گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست!( طنز)

پرداختن به بعضی موضوعات نیاز به زمان و مکان مشخصی ندارد و هر گاه به آنها بپردازیم عین صواب است. یکی از این موضوعات که اتفاقاً چکش خور ملسی نیز دارد و بعد از آلودگی هوا ، رتبه دوم رنکینگ دغدغه های تهرانی ها را به خود اختصاص داده ، همین زلزله یا خشم زمین است. البته زلزله به خودی خود هیچ ترسی ندارد. اینجا ژاپن نیست که با یک زلزله معمولی 5/7 ریشتری 6 نفر کشته شوند! ما در اینجا مدیریت بحران داریم در سطح خیلی بالا... که شاعر درباره اش چنین فرموده:
هر چند گسل فت و فراوان داریم / از شوش گرفته تا لویزان داریم 
اما دلمان محکم و قرص است همه / زیرا که «مدیریت بحران» داریم!
در ثانی مسئولین محترم به صورت شبانه روزی پیگیر مسائل مربوط به زلزله هستند و فِرت و فِرت در حال تعامل و امضای تفاهم نامه هستند. نه پدر جان... با زلزله که تفاهم نامه امضا نمی کنند. حواست کجاست؟ مسئولین با نهاد ها و سازمان های مختلف تفاهم نامه امضا می کنند که در صورت بروز زلزله نهادها اجازه بدهند از دستگاه فاکس یا فلاسک های بزرگ چای که در اردو ها استفاده می شود و موکت و زیر انداز های اداره برای کمک به زلزله زدگان استفاده شود!
جناب آقای غلامرضا معصومی رئیس اورژانش کشور نیز در این خصوص فرموده اند:« با توجه به هماهنگى هایى که با استانهاى مجاور داریم و همچنین تفاهم نامه هایى که با سازمان ها و ارگان هاى مختلف منعقد کرده ایم، براى خدمت رسانى در شهر تهران تا سطح زلزله 6 ریشترى مشکلى پیدا نخواهیم کرد. همچنین 50 دستگاه اتوبوس آمبولانس در کشور داریم که می توانیم ظرف 12 ساعت تمام آنها را به تهران فرا بخوانیم!»( جام جم – 9 آبان 91)
عنایت فرمودید. مشکلات چقدر راحت حل می شوند و ترساندن مردم بی معناست. البته برخی افراد که با یدک کش اسم کارشناس را با خود به این طرف و آن طرف می کشند در اظهار نظراتی سخیف ، عنوان داشته اند که سخنان جناب معصومی به این معناست که تهران در مواجه با زلزله بالاتر از 6 ریشتر آمادگی ندارد. اولاً خدمت شما داداش گلم عرض کنم شهری که توان مقابله با زلزله 6 ریشتری را دارد ، از  زلزله بزرگتر هم بر می آید ؛ حتما شما هم این داستان را شنیده اید که یک بنده خدایی از بالای یک ساختمان 20 طبقه به پائین سقوط کرد و در حالی که با سرعت در حال پائین آمدن بود ، طبقات را نیز شمارش می کرد. به طبقه شانزدهم که رسید لباسش به یک یک تکه میلگرد گیر کرد و متوقف شد. با خودش گفت:« این 16 طبقه را که به سلامت آمدیم ، بقیه اش هم خدا بزرگه. » لباسش را آزاد کرد و به سفرش ادامه داد!  شما هم بگذارید ما همین زلزله 6 ریشتری را به سلامت بگذرانیم بعد در مورد بزرگترش یک فکری می کنیم! روز خوبی داشته باشید...
                                                    وحید حاج سعیدی
                                  چاپ شده در روزنامه خورشید دهم آبان 91

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد