مدیریت ستاره های رسانه ملی بر عهده کیست؟!

مدیریت ستاره های رسانه ملی بر عهده کیست؟!

مزدک میرزایی راهی خارج شد، محسن افشانی بازیگر ایرانی به دلیل انتشار ویدئو با اسلحه و چاقو دستگیر و روانه زندان شد، رامسین کبریتی بازیگر سریال ستایش  به شبکه جم پیوست، جزییات ارتباط نامشروع مجری صدا و سیما با دختر جوان، عکس های بی حجاب آزاده نامداری در حال خوردن مشروبات الکلی در خارج از کشور، تولد فرزند رامبد جوان در کانادا، پناهندگی مهدی رستم‏پور مجری و کارشناس کشتی و وزنه‏برداری صدا و سیما ، کشف حجاب بانوان هنر پیشه و پیوستن به شبکه های خارجی، انصراف برخی از بازیگران کم فروغ رسانه ملی از حضور در صدا و سیما و ... اخباری از این دست که هر از گاهی در رسانه های مختلف به چشم می خوردند و بازتاب های گسترده و البته متفاوتی در کشور دارند، حاکی از نبود سیستم نظارت بر رفتار ستاره های مختلف به ویژه چهره های شاخص رسانه ملی است. تجرد، ازدواج و طلاق های مکرر، کشف حجاب یا حجاب نامناسب، داشتن مواضع اپوزیسیونی و حتی مخالفت با حاکمیت و نظام، انتشار ویدئو ها و تصاویری خلاف عرف جامعه با حیوانات خانگی ، پوشش نامناسب و حتی با اسلحه و چاقو، اظهار نظرات شاذ و گاهاً نادرست و خلاف واقع در خصوص وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تهدیدی به کناره گیری از حضور در رسانه ملی و ... بخشی از مختصات ویژگی های شخصی  برخی از بازیگران، هنرمندان ، مجریان و نویسندگان رسانه ملی است که البته با توجه به میزان دیده شدن یا کسب درآمد از این رسانه با شدت و ضعف همراه است!

ناگفته نماند که با وجود تناقض در رفتار و گفتار ستاره های رسانه ملی ، معمولاً رفتارهای آنان با کدخدا منشی و مصلحت اندیشی نا دیده انگاشته می شود و پس از مدتی ممنوع التصویر شدن یا مجازات های مشابه دوستان دوباره به قاب جادویی باز می گردنند مگر اینکه خودشان قید بازگشت به وطن را بزنند و در مقابل حاکمیت شمشیر را از رو ببندند! وجود همین سیاست های دو گانه و مصلحت اندیشانه، در کنار نبود نظارت و مدیریت ستاره ها که در همه جای دنیا مرسوم و متداول است، باعث شده تا هر از گاهی شاهد رفتار ها، اظهار نظرات، مسافرت ها و برخوردهای خلاف عرف از سوی این ستاره ها باشیم.

در همه کشورهای دنیا برنامه های مدون و مشخصی برای کنترل ستاره ها و عدم سوء استفاده آنان از جایگاه و موقعیتی که به مدد رسانه و بودجه مردمی به دست آورده اند، تنظیم شده است که یکی از آنها در اصول حرفه‌ای ساخت آثار هنری، حقوقی نظیر «حق تصویر»، «حق شهرت»، «حق تجاری سازی و بازرگانی» می باشد که بازیگران باید پس از کسب شهرت، در صورت شرکت در برنامه های مختلف  به سازمان های رسانه ای بپردازند. اما از آنجا که در کشور ما اکثر اوقات سرنا را از سر گشاد آن می نوازیم، کار برعکس شده و گاهاً شاهد هستیم بازیگران، خوانندگان، ورزشکاران یا افرادی که به واسطه حضور در رسانه ملی یا قاب آن به شهرتی رسیده اند از رسانه ملی بابت حضور در برنامه های مناسبتی سکه یا هدایای نقدی طلب می کنند و یا اینکه اساساً حضور در رسانه ملی را تحریم می کنند!

نبود قراردادهای حرفه ای این توهم را در سلبریتی ها به وجود آورده که پس از کسب شهرت، هیچ فرد یا نهادی حق دخالت در زندگی شخصی و خصوصی آنها را ندارد غافل از اینکه در برخی کشور ها بر روی مصاحبه ها، گفتار و رفتار و حتی صفحه های شخصی آنها کنترل و نظارت است و باید بابت گفتار و رفتارشان بر اساس قراردادهای حرفه ای که بسته اند، پاسخگو باشند. اما در کشور ما به دلیل فقدان قراردادهای حرفه ای و عدم پرداخت مالیات ، عده ای از افراد به شهرت و ثروت بادآورده ای دست پیدا کرده و به واسطه همین ثروت و شهرت ، خود را مجاز به دخالت بسیاری امور، بروز هر گونه رفتار و اظهار نظر و حتی درگیری با پلیس و خبرنگار و ... می دانند.

در حقیقت اگر رسانه ملی در قراردادهایش به مفاد بین المللی و آیتم هایی نظیر حق الشهرت، حق التصویر و ... تکیه می‌کرد می‌توانست جلوی بروز بسیاری از این اتفاقات را که تفاوت «نقش بازیگران» با «خود واقعی افراد» یا درآمدزایی از طریق شهرت و چهره شدن آن‌ها ایجاد می‌کند، بگیرد.

هر چند گهگاه این اتفاق افتاده است ولی تعداد آن به اندازه ای کم است که گویی اتفاق نیفتاده است . به عنوان مثال مرحوم «فرج‌الله سلحشور» با «مصطفی زمانی» قراردادی بست که ایشان تا ۵ سال نتواند هر فیلمی که می‌خواهد بازی کند و آن فیلم‌ها به نقش یوسف پیامبر لطمه بزند؛ این مسأله را می‌توان با توجه به تجربه‌های جهانی در دیگر سازمان‌های رسانه‌ای نیز مورد بررسی قرار داد که در درجه اول به قراردادهای ستاره‌ها بازمی‌گردد. در سازمان‌های رسانه‌ای دنیا به واسطه آنکه «ستاره» آخرین حلقه ارتباط سازمان رسانه‌ای با مخاطب است، قراردادهای ویژه‌ای با آن‌ها تنظیم می‌شود که در آن «حق شهرت»، «حق تصویر»، «حق مالکیت معنوی»، «حق تبلیغات و تجاری سازی برند» و... لحاظ می‌شود و حتی در برخی قراردادها «لزوم رعایت چارچوب‌های ایدئولوژیک سازمان رسانه‌ای» نیز گنجانده می‌شود که در صورت تخطی از آن ، سازمان رسانه‌ای، برخورد حقوقی لازم را انجام می دهد. این برخورد ها به دلیل شفافیت در فضای رسانه‌ای برای مخاطب قابل قبول بوده و همواره حق را به سازمان رسانه‌ای می‌دهند. در حقیقت سازمان‌های رسانه‌ای همواره در چند چالش «اقتصادی و بازرگانی»، «سیاسی» و «فرهنگی و اجتماعی» با ستاره‌های خود قرار دارند، اما قراردادهای حقوقی محکم و لازم‌الاجرایی که با آن‌ها می‌بندند باعث می‌شود ستاره ها نتوانند خارج از چارچوب‌های سازمان رسانه‌ای عمل کند.

به عنوان مثال رعایت اصول حرفه‌ای در در مجموعه بزرگ و معتبری نظیر هالیوود تا آنجاست که حتی روی جملات آنان نظارت است و هنرمندان حق هر گونه اظهار نظر یا بیان هر مطلبی را ندارند. به عنوان مثال «تام هنکس» بازیگر نامدار و صداپیشه شخصیت «وودی» در داستان اسباب‌بازی در مصاحبه‌ای می‌گوید از او سوال شد آیا در حال ساخت داستان اسباب‌بازی ۴ هستید و او گفت: بله! و فردای آن روز وکیل دیزنی با وی تماس گرفت و به او گوشزد کرد در قراردادش ذکر شده است که حق ندارد درباره کاری که با هالیوود انجام می‌دهد صحبت کند.

این مسأله تنها مختص سازمان‌های رسانه‌ای نیست، بلکه در هر حوزه‌ای که شهرت ایجاد می شود، این قوانین لحاظ می‌شوند. کریستیانو رونالدو بهترین فوتبالیست جهان در سال های اخیر، هنگام بستن قرارداد با باشگاه‌ها حق مالکیت تصویر خود را برای خود نگه داشت و اعلام کرد رسانه Mint حقوق تصویری او را به دست گرفته است و هیچ‌کس حق استفاده از تصویر او را بدون اجازه این سازمان رسانه‌ای ندارد.

نپرداختن مالیات واقعی و مشخص نبودن میزان درآمد ستاره ها به ویژه در جشن امضاها، افتتاحیه ها، مراسم و برنامه هایی که در خارج از رسانه ملی برگزار می گردد و از آنها به عنوان مجری یا مهمان دعوت می گردد، از دیگر چالش های اقتصادی موجود است. به عنوان مثال یکی از هنرپیشگان درجه دو سینما و رسانه ملی برای شرکت در جشن یک محصول در شمال کشور 7 میلیون تومان برای حضور به عنوان مهمان و 12 میلیون تومان دستمزد در صورت مجری گری به هماره بلیط رفت و برگشت هواپیما و اسکان در هتل مطالبه نمود! این درآمد های بادآورده و فاقد مالیات در کنار عدم پرداخت حق السهم رسانه ملی از شهرتی که به این افراد هبه کرده ، باعث شده تا ادبیات یا به عبارتی ژانر جدیدی در رفتار برخی ستارگان رسانه ملی ( اعم از بازیگر، مجری، کارشناس، حتی فوتبالیست های سرخابی و ) ایجاد شود و آنها خود را تافته جدا بافته بدانند که ماحصل آن بروز ساختارشکنی هایی خلاف عرف و زندگی اکثریت جامعه باشد که نمونه هایی از آن را در ابتدای این مقال مرور کردیم.

شاید اگر گردانندگان مجموعه چند هکتاری صدا و سیما در انتخاب افراد و بستن قرارداد با بازیگران، مجریان ، نویسندگان و ...  کمی حرفه ای تر عمل کنند و مفاد و نکات حقوقی بین المللی را نیز مطالعه کنند، مانع از بروز چنین رویدادها و رفتارهایی در جامعه شوند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد