چند می گیری کار فرهنگی نکنی!؟


امروزه انجام برخی امور به یک پروژه بزرگ تبدیل شده اند و تهیه مقدمات و حواشی انجام یک « برنامه » از خود «برنامه یا فرآیند» پر هزینه تر و زمان برتر شده است. قبلاً چهار عدد آجر از دیوار باشگاه ! و یک توپ پلاستیکی از مغازه حاج حسین خدا بیامرز ، ساعت ها ده پانزده را سرگرم می کرد و شور و هیجان یک بازی گل کوچک تا حد یک مسابقه رسمی بود اما امروز بچه ها به بازی با کمتر از پلی استیشن و فیفا 2012 راضی نمی شوند.
قبلاً انجام بازی دیجیتالی به یک دستگاه آتاری و یک تلویزیون سیاه و سفید 14 اینچ نیاز داشت ولی امروز حجم دانش آموزانی که در کافی نت ها ولو هستند از صف محصولات لبنی نمایشگاه بهاره نیز بیشتر است! دانش آموزانی که حتی نمی دانند کتابخانه شهر کجاست؟
قبلاً برای تهیه کفش و لباس عید ، جنس ، دوام و کیفیت کالا مهمترین فاکتور ها محسوب می شدند اما امروز برند ( نام تجاری ) و داشتن مارک و عکس روی منسوجات مهمتر از هر چیزی است.
قبلاً سفر به امام زاده عبدالله آمل و مشهد جزو بهترین مسافرت های دوران کودکی ما محسوب می شدند و هنوز هم از آنها به عنوان نوستالژیک ترین ( خاطره انگیز) خاطرات یاد می کنیم ولی امروز اکثر خانواده ها رویای سفر به آنتالیا و مالزی و تایلند را در سر می پرورانند و در سفر های داخلی هم کیش اولین گزینه روی میز است.
این قبیل تفکرات و بازخورد ها ماحصل تغییر ذائقه فرهنگی مردم در طی سال های اخیر است که اگر فکری به حال آن شود ، اوضاع از این هم وخیم تر خواهد شد. دسترسی آسان به اطلاعات سمعی و بصری از طریق شبکه های اجتماعی ماهواره ای و اینترنتی ، ضعف رسانه های دیداری و شنیداری ملی در ارائه برنامه های فرهنگ مدار ، کم کاری و عدم شناخت مسئولین حوزه فرهنگ و آمورش از روحیات و نیازمندی های نسل جوان باعث شده دیدگاه و نگرش نسل جدید و حتی خانواده های آنها نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی تغییر کند و به صورت  ساختارشکنی در رفتار ، پوشش ، تفکر و حتی اعتقادات ظهور کند.
همین آفت گرفتاری در بند نقش ایوان ، در امور فرهنگی شهر ما نیز دیده می شود و بزرگان شهر انجام کار فرهنگی را منوط به جذب بودجه و ردیف و قافیه و ... می دانند. سال ها قبل که ما دانش آموز ابتدایی بودیم و هنوز اسم مسی و رونالدو پشت پیراهن های بچه ها نقش نبسته بود و تمام سرگرمی ما تماشای چند برنامه کودک و یک فیلم سینمایی تکراری در روز های جمعه بود ، امام جمعه اسبق شهر جناب آقای شاهرودی ( عضو مجلس خبرگان رهبری ) در طبقه فوقانی اطاق های مسجد جامع با کمترین امکانات ( چند عدد صندلی ، چند خودکار به عنوان جایزه و یک دیس کیک یزدی برای پذیرایی) در غروب روز های پنجشنبه جلسات هفتگی برگزار می کرد و با زبانی بسیار ساده و کودکانه مفاهیم اجتماعی ، اسلامی و قرآنی را برای ما بازگو می کرد و ما مشتاقانه منتظر شروع این کلاس می شدیم و حتی یک ساعت زود تر از زمان شروع جلسه در مسجد حاضر می شدیم. به جرات می توان گفت اثربخشی و ماندگاری کلاس های ساده و صمیمی بیش از فعالیت های فرهنگی پر زرق و برق امروز در قالب جشنواره ها و سمینار ها و  ... می باشد. متاسفانه در حال حاضر کار های فرهنگی فقط به کار های نمادین تبدیل شده اند و در عمل تاثیر چندانی روی هویت ، اصالت ، تقویت آموزه های دینی ، باور های اعتقادی و ... ندارند و بیلان کار مهمتر از اجرا یا کیفیت کار است. کارهایی که همه ساله میلیارد ها تومان بودجه فرهنگی کشور را به خود اختصاص می دهند ولی در عمل محبوبیت بازیکنان و خوانندگان ایرانی و خارجی دو صد چندان می شود و نحوه گفتار و پوشش نسل چهارم به افرادی شبیه است که تنها چیزی که در قاموسشان ترجمه نمی شود فرهنگ و هویت است.
کار فرهنگی به تولید نرم افزار قرآنی و گذاشتن چند قفل و فروش آن به قیمت نزدیک به بیست هزار تومان نیست. تا جایی که آقای قرائتی نیز از مسئولین خواسته روی سی دی های قرآنی و فرهنگی قفل گذاشته نشود. چرا که سی دی های مستهجن و غیر اخلاقی با کمترین هزینه قابل تکثیر هستند ولی تهیه و تکثیر سی دی های قرآنی و آموزشی با صرف هزینه های هنگفت امکان پذیر است.
کار فرهنگی از به کار گیری ویدئو پروجکشن وایرلس و لپ تاپ دو هسته ای در سالن های مجهز ایجاد نمی شود ، کار فرهنگی از دل کلاس های امور تربیتی در دهه شصت بیرون می آید که غلامرضا منتظری و حاج اصغر زنگانه با به کار گیری تخته و گچ و شیوه بیان مورد پسند و همخوان با نسل آن روز ، برگزار می کردند.
کار فرهنگی با همدلی و همفکری صورت می گیرد و تصمیم گیری انفرادی و کار جزیره ای در این وادی جایگاهی ندارد.
کار فرهنگی با شناخت کافی از روحیات و خلقیات نسل جوان صورت می گیرد و نسخه پیچی این ماجرا بدون معاینه ، دردی را درمان نمی کند.
کار فرهنگی یعنی سالن های مدارس که مختص دانش آموزان هستند را بعد از استفاده دانش آموزان به سایرین واگذار کنیم.
شاید اگر مسئولان شهر این نوشتار را مطالعه بفرمایند هر کدام یک گزارش چند صفحه ای از شرح کار های فرهنگی انجام شده در حوزه کاری شان از برگزاری دعا و شرکت در مراسمات در ساعات اداری گرفته تا چاپ بنر و بروشور و ... را به نمایش بگذارند ولی ذکر این نکته ضروری است که زمانی کار فرهنگی بازخورد دارد که فرهنگ و آموزش را به هم گره بزنیم و بتوانیم :
الف) کافی نت ها را خلوت و مساجد و باشگاه ها و پارک ها شلوغ کنیم.
ب) امکانات در اختیار جوانان بگذاریم تا به جای خوانندگی در شبکه های ماهواره ای در شهر خودمان کنسرت برگزار کنند.
ج) کتابخانه شهر رونق بگیرد و فقط پاتوق پشت کنکوری ها نباشد.
د) برگزاری مسابقات ورزشی فقط به دهه فجر و هفته بسیج - آن هم متخص ادارات و کارمندان - ختم نشود.
ه) انتخاب جوان نمونه شهر هر 26 سال یکبار توسط شهرداری صورت نگیرد و همه ساله دانش آموز و جوان نمونه انتخاب کنیم.
ز) یکبار هم که شده قرائتی یا الهی قمشه ای را به شهر مان دعوت کنیم تا افراد مجبور نشوند با هزینه شخصی از سخنرانان بزرگ مثل آزمندیان دعوت به عمل بیاورند و تازه بعد از دو ساعت سخنرانی مفید برای دو هزار نفر متهم به ابطال وقت جوانان نیز شوند!
ح ....
امید مسئولین محترم شهر با همفکری و همدلی و استفاده از تمام ظرفیت و پتانسیل های  این شهر ، غنای فضای فرهنگی شهر را در نظر بگیرند و با برنامه ریزی و تشکیل ستادی به همین منظور سعی در بالابردن راندمان و اثر بخشی فعالیت های فرهنگی شهر داشته باشند. استفاده از تجارب بزرگان و رصد فعالیت های انجام شده در سایر شهر ها ، در کنار موقعیت های جغرافیایی و اجتماعی این شهر می تواند در انجام این رسالت اجتماعی تاثیر گذار باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد