیای کلامی می باشد. در واقع اگر افراد تا دیروز به سبب برخی ملاحظات جنسیتی، سنی، قومیتی و ... در مواجهه با افراد حرمت ها را حفظ می کردند و پرده دری نمی کردند، امروزه با پر رنگ تر شدن نقش فضای مجازی در زندگی افراد رعایت آداب ادب رنگ باخت و ظاهراً دیگر « ادب آداب ندارد» و افراد در مناقشات و حتی بحث های شغلی، اعتقادی ، هنری و ... به هیچ عنوان از دایره ادب و نزاکت خارج شده و در پرده دری، گوی را از یکدیگر می ربایند. دردمندانه بعد از گسترش فضای مجازی تعداد این دعواهای مجازی و بگومگو های گاهاً فاقد محتوی و ارزش به شدت افزایش پیدا کرده است. در حقیقت اینچنین به نظر می رسد افرادی که تا دیروز توان یا قدرت انجام دعوای فیزیکی و در سطح رسانه هم قلم قابل اعتنایی نداشته و ندارند، موقعیت مناسبی برای عرض اندام پیدا کرده اند و سعی می کنند با یافتن سوژه های آبکی، بزرگنمایی آنها و توجه به فرع و حاشیه، اصل داستان را زیر سوال ببرند و دعوای قومیتی، مذهبی، شغلی و ... راه بیندازند. صدا و سیما را در مقابل قوم لر و ترک قرار دهند و پزشکان را در مقابل پرستاران و یا هنرمندان ، فرهنگیان را با سایر کارمندان مقایسه کنند و سه ماه تعطیلی آنان را دستاویزی برای جنجال، یک روز بحث عرب و عجم را علم کنند و روز دیگر دعوای رسانه ای دو ورزشکار یا هنر پیشه را ناخن بزنند و قس علی هذا...

در این وادی نیز افرادی که به هیچ عنوان صلاحیت، مطالعه و آشنایی با مبحث مورد مناقشه ندارند وارد گود شده و با اظهار نظرات پوچ و فاقد ارزش محتوایی آتش این منازعات را باد زده و باعث به بیراه رفتن بحث و خلط مطلب شده و ماحصل این دعواهای کودکانه، بی اخلاقی و ولنگاری فرهنگی خواهد بود بی آنکه نتیجه ای عاید گروهی شود. شاید اگر وقت می کردیم و به جای پناه بردن به پست ها و مطالب بی شماری که در فضای مجازی پراکنده می شود چهار صفحه کتاب سودمند می خواندیم و لابلای این کتابها به این بیت نظامی می رسیدیم که : بد مشنو وقت گران گوشی است / زشت مگو نوبت خاموشی است      چند نویسی قلم آهسته‌دار/ بر تو نویسند زبان بسته‌دار   امروز در هر مناقشه فرهنگی یا سیاسی و یا شغلی نظر نمی دادیم و دخالت نمی کردیم. البته شاید...

نگاه ویزیتوری برخی مسئولان به خبرنگاران

گزارش فارس از رویکرد مسئولان استانی و شهرستانی نسبت به خبرنگاران
نگاه ویزیتوری برخی مسئولان به خبرنگاران
ساعت 9 صبح با رئیس اداره .... قرار مصاحبه دارد. دوربین، ضبط صوت خبرنگاری و سررسیدش را بر می دارد و به دفتر آقای رئیس می رود. علی رغم اینکه قرار مصاحبه ساعت 9 است ولی آقای رئیس با یکی از اعضای شورای شهر جلسه دارد. نیم ساعت گذشته ولی جلسه هنوز تمام نشده است. خودش را با روزنامه ها و هفته نامه هایی که روی میز عسلی دفتر ولو شده اند، سرگرم می کند. ساعت از ده گذشته است. از مسئول دفتر می خواهد که یک بار دیگر قرار مصاحبه را به رئیس گوشزد کند. مسئول دفتر با اکراه وارد اطاق رئیس می شود و بعد از چند لحظه بر می گردد و می گوید: «آقای رئیس فرمودند ممکن است علاف شوید. سوالات تان را تحویل بنده بدهید تا ایشان سر فرصت جواب بدهند!»
این ماجرا و ماجراهایی از این دست، قصه پر غصه خبرنگارا%

باسمه تعالی شکسته بندی محلی ،

باسمه تعالی

شکسته بندی محلی ، جایی که درد بیماری با درد ندانم کاری پیوند می خورد!

به قلم وحید حاج سعیدی

روز داخلی منزل شکسته بند محلی

یک قوطی روغن گیاهی، چند رول باند، سه چهار تکه چوب و نی، یک بالشت و دیگر هیچ... این ها کل وسایل طبابت «خاله خورشید» همان شکسته بند محلی روستا است که عده ای هنرش را ماحصل تجربه چند ساله و ارثیه خانوادگی با قدمت 90 ساله می دانند. مرد جوان که از درد مچ پا به خود می پیچد وارد اطاق می شود. خاله خورشید از او می خواهد روی زمین دراز بکشد. بعد در حالی که مچ پایش را با روغن چرب می کند، ناگهان با تمام قوا هیکلش را روی پای مرد جوان می اندازد تا به قول خودش مچ در رفته اش را جا بیاندازد! مرد جوان از زور درد فریاد می کشد.

روز داخلی مطلب پزشک

دکتر از قبل از مشاهده عکس ها از پارگی رباط صلیبی و تاندون خبر می دهد و بعد از مشاهده عکس پارگی مینیسک را نیز را به آن اضافه می کند. یک عمل جراحی 6 ساعته، دردی که چند روز بعد از عمل هنوز التیام نیافته است، هزینه چند میلیونی عمل جراحی و عضوی که هنوز بهبودی و کارآیی اش مشخص نیست، ماحصل هنر نمایی و علم لدنی خاله خورشید است! 

به گزارش زرین نامه، امروزه در حالی که علم پزشکی در حال درنوردیدن مرزهای ناشناخته و گشودن افق های جدید در درمان انواع بیماری های مختلف است، عده ای از افراد که عمدتاً تجارب اسلاف و نیاکان خود را مایه کسب و کار خود قرار داده با سوء استفاده از عدم آشنایی مردم با علم پزشکی اقدام به طبابت در منزل و به خطر انداختن سلامت و یا حتی جان بیماران می کنند. این افراد که کوچکترین اطلاعاتی از آناتومی و ساختار بدن آدمی و عوارض ناشی از درمان های خودسرانه و ناقص ندارند، گاهی اوقات با طبابت های جاهلانه و دخالت های نابجا در امور پزشکی نه تنها به روند بهبودی بیمار کمکی نمی کنند بلکه در مواردی اقدامات آنها به تشدید بیماری، نقص و یا حتی قطع عضو بیماران منجر می شود. هر چند بعد از اجرای طرح تحول در نظام سلامت و کاهش چشمگیر هزینه های بیمارستانی ، شاهد افزایش مراجعات به بیمارستان ها بوده ایم ولی متاسفانه هنوز عده ی کثیری از بیماران به دلایل مختلف نزد این افراد مراجعه می کنند که همین امر باعث ادامه حیات صنفی جماعت شکسته بند شده است تا جایی که برخی از آنها اقدام به چاپ کارت ویزیت و حتی انتشار آگهی در فضای مجازی و شبکه های اینترنتی نیز نموده اند!

شکسته بند محلی کیست؟

امروزه در کنار طب جدید که اساس آن بر تحقیقات و مشاهدات علمی و استفاده از تکنولوژی نوین است افرادی تحت «عنوان شکسته بند محلی» یا «حکیم» دستی بر درمان بیماری ها به ویژه مشکلات سیستم حرکتی دارند که بدون داشتن مدرک یا حتی سواد خواندن و نوشتن اقدام به درمان شکستگی ها، در رفتگی ها و ضرب دیدگی ها می کنند. ابزارهای تشخیصی در دست این درمانگرها عموما در حد دیدن و لمس کردن و در نهایت حدس زدن است! برای درمان یا کاهش درد هم معمولا موادی را به صورت ضماد ( مخلوط هایی از فرآورده های گیاهی و گاهی حیوانی) بر روی محل آسیب می گذارند. روغن محلی، زرده تخم مرغ، زرد چوبه، خرما و برنج از این دسته مواد هستند. در پایان نیز بعد از جا انداختن عضو یا مرتب کردن استخوان های شکسته، معمولا با استفاده از یک تکه پارچه و چند تکه نی اندام آسیب دیده محکم می بندند.

گرچه استفاده از این روش ها در سال های گذشته به دلیل فقدان پزشک و امکانات خاص، متداول بود و تا حد زیادی مشکلات ناشی از شکستگی ها ضرب دیدگی ها را مرتفع می ساختند ولی اصرار بر استفاده از این شیوه های سنتی در عصر حاضر که تکنولوژی نوین و پیشرفته در اختیار بشر است، هیچ توجیه منطقی ندارد.

در حقیقت وقتی علم پزشکی می تواند با استفاده از روش های تصویربرداری نوین مانند رادیوگرافی ساده، سی تی اسکن، ام آر آی، اسکن هسته ای، سونوگرافی و ... کوچکترین تغییرات در بافت های عمقی بدن را شناسایی کند، دلخوش کردن به حدسیات و قدرت لاسمه شکسته بند محلی در تشخیص عمق و شدت ضایعه و درمان بر اساس حدس و گمان، امری غیر منطقی  و نابخردانه به نظر می رسد.

جالب اینکه برخی از این افراد مدعی هستند در روند کسب تجارب پزشکی شان، ابتدا از درمان حیوانات آغاز کرده اند. اولین بار از شکسته بندی گوسفند شروع کردم وقتی که چوپان بودم بعضی از گوسفندان به دلایل مختلف دچار شکستگی در استخوان می شدند و بنده با یک تیکه پارچه شکسته بندی ها را می بستم و بعد از مدتی که آنها را باز می کردم شاهد بهبود در استخوان شکسته بودم. شکسته بند محلی دیگری در روستا داشتیم  برای کسب تجربه بیشتر به آنها مراجع می کردم و کم کم در این حرفه توانایی های لازم را کسب کردم. ( توضیحات یکی از شکسته بند های استان های غربی کشور)

دلایل مراجعه افراد نزد شکسته بند های محلی

بدون شک دلایل متعددی در علل مراجعه بیماران نزد این افراد متصور است که در وهله اول می توان به فقدان سواد اطلاعاتی خانواده ها و نا آگاهی از عوارض و خطرات درمان های نابجا و اشتباه اشاره کرد. از سویی شلوغی مراکز درمانی، کمبود پزشک به ویژه پزشک متخصص در مناطق روستایی کشور، در کنار روش های درمانی ساده این افراد، عدم نیاز به عکسبرداری و سایر روش های تشخیصی مدرن، سرعت عمل بالا، هزینه بسیار کم در مقایسه با درمان کلاسیک  و عدم استفاده از داروهای شیمیایی، از دلایل عمده مراجعه افراد نزد شکسته بند های محلی و سنتی محسوب می شوند.

دردمندانه دامنه فعالیت و حدود و ثغور وظایف این افراد نیز مشخص نیست و در مقاطعی از انجام وظایف بهیار، پرستار، پزشک و حتی پزشک متخصص ابایی ندارند. از جا انداختن اعضای در رفته و پیچ خورده ، آتل و گچ گرفتن اعضای شکسته، باز کردن گچ، بخیه و ختنه، گرفته تا اعمال جراحی سرپایی، کار گذاشتن سوند، حجامت، گذاشتن باد کش، زالو درمانی، خدمات دنتال و دندانپزشکی و ... با این وضعیت شاید در آینده شاهد پیوند اعضا، کار گذاشتن پلاتین و اعمال جراحی سنگین نیز توسط این افراد در منازل شان باشیم!

قانون در خصوص دخالت در امور پزشکی چه نظری دارد؟

بدون شک دخالت غیر مجاز در امور پزشکی فی نفسه جرم می باشد و اقدام به آن همواره مستلزم جعل اسناد یا تاسیس مطب و آزمایشگاه و ... نمی باشد و هر گونه اقدام به طبابت توسط افراد غیر بر اساس قانون جرم محسوب می شود.

دکتر جعفری رئیس نظام پزشکی یکی از شهرهای شمالی کشور معتقد است: همه ساله تعدادی از هموطنان مان در مراجعه به افراد شکسته بند محلی دچار عوارض و حتی نقص عضو می شوند ولی کمتر دیده شده که از این افراد شکایت کنند. چرا که گاهی اوقات اثرات این درمان های نابجا در سال های بعد ظاهر می شوند. در واقع شکایت نکردن مردم از این افراد بعد از ایجاد نقص عضو یا عوارض جدی از مهم ترین مشکلات حوزه درمان و پزشکی است. هر چند تا کنون چندین پرونده در این خصوص داشته ایم که منجر به صدور رای و بازداشت این افراد شده است. اما متاسفانه بعد از تحمل جزای قضایی و رهایی از زندان، اقدامات درمانی و طبابت خود را از سر گرفته اند!

تشخیص تصادفی و درمان شانسی

دکتر حمید احمدی رئیس یکی از بیمارستان های جنوب کشور نیز در این خصوص می گوید: بدون شک درمان هر عارضه در وهله نیاز به تشخصیص صحیح و اصولی دارد. متاسفانه افرادی که امروزه اقدام به طبابت و درمان برخی از شکستگی ها و دررفتگی ها می کنند، به هیچ کدام از وسایل و تجهیزات تشخیصی مجهز نیستند و تشخیص ضایعه توسط این افراد عمدتاً از روی حدس و گمان و در برخی موارد کشیدن دست روی عضو آسیب دیده صورت می گیرد. در صورتی که شکستگی ها، در رفتگیها و ... هر کدام علامت و نشانه خاص خود را دارند و در کنار یک شکستگی ساده امکان پاره شدن شریان یا تاندون و ... وجود دارد که علاوه بر مرمت استخوان شکسته یا عضو ضرب دیده، درمان جانبی نیز نیاز است. ایشان دلایل مراجعه بیماران به شکسته بند های محلی را اعتماد مردم به این افراد و گاهی سوء استفاده از احساسات مذهبی عنوان کرد و گفت: با وجود کاهش هزینه های بیمارستانی بعد از طرح تحول،  متاسفانه هنوز عده ای از افراد برای درمان عوارض ناشی از شکستگی ها، در رفتگی ها و ضرب دیدگی ها به ویژه بعد از تصادفات و صدمات ورزشی نزد این افراد مراجعه می کنند که بسیار خطر ناک است و در مواردی حتی شاهد قطع عضو به دلیل درمان نابجا توسط این افراد نیز در این بیمارستان بوده ایم.

سخن پایانی

سلامتی و تندرستی را می توان بالاترین و برترین نعمت خالق بشر نامید که ذات اقدسش به انسانها عطا فرمود. قدر دانستن لحظه به لحظه تندرستی ، غنیمتی است برای خوب زندگی کردن ، سالم زیستن و امید داشتن به آینده ای پویا و هدفمند.

در همین حال ، خداوند متعال نعمت های فراوانی برای حفظ نعمت سلامتی و جان با ارزش در دسترس انسان قرار داده تا با استفاده صحیح و کامیابی از آنها ، تندرستی خود را تامین کند و با جریان خوش زندگی همراه شود. از سویی بیماری و از دست رفتن بخشی سلامتی نیز امری اجتناب ناپذیر است و همه افراد در طول حیات شان دچار ناراحتی ها و گرفتاری جسمی می شوند. اما نوع برخورد با بیماری و انتخاب مسیر صحیح در درمان آن از اهمیت خاصی برخوردار است. امروزه با وجود احداث مراکز درمانی در اکثر شهر ها و روستاها و دسترسی به امکانات درمانی و ارتباطی در اکثر شهر ها و روستاهای کشور ، مراجعه به افراد سنتی و بومی به منظور درمان شکستگی ها و جراحت های شدید منطقی به نظر نمی رسد. شاید روزی بر طرف کردن خلاء های قانونی در برخورد با افرادی که بدون طی کردن مدارج علمی اقدام به طبابت و به خطر انداختن سلامت مردم می کنند و تصمیم گیری منطقی مردم جامعه در نه گفتن به شیوه های درمانی غیر منطقی و قدیمی بتوانند در خاتمه دادن به حیات صنفی این درمانگر های نا آگاه به علوم پزشکی موثر باشند.

 

الگوی پوشالی و عفونت اخلاق

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

«محمد ساوری» پاسور خوش آتیه گلستانی بانک سرمایه تهران:

باسمه تعالی

«محمد ساوری» پاسور خوش آتیه گلستانی بانک سرمایه تهران:

گلستان مهد استعداد های والیبال است.

والیبال را می توان ورزش اول استان گلستان نامید. علاقه به والیبال در این استان حد و مرزی ندارد و این رشته ورزشی مهیج و با نشاط، در همه شهر ها و روستاهای استان جریان دارد. والیبال به مراسم عروسی و سایر اعیاد مردم این استان هیجان می بخشد و آن را می توان بخش نوستالژیک و خاطره انگیز زندگی مردم این استان نامید. شاید والیبال را بتوان یکی از عوامل وحدت فارس و ترکمن در این استان قلمداد کرد.

البته والیبال گلستان در طول سال های متمادی فراز و فرود های زیادی داشته است. در گذشته بزرگان زیادی از این استان در سطح اول والیبال کشور آقایی کردند که هیچگاه به حق واقعی خود نرسیدند و همواره سایه پان تهرانیسم مانع از رشد همه جانبه و حقیقی والیبال شهرستان محور شد. هر چند با ورود مربیان خارجی به کشور تا حدی نگاه به والیبالیست های شهرستانی تغییر پیدا کرد و بدون شک حضور فرهاد قائمی در تیم ملی ما حصل همین تغییر نگرش در فدراسیون والیبال است. با این اوصاف جوانان گلستانی همواره در سطوح ملی و حتی جهانی حرفهایی از جنس خواستن برای گفتن داشته و دارند و در تیم های لیگ برتری، تیم های ملی رده پایه و حتی بزرگسالان خوش درخشیده اند و جواب اعتماد مربیان را به نیکی داده اند.

محمد ساوری نیز یکی از جوانان مودب و خوش آتیه گلستانی است و با وجود اینکه والیبال را از 18 سالگی آغاز کرده است ولی پله های ترقی را خیلی زود طی کرد و هم اکنون در تیم لیگ برتری بانک سرمایه تهران توپ می زند. او که دانش آموخته رشته ریاضی کاربردی از دانشگاه آزاد اسلامی گرگان است والیبال را یک ورزش مهیج و کلاسیک می داند و معتقد است والیبال در استان گلستان یک سر و گردن از ورزش های دیگر بالاتر است و اگر به آن توجه بیشتری شود، جوانان گلستانی حرف های زیادی برای گفتن دارند و گلستان را می توان مهد استعداد های والیبال نامید. او همچون بسیاری دیگر از جوانان از سعید معروف به عنوان الگوی ورزشی خود یاد می کند و پوشیدن پیراهن مقدس تیم ملی والیبال جمهوری اسلامی ایران از آرزوی های ورزشی اوست. بعد از قهرمانی تیم والیبال هتل کانیار در رقابت های جام رمضان امسال،‌ با کاپیتان این تیم گفتگوی کوتاهی انجام دادیم.

والیبال را از کجا و چه سالی آغاز کردید؟

با وجود اینکه زیر بنای ورزش قهرمانی ورزش آموزشگاه هاست ولی من تا قبل از پیش دانشگاهی والیبال بازی نمی کردم و به ورزش فوتبال علاقه داشتم . اما در دوره پیش دانشگاهی به سمت والیبال کشیده شدم و در سال 85 با حضور در  آکادمی والیبال مخابرات گلستان، والیبال را به صورت حرفه ای دنبال کردم. بدون شک بخشی از موفقیت های حرفه ای ام را مدیون آقای رمضانعلی دنکوب اولین مربی خودم هستم و همواره قدردان زحمات ایشان هستم.

تا کنون در چه تیم هایی بازی کرده اید؟

پست پاسور یکی از پست های حساس والیبال است و مربیان تیم ها در انتخاب پاسور وسواس زیادی از خود نشان می دهند. بنابراین یک بازیکن باید از خود توانایی های زیادی نشان دهد تا بتواند اعتماد مربیان را به خود جلب کند. من در طول این چند سال در تیم های پیام مخابرات گلستان در لیگ برتر جوانان کشور، پیام مخابرات خراسان شمالی، شهرداری یاسوج، شهدای نور، پرسپولیس نور، جیحون اگزوز آق قلا، اصفهان در لیگ های دسته پائین تر و بانک سرمایه تهران در لیگ برتر بازی کرده ام.

ترجیح می دهید در یک تیم تهرانی بازی کنید یا یک تیم شهرستانی؟

هر چند تیم های تهرانی از نظر امکانات و شرایط مالی در وضعیت مطلوب تری قرار دارند ولی من ترجیح می دهم در تیم های شهرستانی توپ بزنم. در حال حاضر سطح والیبال بازیکنان شهرستانی از تهرانی ها به مراتب بالاتر است و بدنه اصلی تیم ملی را شهرستانی ها تشکیل می دهند. در ضمن شرایط خاصی بر تیم های والیبال تهرانی و به طور کلی ورزش تهران حاکم است که ترجیح می دهم در این خصوص صحبت نکنم.

چه توصیه ای به جوانان و علاقه مندان به ورزش والیبال دارید؟

با وجود اینکه ورزش والیبال یک ورزش گروهی و دسته جمعی است ولی تمرینات فردی، انگیزه و اعتماد به نفس در پیشرفت ورزشکاران این رشته ورزشی نقش بسزایی دارد. خوشبختانه در استان گلستان ابزار ها و زیر ساخت های لازم برای انجام والیبال در اکثر شهر ها و حتی روستا ها فراهم است و علاقه مندان می توانند با شرکت در دوره های آموزشی و نشان دادن استعداد های ذاتی خود مسیر پیشرفت شان را هموار سازند.

چه خواسته ای از مسئولان گلستان دارید؟

مردم استان گلستان ورزش والیبال را می فهمند و همواره خواستار توسعه این ورزش در استان هستند.  تشکیل کمیته استعداد یابی ، احداث زمین های خاکی و بتن والیبال در حاشیه پارک ها و مناطق جنگلی، برگزاری مسابقات والیبال در سطوح مختلف و تلاش در جهت ایجاد همدلی و وفاق بین اعضای خانواده بزرگ والیبال می تواند در گرایش جوانان به این ورزش مهیج و رقم زدن روز های درخشان والیبال استان گلستان موثر باشد.

سخن آخر

در پایان از زحمات بی شائبه و خالصانه پدر و مادر عزیزم و سایر اعضای خانواده که همواره از من حمایت کردند و موجبات پیشرفت مرا فراهم کردند، خاضعانه تشکر می کنم. از کلیه مربیانی که در این سالها زحمات فراوانی برای بنده و والیبال استان کشیده اند و همچنین جناب آقای حسینی مدیریت محترم هتل کانیار که همواره حامی ورزش شهرستان و استان گلستان بوده اند، کمال قدردانی و امتنان را دارم. امید وارم روزی ورزش استان گلستان چون نگینی بر پهنه ورزش کشور بدرخشد و جوانان جویای نام گلستانی،  افتخارات شایانی برای این استان کسب کنند.

گزارش : وحید حاج سعیدی