آلودگی هوا ( طنز)

باسمه تعالی
حل مشکل آلودگی هوا با تغییر نگرش!
ما گاهی اوقات که روی تراس منزل می نشینیم و با خود خلوت می کنیم ، به کمک قوه تخیل و اداراک به ته اعماق وجودمان نفوذ می کنیم و دائم افسوس می خوریم که چرا ما نمی توانیم همانند «از ما بهترون» یا دانشمندان و کارشناسان ، مثمر ثمر باشیم و گره ای از کار خلق الله باز کنیم یا خدای ناکرده چیزی اختراع کنیم ؛ راه حلی ارائه دهیم ، عنصری کشف کنیم و قس علی هذا القیاس...
مگر ما چه چیز از بقیه کم داریم و به قول سهراب خدا بیامرز گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد!؟ اما چه کنیم که هر قدر به ذهنمان فشار می آوریم و بلاتشبیه زور می زنیم ، نتیجه ای عایدمان نمی شود و باز هم مجبور می شویم افسوس بخوریم چرا که نمی توانیم یک گوشه کار را بگیریم و نخودی در آش خدمت به همنوعان بیندازیم. تا اینکه چند روز قبل جای شما خالی مثل هر روز روی تراس مشغول افسوس خوردن بودیم و همین طور به ناله ها و زوزه های تراکتوری که ساعت 5/5 صبح در حال انتقال نخاله های ساختمانی به داخل تریلی اش بود ، گوش می کردیم و شاهد پراکندن گرد و غبار صبحگاهی بودیم که ناگهان فکری به ذهنمان رسید.( واقعاً وظیفه شناسی در مملکت ما روز و شب نمی شناسد و ملت هر وقت احساس کنند که موسم تخلیه نخاله های ساختمانی است ، به تنها چیزی که نمی اندیشند زمان است و هیچ فرقی بین ساعت سی هزار تومانی و هشتصد میلیونی نیست. اینجاست که باید گفت تفاوت را احساس نکنید!) با خودم گفتم در حال حاضر یکی از چالشی ترین و قدیمی ترین معضلات اجتماعی که هموطنان تهرانی با آن چهار بغل هستند و پدر کشتگی دیرینه دارند «موضوع آلودگی هوا» است و این نامردی است که ما در شمال کشور از اکسیژن خالص و دو نونه استفاده کنیم ولی مردم تهران هوای غنی شده با سرب استنشاق کنند! نا گفته نماند که فاصله منزل استیجاری ما تا جنگل تنها 200 متر است و شب ها با زوزه شغال ها می خوابیم و صبح ها هم با قارقار کلاغ ها از خواب می پریم! اما از آنجایی دانشمندان قیمت هر درخت را با توجه به اکسیژنی که از خود متصاعد می کند ، 120 میلیون تومان تعیین کرده اند ( البته با نرخ ارز مرجع) زندگی در کنار جنگل ساعتی چند صد هزار تومان ارزش دارد و همین که صاحبخانه ما بابت حق استنشاق این اکسیژن تازه چیزی در قولنامه قید نکرده و مبلغی از ما مطالبه نمی کند ، جای شکرش باقی است.
اما آلودگی هوای تهران... ما که مطمئن نیستیم ولی ظاهراً برای حل یک مشکل اول باید سراغ ریشه های آن رفت! ما هم علی الاصول در ابتدا ریشه های آلودگی هوای تهران را بررسی کردیم و دیدیم اوضاع خیلی کشمشی است و این داستان مربوط به چهل سال قبل است. اسنادش نیز موجود است. «آلودگی هوا در چهار راه های پر رفت و آمد شهر تهران از حد متعارف گذشته و اکسید دو کربن موجود در این مناطق سبب افزایش بیماری های اعصاب گردیده است. این مطالب را آقای دکتر احمد هومن استاد دانشگاه تهران در جلسه دیروز کلوب روتاری بیان داشت.» ( اطلاعات 25 مهر 1351) ملاحظه فرمودید. این مشکل قریب به چهار دهه در تهران ریشه دوانده و به جای ریشه کن کردن آن ، تقویت هم شده و به جای توزیع منابع و امکانات در کل کشور تمام امکانات ورزشی ، اقتصادی ، سیاسی ، پزشکی ، اجتماعی ، آموزشی و ... را در تهران خلاصه کرده اند ، آن وقت انتظار داریم این مشکل یک شبه و با آب پاشی و مه پاشی و ... قابل رفع و رجوع باشد؟ مرد حسابی ؛ شما انباری ، حمام قدیمی یا حتی گلاب به روت دستشویی منزلتان را در بیست دقیقه تخریب می کنید ولی ساخت مجدد آن دو سال طول می کشد ، آن وقت توقع دارید ماجرایی که خرابی آن 40 سال طول کشیده ، چهار روزه حل شود؟  جالب تر اینکه همه در این ماجرا توقع پیشقدم شدن از دیگران را دارند. یعنی همایش دوچرخه سواری برگزار می کنیم ، بعد خودمان با ماشین به همایش می رویم و از آنجا هم با ماشین بر می گردیم. ماشین تک سرنشین بد است ولی دیگران نباید از ماشین تک سرنشین استفاده کنند. برای من و شما که ایرادی ندارد. قرار بود 5 میلیون نفر از تهران خارج شوند ولی من و شما که نباید کوچ کنیم و باید منتظر خروج بقیه باشیم! مخلص کلام همان داستان مرگ خوبه اما برای همسایه... اما از آنجا که در حل گرفتاری آلودگی تهران ما راضی به زحمت افتادن هیچ بنی بشری نیستیم ، سعی ما بر این بوده از جدید ترین تکنیک ها و شیوه های هرمنوتیک استفاده کنیم تا آب از آب تکان نخورد و یک بار برای همیشه این مشکل حل شود و برود پی کارش. در طی سال های اخیر همواره به آلودگی تهران به عنوان یک معضل نگریسته شده و همه در تلاش کردند ، این معضل را ریشه کن کنند ولی تحقیقات حقیر نشان داده ، تنها راه مبارزه با آلودگی تهران تغییر نگرش در برخورد با این پدیده است. بالاخره یک فرقی باید بین تحقیات اخیر و حقیر باشد! پاشنه آشیل آلودگی تهران و تنها راه کندن این دندان پوسیده ، استفاده از «خود آلودگی» در مبارزه با آن است. شاید عبارت مهندسی معکوس را بار ها شنیده باشید ولی هیچگاه از آن در حل چنین معضلاتی استفاده نشده است.
البته این مدل مبارزه مسبوق به سابقه است.چندی پیش هم یکی از بزرگان عرصه کویر و به عبارتی پدر علم کویر شناسی ایران در گرد همایی دانش آموختگان جغرافیای دانشگاه تهران در مورد حل معضل خشکسالی در دریاچه ارومیه چنین افاضات کرده :« به جای زنده نگه داشتن دریاچه ارومیه به زور آمپول ، بهتر است آن را نمک روبی کنیم تا اکو سیستم آبی منطقه دریاچه ارومیه به اکو سیستم خشکی و گیاهی تبدیل شود! باید از ورود آب حتی آب باران به این دریاچه جلوگیری کرد تا دریاچه کاملاً خشک شود. بعد نمک روبی صورت گیرد و سطح آن را تا ده سانتی متر با ماسه پوشانده شود و تخم گیاه بپاشیم تا ظرف 5 سال آینده به پارک ملی بزرگی تبدیل شود!» (روزنامه جام جم) حالا به ما حق می دهید افسوس بخوریم یا نه! اینجا هم ما می توانیم دور پاکسازی هوای تهران ، تولید بنزین یورو 4 ، تولید ماشین استاندارد ، کاشت درخت ، جلوگیری از تردد ماشین های فرسوده و ... را بی خیال شویم. از طرف دیگر تمام امکانات ، تجهیزات ، کارخانجات ، سینماهای سه بعدی ، چهار بعدی و ... را به تهران منتقل کنیم. همه همایش ها ، نمایش ها ، گردهمایی ها و سمینار ها را نیز در تهران برگزار کنیم. با این شیوه هوای تهران کاملاً آلوده می شود و شاخص ها به سقف می چسبنند. در  این صورت فقط کافی است ملت از لباس ضد آلودگی استفاده کنند. نگران نباشید ما فکر آنجا را هم کرده ایم و در این زمینه نیز تحقیقات مفصلی انجام داده ایم و بعد از اختراع این لباس این راه کار سوفسطایی به ذهنمان رسید: «محققان موفق به ساخت لباس هوشمندی شده اند که علاوه بر اعلام هشدار در خصوص آلودگی هوا، می تواند از فرد در برابر آلایند ه های موجود هوا محافظت کند. به گزارش ایسنا، این لباس هوشمند از حسگرهای آلودگی هوا برای شناسایی دی اکسیدکربن، دی اکسید نیتروژن، آمونیاک، بنزن، الکل و ذرات معلق در هوا استفاده می کند. بیش از 40 لامپ LED به کار رفته در قسمت جلوی این لباس، در واکنش به میزان آلودگی هوا روشن شده و درجه آلودگی را مشخص می کند. یک ماسک یکپارچه تنفسی نیز درون این لباس تعبیه شده است که در زمان اعلام هشدار آلودگی هوا می تواند هوای تصفیه شده و تمیزی را برای فرد فراهم کند. »(روزنامه جام جم- 4 مرداد91)
بعد از این پیشنهاد سازنده ما در آمریکا هم دولتمردان به جای ممنوعیت حمل سلاح ، دست به تولید کوله پشتی ضد گلوله برای حفظ جان دانش آموزان شان زده اند! البته شاید استفاده از لباس ضد آلودگی کمی سخت باشد. چون رنگ بندی هم ندارد و تا عادت کنید ممکن است مدتی زمان ببرد ولی به هر حال «هر که طاووس خواهد ، ویزای هندوستان گیرد!» موفق باشید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد